امام حسین راه واقعی اسلام را برای آیندگان نشان داد
عاشورا، یادآور بزرگترین حماسه جاودان بشری است و دردناکترین تراژدی مظلومیت شاهکار عظیم خلقت از آدم تا خاتم و از خاتم تا قائم آل محمد(ص) رقم زده شده است.
عقیق: این تراژدی سوگناک نه تنها در زمین، بلکه در آسمانها و زمین، موجب غم و مصیبت حامیان فضایل الهی و انسانی است.پیامبری عظیمالشأن که فلسفه خلقت افلاک بر محور حضور و وجود مطهرش در جهان محسوسات است، به فرمان الهی مبعوث میشود و مأمور میگردد تا علفهای هرز و مردابهای پلید شیطانی را ریشهکن ساخته و بخشکاند، آن گاه ابلیس، عناصر مزدور خود را در قالب ابوجهلها و ابولهبها و ابوسفیانها و بچه شیطانها به مقابله این نظام فطری برمیانگیزد... و سپس دشمن شکستخورده و کینهتوز، فرصتطلبانه به اسلام میگراید و شرک را در لانه و خانه و کاشانه و اندیشه خود مخفی و مکتوم میدارد...یزید، عنصری نامطلوب، جرثومهای برخاسته از فساد و فحشا و زنازادهای مطرود، محصول اندیشه شرک و نفاق در پی آموزشهای ابوسفیان و معاویه و در ره تحقق مقاصد و کینههای جاهلی، پاکترین محصول «اصلاب شامخه» و «ارحام مطهره» را به فجیعترین حالات جنایت به «شهادت» میرساند.آری، یزید خلیفه بود! اما خلیفه شرک و جاهلیت، خلیفه فساد و فحشا، خلیفه مستان و مشروبخواران، «خلیفه سگبازان» و «میمون بازان»، خلیفه مشرکان حاکم بر مسیحیت محرّف روم، خلیفه دنیاپرستان جاهلی و عبدشمسها و امیهها. آری، او خلیفه بود! اما خلیفه قابیل و خلیفه همه جانیان تاریخ، خلیفه ناخلفی که طرفدارانش، همه از سنخ او، شهوتران و دنیاپرست بودند...چنین پلیدی که با دغل و شمشیر و زور و تزویر، حکومت پاکان را غاصب و عیاشانه و مستانه بر مسند خلافت امام علی(ع) تکیه زده بود، قلدرانه از امام حسین(ع) بیعت میطلبید.به هر تقدیر منازعه بر سر حاکمیت پاکی و پلیدی بود. در این راه امام حسین(ع) به منظور نشان دادن عظمت و ارزش جهانی کار خویش نه تنها از خود، بل از تمامی عناصر پاک و متعهد به راه خدا، از محبوبترین جگرپاره خویش «علی اصغر» نیز مدد میگیرد تا پلیدترین عنصر رذیلت را به تمامی انسانها معرفی کند، نه تنها به مغضوبان زمین که برای تمامی موجودات آسمانها، چهره زور و ستم را معرفی نماید.امام حسین(ع) این محصول مواریث انبیا و حجت تمامعیار بر خلق خدا، راست قامتی که در مقابل ظلم یزید قد خم نکرد با کوششی مجدانه و وصفناپذیر به نصیحت دنیاپرستان پرداخت و بذر کلام خود را در کویر قلب تبهکاران یزیدی افشاند، اما آنان که لایق این همه ایثار و بزرگواری و شکوه سخاوت نبودند، او را درک نکردند، بناچار اسوه پاکی و شجاعت برای نجابت و رهایی انسان از بند جهالت و سرگردانی و گمراهی آنان، جان مطهر خود را فدیه راه جان جانان نمود.آری! همان مردمی که مغرور دنیا شدند و بهره جاودان آخرتشان را به متاع ناچیز و پست دنیا فروختند و جبارانه ستم ورزیدند و در پیروی از هوای نفس هلاک شدند و امام حسین(ع) و پیامبر عزیز را به خشم آوردند و از مزدوران شیطان که اهل شقاوت و نفاق بودند، پیروی کردند. مردمی که حاملان بارسنگین گناه و معاصی و مستوجب آتش دوزخ بودند. امام بزرگوار انسانیت را ستمگرانه به خاک و خون کشیدند و در ظهر دهم محرم61 در مصافی نابرابر و نه تک تک، بلکه همگی نامردانه بر او حمله بردند، یکی با تیری در چلۀ کمان و دیگری با نیزهای کوبنده و آن دیگر با شمشیری آخته و دیگری با گرز و آن یک با خنجر و دیگری با شمشیر و نیزه و سپر و گرز، و آن بیشرم با سنگ و فلاخن، و صدها دوزخی دیگر بر او حلقه زدند و لب و دندان و سر وصورت و گردن و کتف و بازو و پشت و شکم و پای عزیز حضرت زهرا(س) را نشانه گرفتند و کینهتوزانه به زخم و خون نشاندند. (سی و اندی زخم تیر و سی و اندی دیگر زخم نیزههای کینآلود یزیدیان کم نبود.) و بدین سان خون خدا فواره کشید، به هوا افشانده شد، آسمانها از این ستم، سرخ و خورشید شرمسار و سرخفام و ستارگان، خونآلود، همه آسمانها از این ستم مزدوران شیطان آگاه شدند؛ اما او همچنان در گودال قتلگاه روی زانوان بیرمق خویش ایستاده بود و لبان عطشانش فریاد راست قامتان تاریخ را پژواک میکرد و با زبان حال میگفت تا آخرین قطره ناچکیده از پیکرم سر در برابر یزید و شمر خم نمیکنم.
منبع:قدس
211008