میلاد عرفانپور در گفتگوی تفصیلی با مشرق مطرح کرد؛
توصیه رهبر انقلاب درباره شعر آیینی چه بود؟
کسی نمیتواند ادعا کند من شاعر اهل بیت هستم و در زمان دفاع مقدس شعری برای این دفاع نسرودم، شعری برای جوانهایی که میروند و تابوتشان برمیگردد..
عقیق:میلاد عرفان پور –یکی از رویش های انقلاب اسلامی در زمینه شعر- پسر خاکی، ساده و خونگرمی است که در سال 1367 متولد شده است. او هرچند با اکثر قالب های شعری بیگانه نیست؛ اما بدون شک تبحرش در سرودن رباعی است و به قول خودش رباعی های مادربزرگش او را به وادی شعر و شاعری علاقمند کرده است. البته علت اصلی گرایشش به رباعی از باور او بر این مسئله که "زندگی های امروزی دیگر حوصله شعرهای مطول را ندارد"، نشات گرفته است. دانش آموخته دانشگاه امام صادق(ع) تاکنون چندین کتاب را به بازار روانه کرده که "پاییز بهاریست که عاشق شده است" با مضامین عمومی و عاشقانه، "پادشهر" و "جشن فراموشیها" با مضامین تنهایی، مرگ، عدالت و نقد زندگی شهری و "از شرم برادرم" که مجموعه شعرهای عاشورایی و دفاع مقدس و ... از این دست است. او در حال حاضر در مجموعه شهرستان ادب با برخی اساتید تلاش می کند تا شاعران آیندهدار و جوان را کشف کرده و به آنها میدان برای حضور در این حوزه را بدهد. متن زیر حاصل گفتگوی ما با این پسر خوش لهجه شیرازی است.
***در ابتدا اندکی از خودتان و خلاصهای از دورههای مختلف زندگیتان بگویید، اینکه چطور گذشت و چه شد که وارد حوزه شعر شُدید. روزگاری بود که هرجا میرفتیم جوانترین شاعر بودیم ولی الان دیگر احساس پیری می کنم. وقتی دور و برمان را نگاه میکنم، بچههای متولد 73 و 74 هستند. من سال 67 در شیراز متولد شدم و در خانوادهای به دنیا آمدم که پدر و مادرم آموزگار بودند و این فضا باعث شد که من گرایشی به فرهنگ پیدا کنم. در یکی از محلات جنوبی شیراز و به اصطلاح پایینشهر شیراز هم به دنیا آمدم و سالهای اولیه در همانجا زندگی کردیم. جایی که خیلی از خانوادههای ساکن در آن محل بیشترین انتظارشان این بود که بچهها سراغ انحرافات نروند، سراغ خلاف نروند و حداکثر یک دیپلم هم بگیرند ولی الحمدلله من در آن فضا با اینکه ده سال اول زندگیمان در آنجا بودیم که البته دوست داشتنی هم بود در جایی که مردم با حداقل ها زندگی میکردند اما خدا لطف داشت و من توانستم در آن فضا پرورش پیدا کنم و با لطف خانواده در این مسیر قدم بردارم و در حوزه فرهنگ مشغول به کار بشوم.
همین الان هم به آن محلهای قدیمی دلبستگی دارم و آن سالهای اولیه که یک خرده مطرح شده بودم و بیشتر شناخته شدم، یکی از آرزوهایم این بود که برگردم در همان محله و کارگاه و انجمن شعری داشته باشم و بچههای همان محله را در این مسیر کمک کنم. البته این آرزو محقق نشد چون در تهران به خاطر درس و کار گرفتار شدم و فرصت اقامت در شیراز را از دست دادم. البته سعی کردم که به نحوی دیگر آن را ممکن کنم.
از آن سالهای کودکی و نوجوانی در مدارس نمونه شهرمان تحصیل کردم و از همان دوران ذوق هنر داشتم. یعنی یادم هست که هفت هشت ساله که بودم نقاشی را خیلی دوست داشتم و این ریشه در یک ذوق خانوادگی و شاید ژنتیکی داشت؛ چون پدرم هم یک مقداری اهل نقاشی و شعر بودند و هم اینکه ایشان مداح هستند و هنوز هم مداحی میکنند و در این حوزه فعالیت ایشان و همچنین مادربزرگم که خدا رحمتشان کند با اینکه سواد نداشت، خیلی از دوبیتیهای محلی را حفظ بود و میخواند. شاید بیش از 60-70 دوبیتی از حفظ داشت و با آهنگ برای ما میخواند و این باعث شد که وزن و شعر و علاقهای که نسبت به ادبیات هست از همان دوران کودکی در ذهن ما و در جان ما شکل بگیرد. بعد با نقاشی شروع کردم تا اول راهنمایی که مهمترین دغدغهام نقاشی بود و میخواستم که در رشته گرافیک کارم را ادامه بدهم اما در سال دوم یا سوم راهنمایی بود که من شعر گفتن را شروع کردم. کاملا هم ناخودآگاه بود و اینطور نبود که من یک برنامه قبلی داشته باشم. اولین غزلی که نوشتم و ثبت کردم یک غزلی شاید به تقلید از شیوه حافظ و کاملا هم ناخودآگاه نوشته شد و از همان جا مسیر شروع شد.
عرفان پور از شاعران جوان کشورمان این روزها سرگرم نوشتن پایان نامه دوره کارشناسی ارشد است. این شاعر که در رشته سیاست گذاری فرهنگ و ارتباطات در دانشگاه امام صادق(ع) تحصیل می کند، موضوع پایان نامه اش را «تحلیل گفتمان انتقاد اجتماعی در شعر شاعران انقلاب اسلامی» انتخاب کرده است. برخی میپرسند که چطور شد علاقهمند شدی شعر را شروع کنی؟ یا چطور شد که سعی کردی که شعر بگویی، این سوال غلطی است؛ چون اگر کسی واقعا شاعر باشد و بتواند در این زمینه فعالیت کند مثل سایر رشتهها نیست که من علاقهمند بشوم مثلا به فیزیک. یک مقدار میروم مطالعه میکنم تا بتوانم در فیزیک حرفی برای گفتن داشته باشم. شعر از زمانی که شاعر واقعا شاعر میشود و آن موهبت الهی به شاعر میرسد نمیتواند که ننویسد و نمیتواند که شعر نگوید. شروع کردن من به شاعری هم از همین مسیر و به طور ناخودآگاه آغاز شد و جالب این بود که از همان غزلهای اولی که نوشتم وزن در شعرها معمولا رعایت میشد و این به خاطر پشتوانه ذهنی بود که من به صورت شنیداری از شعر داشتم و با شعرهایی که مادر بزرگم میخواند، گوش من با وزن شعری عادت کرده بود طوری که از همان ابتدا غلط وزنی بسیار کمی در شعرهایم بود.
وقتی که شروع کردم و یک مدتی از شعر گفتن من گذشت سررسیدی برای خودم درست کرده بودم و پشتش نوشته بودم دیوان عرفان! یک جلد خیلی قشنگ هم برایش گرفته بودم و شعرهایم را در آن مینوشتم. آن زمان زمینه ذهنیام این بود که وقتی کسی شعر میگوید باید شعرهایش به مرحلهای برسد که دیوان منتشر بشود. بعدها فهمیدم که این قضیه مدتهاست از بین رفته و شعرها به صورت مجموعه شعر منتشر میشود. میخواهم بگویم که این اعتماد و این ایمان که من روزی میتوانم شاعر باشم از همان روزهای اول در من بود و به خصوص خطاب به جوانترها که شعر را شروع کردند، اگر میبینند این ایمان در آنها هست موفق میشوند؛ اما اگر این حس و خودباوری را ندارند و خود را جدی نگیرند بعید است که بتوانند موفق شوند. چون من از همان اول جدی گرفتم و داشتم مجموعه شعر خودم را آماده میکردم و بعدها همان مجموعه شعر را به دبیر ادبیاتمان نشان دادم و ایشان به من کمک کردند و راهنمایی کردند تا کم کم پایم به محافل شعری شهر خودمان شیراز باز شد. در اینجا لازم می دانم که تشکر کنم از آقای اسکندری که دبیر ادبیاتمان بودند، همچنین آقای حسینی که ایشان هم باز در همان برهه زمانی به من کمک کردند.
کمکم پای من به انجمنهای شعری که در شیراز بود باز شد و طوری شده بود که من سال سوم راهنمایی هر هفته تقریبا هر انجمن شعری که نسبتا فعال بود، من شرکت میکردم و خیلی مشتاقانه در همه جلسات بودم با اینکه مشغله درسیام هم زیاد بود. مدرسهای که بودیم مدرسه نمونه دولتی بود و فشار درسی بیش از سایر مدارس بود، اما این اشتیاق آنقدر در من بود که سعی میکردم هیچ محفلی را در شهر خودمان از دست ندهم و شرکت کنم.
سال اول دبیرستان بود که حضور من در جشنوارهها و مسابقات شعری آغاز شد و به لطف خدا توانستم وقتی برای اولین بار در سال 83 در یک جشنواره بزرگ که همان جایزه ادبی باباطاهر بود، شرکت کردم و با وجود سن کمی که داشتم و تازه مسیر شعر را شروع کرده بودم توانستم در آن جشنواره مقام اول را به دست بیاورم و جایزه ادبی بابا طاهر را کسب کنم. همان سال جشنواره دانش آموزی را شرکت کردم و باز به مرحله کشوری راه یافتم و از برگزیدگان کشوری جشنواره دانش آموزی هم شدم.
*یک مقدار درباره اولین مجموعهای که چاپ کردید، صحبت کنید. سالهای بعد هم یعنی 84 و 85 هم من باز حضورم در جشنوارهها بیشتر شد شاید در 3- 4 سالی که دوران دبیرستان من بود بیش از 40-50 جشنواره کشوری شرکت کردم و برگزیده شدم و خیلی خاطرات زیادی از آن سالها دارم و با خیلی از شاعران کشور آشنا شدم و با خیلی از جوانان فعال در زمینه شعر آشنا شدم و در کل از آن سالهای دبیرستان به بعد یک مرحله تازهای از زندگی من شروع شد.
سال 85 باز خدا لطف کرد و من مقام اول جشنواره جوان خوارزمی را به دست آوردم با یکی دو مجموعه شعری که داشتم و منتشر شد. که تلفیقی از دو مجموعه شعم بود. یکی از «شرم برادرم» بود که در سال 85 منتشر شد و دیگری «پاییز بهاری است که عاشق شده است» که سال 86 منتشر شد. این دو مجموعه را با هم در جشنواره خوارزمی شرکت دادم با یک مقدمه که درباره این شعرها نوشته بودم و موفق شدم برای اولین بار در حوزه شعر مقام اول را به دست بیاورم. یادم میآید آن سال بعد از من کسانی که برگزیده شدند و نفر دوم و سوم برگزیده رشته مکانیک و برق بودند و این برایم جالب بود و طوری شد که بعد از من در سالهای اخیر چندین نفر از شعرای دانش آموز برگزیده شدند یعنی راه برگزیده شدن از طریق شعر از آن سال باز شد و کسانی که در دوران دانشآموزی شعر میگفتند این فرصت را پیدا کردند تا در جشنواره خوارزمی انتخاب بشوند و خودشان را نشان بدهند.
مجموعه اولم «از شرم برادرم» با خواندن یک کتاب آغاز شد. کتاب «حماسه یاسین» که در حقیقت خاطرات دفاع مقدس آقای «انجوی نژاد» هست از گردان یاسین و اتفاقاتی که میافتد در آن خاطرات و کتاب حماسه یاسین ایشان که شاید کتاب قطوری هم نباشد و تعداد صفحات کمی هم داشته باشد آن قدر در من تاثیر گذاشت که جرقه سرودن شعرهایی در زمینه دفاع مقدس را در من زد و آن سالهایی هم بود که من تازه به طور جدی رباعی گفتن را شروع کرده بودم و باعث شد من یک تعداد رباعی در زمینه دفاع مقدس بگویم و آن رباعیها با تشویق و پیشنهاد آقای سید محمدامین جعفری حسینی که از دوستان شاعرمان در شیراز هستند چاپ شد و اولین کتاب من بود. ولی اولین شعرهای من نبود. چون در یک موضوع خاص بود، من شعرهایی که در موضوعات دیگر بود را منتشر نکردم تا کتاب بعدیام «پاییز بهاری است که عاشق شده است» که آن گزیدهای از رباعیهای بود که من سال های 83 تا 86 سروده بودم.
*به نظرتان استقبال از اولین اثرتان چه طور بود؟ اولین اثر را وقتی شاعر منتشر میکند به خصوص در آن سنی که من بودم یعنی 17 سال، خب توقع خودم هم این نبود که کتاب در جامعه خیلی فراگیر میشد و مخاطب پیدا کند اما الحمدالله بیش از انتظار من اقبال شد به این کتاب و فکر میکنم الان چاپ سوم یا چهارم هست و جایزه کتاب سال دفاع مقدس و کتاب سال گام اول را هم این کتاب به دست آورد که برای من که سن کمی داشتم و تازه شروع کرده بودم گام مهمی بود و بیش از انتظار خودم بود.
یک دلیل دیگرش این بود که رباعیهایی که در این کتاب هست اکثرا درواقع از دل برآمده بود و با حس خوبی این رباعیات را گفته بودم و به این دلیل شاید یک مقدار مخاطب به سمت این کتاب جذب شد ولی ممکن است از حیث فنی الان که چند سال از آن گذشته من خودم هم انتقاداتی به کتاب داشته باشم و اگر بخواهم الان این کتاب را چاپ کنم شاید این کار را نکنم ولی خب آن زمان کار درستی کردم که منتشر کردم و پشیمان نیستم. در حالیکه من خودم شاعرهای جوان را به سختی تشویق میکنم که کتاب اولشان را چاپ کنند، چون اعتقاد دارم که شاعر باید به یک ثبات نسبی از شعر برسد که حداقل شعرهای یک مجموعهاش یک دست باشد اما از آن طرف اعتقاد دارم که چاپ کردن کتاب در سنهای جوانی و نوجوانی خوب است چون احساس میکند که دیگر هرچه داشت چاپ کرده و الان باید سراغ سرودن شعرهای جدیدی برود و این ذهنیت را از بین میبرد که شاعر تا سن 30 – 40 سالگی هم فکر کند که من شعرهای خوبی هنوز دارم و انگیزهاش برای سرودن شعرهای بهتر خاموش بشود. این ماجرای نخستین کتاب بود که منتشر شد.
*با یک نگاه به آثارتان میشود گفت که شما بیشتر دوست دارید که در قالب رباعی شعرهایتان را منتشر کنید و حرف دلتان را بزنید. چرا سراغ قالب رباعی رفتید؟ قالبهای مختلف شعر فارسی هرکدامشان رنگ و لعاب خاص خودشان را دارند و ظرفیتهای خاص خودشان را برای انتقال پیام دارند. یک بخش که حالا بخش ذوقی هست که هر شاعری از حیث طبع و ذوقش گرایش به یک قالب پیدا میکند. یک شاعری غزل را بیشتر دوست دارد، باطنا و قلبا و یک شاعری ممکن است شعر نیمایی را.
یک شاعری ممکن است مثنوی را. اما یک بخشش هم ذوق نیست یعنی شناخت شاعر هست نسبت به آن ظرفیتهای قالب و من هم ذوقا و هم براساس شناخت رباعی را به عنوان حوزه جدیتر کار خودم انتخاب کردم به دلایل مختلف از جمله نکاتی که حالا عرض میکنم. در ابتدا اینکه زمانی که ما در آن زندگی میکنیم زمانی است که فکر میکنم که ذوق و حوصله خواندن شعرهای مطول و درازدامن را از مخاطب گرفته یعنی زندگی روزمره امروزی که شاید فراغت کمی را برای انسان باقی گذاشته باشد و فرصتهایی که انسان به دست میآورد معمولا فرصتهایی است که مثلا در ماشین نشسته از جایی به جایی دیگر میرود و فرصتهای کوتاه است.
در این زمانها معمولا مخاطب گرایش بیشتری دارد نسبت به شعرهای کوتاه و به این خاطر شعرهای کوتاه میتواند تاثیرگذارتر باشد و اضافه بر این رسانههایی که در دنیای امروز به وجود آمدند و مخاطب دارند و رونق گرفتند رسانههایی است که این نوع قالبهای کوتاه را راحتتر منتقل میکنند. برای مثال فرض کنید پدیدهای مثل پیامک خیلی به بازار شعرهای کوتاه رونق داده و گرمی داده است. رباعی، دوبیتی یا شعرهای سپید و نیمایی و کوتاه خیلی راحت میتوانند از طریق پیامک منتقل بشوند در حالیکه یک مثنوی بلند یا یک غزل شاید این کاربرد را از حیث ارتباطی نداشته باشد.
پس به دو دلیل بود یکی اینکه به طور کلی شعر کوتاه در زمانه ما مخاطب بیشتری دارد، به دلیل کوتاه شدن فرصت انسان امروز و هم اینکه رسانههای امروز ایجاب میکنند که بیشتر قالبهای کوتاه سروده بشوند، چون اگر از حیث ارتباطی بخواهیم نگاه کنیم این قالبها را بیشتر میتوانند منتقل کنند.
دلایل دیگرش هم این بود که از حیث ادبی و چارچوب رباعی با وجود اینکه دوبیت است و شاید قالب خیلی سادهای به نظر آید اما به نظرم یکی از پیچیدهترین قالبهای شعر فارسی است. اولا این نکته را بگویم که وزن رباعی وزنی کاملا فارسی است یعنی از شعر عربی گرفته نشده و یک وزنی است که کاملا در شعر فارسی متولد شده و رشد و نمو کرده است. به رغم اینکه ساده به نظر میآید، اما چون وزن خیلی شگفتی و قابلیتهای متعددی دارد به نظرم یکی از پیچیدهترین قالبهای شعر فارسی به شمار میرود. چون رباعی یک وزن ثابت دارد و به قولی 18 و به قولی 24 شعبه وزنی یعنی از حیث اختیارات وزن رباعی به تعداد زیادی از شعب و شاخهها تقسیم میشود که این باعث میشود که دست شاعر بازتر باشد درحالیکه دوبیتی شاید این ظرفیت را نداشته باشد یا غزل این ظرفیت را کمتر دارد و از طرفی هم وزن خیلی جذابی هست و گیرایی خاصی در آن وجود دارد که شاید در سایر وزنها کمتر پیدا بشود.
نکته بعد اینکه از حیث مضمونی و محتوایی این قالب به نظرم خیلی کارکرد دارد یعنی هم شعر فلسفی و حکمی در این قالب خیلی خوب جا میافتد و هم شعر عاشقانه، هم شعر اجتماعی و هم در موضوعات مختلف این قالب ظرفیت گنجایش مضمون را دارد. البته قبلا در قرون گذشته رباعیهایی که سروده میشده در بیشتر اوقات یا فلسفی بودند یا عاشقانه و یا عرفانی. اما در دوران معاصر این باب درواقع گستردهتر شده و پنجرههای جدیدی از حیث موضوعی به قالب رباعی گشوده شده که تنوع موضوعی این قالب را بیشتر کرده است.
به همین دلایل بود که من بیشتر رباعی را برای سرودن انتخاب میکنم البته از همان دورانی که شعر را شروع کردم من قالبهای مختلف را تجربه کردم. یعنی شاید با غزل شروع کردم، با چهارپاره، نیمایی، مثنوی، همه این قالبها را امتحان کردم و بعد به رباعی رسیدم و البته هیچوقت قالبهای دیگر را کنار نگذاشتم و مثلا غزل را هم نسبتا جدی پیگیری میکنم. قالب نیمایی را هم اخیراً جدیتر پیگیر هستم و قالبهای دیگر و فکر میکنم که رباعی بعد از انقلاب با احیای دوبارهای روبرو شد.
بعد از سالهایی که کمتر به رباعی توجه می شد بعد از انقلاب با یک رویکردهای جدیدی شاعرها به سمت رباعی رفتند. شاعران بزرگی مثل دکتر حسن حسینی نقش عمدهای در احیای رباعی داشت. دکتر قیصر امینپور و سالهای بعد کسانی که رباعی گفتند، محمدرضا سهرابی نژاد به خصوص در دوران دفاع مقدس رباعیهای خوبی گفت. بعدها کسانی که رباعی گفتند و به طور جدی دنبال کردند، بیژن ارژن که این سالها هم هنوز فعال هست و به نظرم یکی از بهترین رباعیسراهای معاصر هست هم از حیث مضمون و هم از حیث زبان و نوآوری آقای بیژن ارژن و همچنین آقای جلیل صفربیگی که باز از فعالهای عرصه رباعی هستند و آقای سهیل توکلی.
*خودتان فکر میکنید سبکتان بیشتر شبیه کدام یک از شعراست؟ من از همان زمانی که شعرم را شروع کردم - خب شاعر نمیتواند بگوید که از هیچ شاعری تاثیر نگرفته- و به خصوص دوران اولیه سرایش متاثر از شاعرهای دیگر خواهد بود و من هم این اتفاق را درواقع انکار نمیکنم اما از همان ابتدا سعی داشتم که زیر چتر شاعر خاصی نباشم و به نظرم هم معمولاً نبودم. یعنی هیچ استاد خاصی یا شاعر خاصی که بگویم من میخواهم مثل این بشوم نبود و سعی کردم از هر شاعری خوبیهایش و نقاط قوتش را بگیرم و استفاده کنم و از آن نقاط ضعفی که دارد دور بشوم. البته خب شاعرهای بعد از انقلاب را اگر بخواهم بگویم که کدام را بیشتر دوست دارم و تحسین میکنم اولینش دکتر قیصر امینپور هست هم در غزل و هم در رباعی که البته رباعی کم داشتند و در حوزه رباعی باز از شاعرهای شاخص اول انقلاب دکتر سیدحسن حسینی که خدا ایشان را بیامرزد، ایشان در حوزه رباعی هم کار جدی و تاثیرگذاری کرد و من نوع رباعی که ایشان میگفت را دوست دارم.
سالهای بعد باز کسی که بیشتر دوست دارم به خصوص در قالب رباعی آقای ارژن هست که من هم از حیث شخصی و هم از حیث نحوه سرودن رباعی، رباعیهای ایشان را دوست دارم چون به نظرم خلاقیت و نگاه نویی که ایشان در رباعی وارد کردند نقطه عطفی در رباعی سرودن معاصر بود و ایشان طرح نویی درانداخت یعنی شبیه به کسی نبود و آن حدی از خلاقیت را که ایشان وارد رباعی کرد پیش از آن سابقه نداشت به خصوص در حوزه تصویر سازی و کشف. *چه شد که نام مجموعه کتاب آخرتان را «ناخوانده» گذاشتید و تفاوتش را با بقیه مجموعه شعرهایتان در چه چیزی میبینید؟ مجموعه رباعی آخرم از حیث موضوعی یک بخش از شعرهایش مرتبط هست با نگاهی به مرگ و البته سعی کردم نگاهی که به مرگ میکنم نگاه انسان موحد باشد نه از ناحیه پوچگرایی و پوچانگاری. سعی کردم که با یک نگاه دینیتر و مذهبیتر سراغ این مقوله بروم و با موضوع شهادت پیوندش بدهم و یک قسمت دیگر از رباعیهایم هم در مورد عشق و مسائل عارفانه است که چون هم مرگ ناخوانده است و هم عشق ناخوانده است اسم کتاب را ناخوانده انتخاب کردم.
*طراح جلد آخرین کتابتان چه کسی است؟ آقای علی داودی
*چرا اسم نداشت؟ یک جوری نوشتید که دیده نشود. در چاپ اولش اینطور است، در چاپ دومش مشخصتر هست.
*به صورت کلی دوست دارید کتابهای بعدی که منتشر میکنید با همین سبک و سیاق طراحی جلد منتشر بشود یا همان سبک قبلی؟ به نظرم با وضعیتی که از حیث مخاطب شعر امروز و در کل کتابخوانی پیدا کرده هرچقدر بیشتر نشر ما به سمت بستهبندی شیکتر و جذابتر بود موفقتر خواهد بود و در جذب مخاطب بهتر میتواند عمل کند؛ چرا که در حالت عادی متاسفانه باید قبول کنیم که مخاطب کتاب و ادبیات، مخاطبی است که باید دنبالش بروی و کمتر دنبال کتاب میآید مگر اینکه کتاب را بشناسد واین درحالی است که ما خیلی از کتابهایی داریم که شاعرش اولین کتابی باشد که منتشر میکند. در این حالت معمولا مخاطب به سراغش نمیرود اما اگر کتاب خوب چاپ بشود و با طرح جلد جذابی باشد مخاطب به سراغش می رود و وقتی چندتا از شعرهایش را بخواند جذب میشود. به این خاطر من به نظرم میرسد به خصوص برای کتابهایی که ظرفیت مخاطب داشتن را دارند و ظرفیت اقبال عمومی را دارند هرچقدر بستهبندی بهتر و جذابتری از کتاب ارائه بشود، کتاب موفقتر خواهد بود.
*در میان دوستان و آشنایان و مسئولین کسی را داشتهاید که این را گفته باشد؟ یک بازخوردش این بود که ماه اول کتاب به چاپ دوم رسید درحالیکه کتابهایی که قبلا منتشر میشد شاید از حیث فنی پایینتر از این کتاب نبود اما خب سالی یک بار تجدیدچاپ میشد.
*ایده خودتان بود؟ تقریبا ایده خودم بود ولی خب با آقای داودی به این نتیجه رسیدیم. اینکه پاکت نامه باشد ایده خودم بود اما در گفتگو به نتیجه رسیدیم که در نهایت آقای داودی پیشنهاد دادند که اینطور باشد و الحمدلله خوب شد. به نظرم ما به بستهبندی خوب حتما نیاز داریم چون از نظر ارتباطی هم اگر بخواهیم محتوا را در یک ظرف نا مناسبی ارائه کنیم مخاطب پس میزند. مثل یک فیلم خوب و تلویزیونی است که محتوا محتوای پسندیدهای است اما ساخت خیلی بدی دارد قطعا مخاطب به سراغش نمیرود.
در حوزههای مختلف میشود این را مثال زد. به همین دلیل کتاب یک مجموعهای از هنرهاست. یک هنرش گرافیک است، یک هنرش بستهبندی است، یک هنرش هم چاپ است و یک هنرش هم که شاید اصلش باشد شعر است. اگر اینها دست به دست هم ندهند و همدیگر را تکمیل نکنند مخاطب به سراغ کتاب نمیآید. به نظرم این مجموعه هنرها باید همدیگر را تکمیل کنند.
*در مورد موسسه شهرستان ادب و فعالیتهایتان در این موسسه توضیح دهید. ما از همان سالهای به خصوص از سال 87 و 88 که بحثهای انقلابی گرمتر شد و با حوادثی که سال 88 رخ داد لزوم دفاع از انقلاب با زمینه شعری و در جبهه ادبیات بیشتر مشخص شد ما یک گروه شدیم با شاعرهای همفکر که به فکر انسجام بیشتر جبهه ادبی انقلاب اسلامی بودیم و به فکر گرمترشدن بازار شعر انقلاب. که البته واقعاً هیچ جایی نبود که از این جریان حمایت کند و شاید جلساتی که به همت دوستان ما از جمله آقای مودب شکل میگرفت جلسههای کاملا شخصی و خودجوش بود و همیشه این دغدغه را داشتیم که یک سقفی باشد و درواقع از جریان اصیل شعر انقلاب اسلامی حمایت بشود و جریانی که در بزنگاهها اینها هستند که پای انقلاب میایستند. مثل سال 88 خیلی از شاعرها سکوت کردند و خیلی از شاعرها طبل مخالف زدند و قلیلی از شاعرها بودند که پای دفاع از انقلاب و آرمانها ایستادند و ما در فکر بودیم که چطور میشود بر بالندگی این جریان کمک کرد و به شکوفایی بیشترش کمک کرد.
خب الحمدلله سال 89 بود که به همت آقای مودب زمینههای تأسیس موسسه شهرستان ادب فراهم شد و ایده اولیه این بود که این موسسه در انسجام نیروهای ادبیات انقلاب اسلامی و شاعران و نویسندگان و تولید متن توسط این شاعران و نویسندگان نقش ایفا کند که از آن سالها فعالیت موسسه شروع شد و کمکم فعالیت جدیتر شد. من از همان سال 89 فعال شدم و مدیر بخش شعر شهرستان ادب شدم و تا حالا در این زمینه فعالیت میکنم. در حوزه شعر کارهایی که ما در این سالها کردیم اگر بخواهیم سرفصل مهمترش را نام ببریم، به نظرم یکی از مهمترین سرفصلهایی که ما کارکردیم برگزاری دورههای آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی به نام «آفتابگردانها» بود که این حرکت با توجه به این خلأیی که وجود داشت که ما در برنامههای ادبی کشور، برنامههایی که با بودجههای بیش و کم در فضای ادبیات کشور برگزار میشود برنامهای که دغدغه اصلی را در پرورش شاعران و آموزش شاعران بگذارد کم داریم و بیشتر جشنوارههایی هست که صرفاً با تجلیل از دو سه برگزیده تمام میشود و بعضا حواشیای هم دارد که شاید خیلی مفید نباشد البته خب منافعی هم قطعا در جشنواره بوده و این بالیدن ادبیات بعد از انقلاب قطعا یک قسمت از بارش بر دوش جشنوارهها بود که اگر بیانصاف نباشیم منافعی داشتند از این جهت که بازار شعر را گرم نگه میداشتند. شاعران را با همدیگر پیوند میدادند. البته معایبی هم بوده و هست و مهمترین معایبش شاید این خلا آموزشی و پرورشی در حوزه شاعرانی که برگزیده میشوند باشد. که رها میشوند و به آنها پرداخته نمیشود و هیچ توجهی به آموزش و پرورش آنها نمیشود.
اما رویکردی که ما داشتیم این بود که دوره آموزشی راه بیفتد که با استعدادیابی از کل کشور آغاز بشود، نوجوانان و جوانانی که شروع به شعر گفتن کردند و تا مرحلهای جلو آمدند و از این به بعد نیاز به کمک دارند تا به قلههای مرتفعتر شعر برسند اینها را ما در وهله اول پیدا کنیم و در وهله دوم برنامه داشته باشیم برای آموزش و پرورش و راهنمایی این دوستان. و دوره آموزشی سالانه «شعر جوان انقلاب اسلامی» به این صورت هست که این دوستان بعد از اینکه انتخاب میشوند و به عضویت دوره آموزشی درمیآیند یک سال مخاطب برنامههای آموزشی و خدمات ادبی شهرستان ادب قرار میگیرند. به این صورت که هرسال چند اردوی چند روزه آموزشی با حضور بهترین اساتید و شاعران کشور برگزار میشود و در این اردوها فضای آموزش خیلی جدی و پررنگ هست. به غیر از این اردوهای چندروزه که همه اعضا میتوانند شرکت کنند نقد مستمر شعر اعضا را داریم یعنی هر هفته و هر ماه شعر این دوستان به صورت تلفنی و مکتوب نقد میشود.
یکی از برنامههایی که ما انجام میدهیم برنامه نقد تلفنی شعر شاعران نوجوان و جوان هست که هرکدام از اعضا هر دو هفته یکبار میتواند ثبت نام کند و در آن هفته حدود نیم ساعت الی یک ساعت با یکی از شاعران مطرح و با سابقه به صورت تلفنی صحبت کند. درواقع به آن عضو تماس گرفته میشود و شعرهایش را میخواند و نقد میشود. نقد مکتوب هم یکی از برنامههاست که دست نوشتههای شاعران مطرح در مورد آن شاعر نوقلم به دستش میرسد. برنامه دیگری که برای این اعضا داریم سیر مطالعاتی است که به این دوستان میدهیم که در سه نوبت کتابهایی را به دوستان اهدا میدهیم.
کتابهایی که از حیث فنی در شواراهایی که ما داریم انتخاب میشوند و این را خدمتشان میدهیم و یک مجموعهای از فعالیتهاست که الحمدلله در این سالها توانسته یک جریانی را به نام دوره آموزشی شعر جوان انقلاب اسلامی راه بیندازد که در این سه سال بیش از 300 تا عضو داشته است که ما هم اردوهایی برای خانمها داشتیم و هم اردوهایی برای آقایان و از مجموعه کار این دوستان که عضو دوره هستند در پایان هرسال گزیدهای از شعرهایشان منتشر میشوند که فعلا دو دوره منتشر شده و الان ما در حال برگزاری دور سوم هستیم. دور اول و دوم کتابش به نام این بار به نام عشق که گزیده اشعار اعضای دوره اول ماست و یک دشت دویدن که برای دور دوم هست.
خب از این دوستانی که عضو این دورهها بودند خیلی هایشان توانستند در این دو سه ساله مطرح بشوند و بالا بیایند و حتی به نوعی که بتوانند در دیدار رمضان با حضرت آقا شعر بخوانند. در این یکی دو سال چهار پنج نفر از دوستانی که شعر خواندند عضو بودند. مثل آقای سیدعلیرضا شفیعی، آقای سید علی لواسانی بود که فکر میکنم پارسال شعر خواند. تقریبا چهار نفر تا حالا از اعضای دورههای ما بودند به غیر از دوستانی که با موسسه مرتبط هستند که معمولا هر سال تعداد زیادی از آنها شعر میخوانند.
*چطور شد که در وادی همکاری با آقای مطیعی افتادید؟ ما این توفیق را پیدا کردیم که با دانشجو شدن در دانشگاه امام صادق(ع) همدانشگاهی ایشان شدیم و خب در جلسات هیات شرکت میکردیم. من سال اول یادم میآید جلسات محرم که برگزار میشد و من در هیات حضور داشتم، هنوز من را به عنوان شاعر جدی که میتواند با هیات همکاری کند، نمیشناختند اما مخاطب شعرهای هیات بودم و آن سالها آقای سیار همکاریاش را با آقای مطیعی آغاز کرده بود و من هم خیلی دوست داشتم وارد این عرصه بشوم و از سال دوم دانشجویی یعنی سال 87 من شعر گفتن برای هیات میثاق با شهدا را شروع کردم و از آن سال دیگر جدی همراه با آقای سیار پای کار شعر هیات ایستادیم و الحمدلله این واقعا یک توفیق بزرگ برای خودمان میدانیم، هم من هم ایشان و هر سال مشتاقیم که محرم برسد و ما بتوانیم در این حوزه خدمتی داشته باشیم و شعرهایی که برای هیات میگوییم که حالا باز با رویکرد انقلاب اسلامی هم هست، صرف نظر از اینکه متمایز باشد با سایر شعرهایی که حالت انفعال دارد و دور از فضای امروز است، این شعرها را واقعا جزء مهمترین شعرها و مهمترین عرصههای کاری خودمان میدانیم. خدا را شاکرم که این سالها این فرصت را به ما داده که خودش یک تزکیه و یک مرحله تاملی هم هست برای ما که در سایر حوزههای شعری هم به ما برکت میدهد و به ما کمک میکند شعرگفتن در فضای هیات.
*بیشتر آقای مطیعی سبکها را به شما میدهند یا خودتان متناسب با ذوق خود به سراغ سبکها میروید؟ خب معمولا دوطرفش هست اما بیشتر کار ما فاطمیهها هست و محرمها. مثلا برای محرم از چند وقت پیش معمولا سبکها که قطعی میشوند به ما میدهند و ما شعر را به آن سبک میگوییم. خب شعر گفتن روی سبک سختتر از شعرگفتن به اختیار خود شاعر است. و گاهی هم البته ما سبک را پیشنهاد میدهیم یا شعری که به ایشان میدهیم در حوزه غزل هست که دیگر خودش نیازی به سبک ندارد. ولی بیشتر اوقات سبک را ایشان پیشنهاد میدهند و ما درواقع براساس آن شعر را تنظیم میکنیم.
*پیش آمده است که آقای مطیعی پس سرودن شعری از شما بخواهد سبکش را عوض کنید؟ کم پیش میآید که بعد از اینکه ایشان سبک را میدهند نیاز به اصلاح پیدا کند.
*بهترین شعری که برای مراسمات هیئت گفتید چه بوده است؟ والله نمیتوانیم بگویم چون خیلی بوده است از سال 87 تا الان. شاید اگر فاطمیهها و محرمها را بخواهید حساب کنید تعداد زیادی شعر میشود که ما توفیق داشتیم و گفتیم و نمیتوانم بگویم که کدامش بهتر بوده است و همهاش چون با یک حال خوبی در فضای محرم سروده شده است و در فضای فاطمیه یا در دیگر اوقات سال و مناسبتهایی که پیش آمده، چون در حال خوبی سروده شدند شاعر معمولاً به این شعرها دلبستگی پیدا میکند و سخت است که بخواهد انتخاب کند.
*مشهورترینهایش را بگویید. مثلاً شعر «رهبر من...» بود، «چشم من و امر ولی...» بود که خودمان فکر نمیکردیم که اینها شاخص بشوند اما با توجه به علاقهای که مردم نسبت به ولایت دارند و نسبت به خواندن و شنیدن در این فضا دارند این آثار بیشتر با استقبال مواجه شد. الان بیشتر حضور ذهن ندارم کارهایی دیگری هم بوده است.
*حتما شما شعرهای برای هیئت گفتید که احتمالا حضرت آقا هم از برخی از آنها خوششان آمده و شما هم رفتید پیش آقا، ایشان به شما در مدل شعر گفتن که مثلا چه مطالعاتی بکنید و درون مایههای شعریتان چه باشد، توصیهای داشتهاند؟ یکی از توصیههایی که آقا داشت در حوزه شعر هیئت شنیدیم از ایشان فرمودند این سبکی که تلفیق میشود شعر اهل بیتی با فضای انقلاب اسلامی و فضای روز و به خصوص دفاع مقدس این بسیار مسیر درستی ست و خیلی تأکید داشتند که حتما ادامه دهید و شاید وجه تمایز آقای مطیعی و دیگر مداحان صدای ایشان نباشد کما اینکه ممکن است برخی از مداحان صدای خیلی بهتری داشته باشند ولی تمایز ایشان همتیست که در خواندن و فعالیت در حوزهای دارد که تلفیق شعر اهل بیت علیهم السلام و فضای امروز است و موضع اهل بیت در روزگار امروز است و همچنین موضع انقلاب اسلامی، تلفیق انقلاب اسلامی با فضای عاشورا که در واقع انقلاب ما ریشههای عاشورایی داشت و این ریشهها در خیلی از محافل هیئتی و اهل بیتی متأسفانه فراموش شده و آن شعر اهل بیتی که جدا باشد از انقلاب اسلامی و جدا باشد از دفاع از مظلوم و جدا باشد از موضع گرفتن در برابر استکبار به نظر من جریان ایدهآلی نیست اگر جریان انحرافی نباشد و جدا کردن شاعر اهل بیت از شعر انقلاب کار صواب درستی نیست که به نظرم برخی از جاها انجام شده.
شعر انقلاب همان شعر اهل بیت است و شعر اهل بیت همان شعر انقلاب است، شعر دفاع مقدس همان شعر عاشوراست، اگر درست ببینیم جدا کردن این فضاها کار خوبی نیست. شاعر اهل بیت باید همان شاعر انقلاب اسلامی باشد و شاعر عاشورا باید همان شاعر دفاع مقدس باشد. کسی نمیتواند ادعا کند من شاعر اهل بیت هستم و در زمان دفاع مقدس شعری برای این دفاع نسرودم، شعری برای جوانهایی که میروند و تابوتشان برمیگردد نگوید. کسی نمیتواند ادعا کند من شاعر اهل بیت هستم و در زمان فتنه که نیاز بود شاعران موضع بگیرند علیه این وضعیت حتی در زمانی که توهین شد به ابا عبدالله علیه السلام شاعرانی بودند که ادعای شاعر اهل بیت بودن داشتند و سکوت کردند و موضع نگرفتند. خب این چه شاعر اهل بیتی ست که میگوید من فقط برای مقتل و برای روضه شعر میگویم. به نظرم صحیحتر آن است.
آن چیزی که ما یاد گرفتیم از بزرگترها و رهبر عزیزمان این است که شاعر باید در همه زمینهها رسالت خودش را عمل کند گاهی رسالت به زنده کردن سیره اهل بیت علیهم السلام است گاهی رسالت به دفاع از ناموس وطن است، گاهی رسالت دفاع از مظلومی است، در هر گوشه از جهان دفاع از مردم غزه است، گاهی رسالت دفاع از کیان انقلاب اسلامی است، گاهی رسالت اعتراض در موضوعات اجتماعی است که آن چه ما میخواستیم از انقلاب کجاها محقق نشده و کجاها خلأ داریم اینها را کی قرار است بگوید، گاهی رسالت شعر اخلاقی گفتن است، گاهی رسالت این است که برای مادر شعر بگوییم.
آن شاعر اهل بیتی که برای مادر خودش شعر ندارد برای موضوعات انقلابی و اجتماعی شعر ندارد به نظرم یک جای کارش میلنگد و با تمام احترامی که شاعر اهل بیت علیهم السلام دارد و موضوع شعر اهل بیت دارد به نظرم اهل بیت علیهم السلام راضیترند که شاعر اهل بیت موضع اهل بیت را در شعر گسترده کند نه موضوع اهل بیت را صرفا و این اتخاذ کردن موضع اهل بیت علیهم السلام یعنی زمانی که نیاز شد از انقلاب دفاع کنیم زمانی که نیاز شد از ولایت دفاع کنیم زمانی که نیاز شد ظلمی در اجتماع دیدی اعتراض کنی زمانی که نیاز شد برای مادرت شعر بگویی و زمانی که نیاز شد حتی برای همسرت شعر عاشقانه بگویی با نجابت اسلامی و همه اینها و همه این ساحتها شاعری که ادعا داردمن شاعر اهل بیت علیهم السلام هستم باید وارد شود.
من جدا کردن شعر اهل بیت علیهم السلام از فضای شعر امروز را نمیپسندم طوری شده که اگر به شاعری اطلاق شود شاعر اهل بیت علیهم السلام توقع و دیدی که از او هست این است که صرفا شعر روضهای و شعر مدح بگوید آن هم البته آن طور که حضرت آقا فرمودند خیلی خوب است ولی همه شعر آیینی، همه شعر مذهبی و همه شعر مطلوب ما این نیست. یادم میآید در دیدار سال 89 یا 90 بود که ایشان تأکید کردند این تعبیر شعر آیینی که مرسوم شده تعبیر بدی نیست ولی ایشان شعر مذهبی را بیشتر میپسندند تا شعر آیینی چون آیین ممکن است آیین هندوها هم باشد ولی وقتی میگوییم مذهبی یا شعر اسلامی بیشتر مذهب و دین خودمان مد نظر قرار میگیرد حالا سر عنوانش مناقشه نیست ولی ایشان فرمودند که فقط شعر برای اهل بیت علیهم السلام نیست با وجود اینکه شعر برای اهل بیت خیلی ارزشمند است، این ارزشمندی باعث نمیشد که ما از سایر حوزههایی که رسالت داریم باز بمانیم. ایشان فرمودند شعر آیینی شعر اخلاقی و اجتماعی و عارفانه هم هست و این متأسفانه پرداخته نشد و من توصیه میکنم به دوستانم در مجمع شاعران اهل بیت علیهم السلام که به طور خاص متولی شعر آیینی است.
حاشیهای که بود شاید حاشیه خانه شاعران ایران بود که اعتراضاتی بود نسبت به این خانه که آنچه رسالت بوده انجام نداده است. خودم هم انتقاداتی دارم به رویهای که مدیران خانه شاعران ایران پیش گرفتهاند و این رویه طوری بوده که من الان هفت سال است که ساکن تهران هستم ولی یک بار جرئت نکردم پا در جلسات شعر این خانه بگذارم.
*چرا؟ چون این انجمن از حیث فضای اخلاقی و عقیدتی به سمتی گرایش پیدا کرد که شاعرانی مثل من که در واقع اعتقادات خاصی داریم و دوست داریم در فضایی باشیم که همسو باشد با انقلاب اسلامی و ارزشهایی که باور داریم خیلی رغبتی برای حضور در این جریان نداریم و به نظرم حواشی سیاسیای که این خانه پیدا کرد باعث شد که خیلی از شاعران انقلاب طرد شوند یا به سمت این خانه نیایند و خانهای که اسم خانه شاعران ایران دارد اولا باید همسو باشد با اهداف و آرمانهای انقلاب اسلامی چون یک عنوان کلی دارد که همه شعر کشور را قرار است نمایندگی کند؛ دوما از همه جریانها، جریانهای اصیل نه جریانهای بی محتوا و انحرافی بپذیرد و اقبال داشته باشد.
وقتی میگوییم همه جریانها و همه صداها برخی احساس میکنند باید جریانهای انحرافی شعر امروز هم به رسمیت شناخته شوند، مثلا جریان شعر پست مدرن که سالهاست دارد بیاخلاقی و بی قید و بندی را در شعر باب میکند چرا ما باید این جریان را به رسمیت بشناسیم به عنوان یک صدا، در چند صدایی اگر برخی از این صداها، صداهای ناکوک باشد این صداها را باید حذف کرد. در واقع از شعر انقلاب ما باید آنجا را تبلیغ کنیم و دامن بزنیم و به رسمیت بشناسیم که صرفا تفاوت ذوق باشد نه تفاوت دیدگاه با آنچه مردم قبول دارند. مردم هنوز آرمانهای انقلاب را قبول دارند و اسلام را قبول دارند و ارزشهای آن را.
به این مردم نمیتوان گفت که شعر پست مدرن باید به رسمیت شناخته شود شعری که قید و بند اخلاقی در آن نیست و خود سردمداران این نحله انحرافی میگویند که شاعر در مرحله سرایش آزاد است و بسیاری از موضوعاتی که در این نوع شعر سروده شده موضوعاتی ست که واقعا نمیشود جلوی خانوادهها خواند و آدم شر میکند از خواندنش. این سبکهای شعری و این شیوههای غربی وارداتی شعر گفتن نباید تبلیغ شود و نباید به رسمیت شناخته شود چون جذابیتی که این شیوههای برای خود درست کردهاند جذابیت فن شعرشان نیست جذابیت موضوعات ممنوعهای ست که اینها به سراغش میروند و قطعا این موضوعات در هر قالبی باشد مخاطب دارد؛ چون گناه جذاب است. آنچه اینها دارند تبلیغ میکنند به نظرم شیوه توحیدی نیست و به شیطان و خواست شیطان بیشتر گرایش دارد تا به توحید و حتی خداپرستی.
*راجع به برخوردنتان با حامد زمانی و ترانه گفتنتان برای او بگویید. خب ما ترانه گفتن را هم شروع کرده بودیم و گروهی بودیم با آقای سیار و دوستان شاید سال 89 و 90 جدیتر ترانه گفتن را شروع کردیم و سال 88 ترانههایی گفتیم که از تلویزیون هم پخش شد برای حوادثی که به وجود آمده بود یا آن شعاری که روز 9 دی در میدان انقلاب مردم سر دادند، آن را بنده گفته بودم؛ «در روز عزا حرمت ارباب شکستند، علمدار کجایی؟» که بر اساس آن دو دمه معروف هیئات برای آن بی حرمتیای که به امام حسین علیه السلام شده بود، سروده شد که آقای حدادیان در میدان انقلاب آن را خواندند و مردم همصدایی کردند.
از همان سالها وارد شدن به حوزه موسیقی و ترانه هم برای ما جدیت پیدا کرده بود و لزومش را احساس میکردیم و یک خلائی وجود داشت که ما صداهایی که در موسیقی میشنویم کمتر بودند. صداهایی که واقعا معتقد باشند و همدل باشند با جریان انقلاب اسلامی و گام مثبتی بردارند در این جهت. ما فعالیت کردیم و آقای زمانی کم کم چهره شد و الحمدلله با صدای ایشان برخی از ترانهها را توانستیم به گوش مردم برسانیم و در حوزههای مختلف فعالیت کردیم و شاید تا الان دوازده ترانه است که من برای آقای زمانی گفتم که ایشان اجرا کرده و خب هوشمندی و شناخت ایشان نسبت به شعر هم باعث میشود که ما به ایشان بهتر اعتماد کنیم برای خواندن شعر. چون خیلی از خوانندهها با شعر سنخیت ندارند و شناخت ندارند و خوب نمیتوانند کلمات و جملات را ایراد کنند و ملودی را بر شعر سوار کنند اما ایشان هم سابقه شعر گفتن دارد و شناخت خوبی نسبت به شعر دارد و هم هوشمند و هوشیار است و همه اینها باعث شده که ایشان را بیشتر بشناسند و بیشتر مخاطب پیدا کند.
*با خوانندههای دیگر هم ارتباط دارید؟ به طور مستقیم نه ولی به طور غیرمستقیم بوده مثل آقای ابوالحسینی یا خوانندههای دیگر به طور غیرمستقیم بوده و با مرکز شعر و ترانه راه همکاری میکردیم که آنها وجه ارتباطی این قضیه را پیگیری میکردند که شعر را به دست خواننده میرساندند و یک قسمت هم که با صدا و سیما همکاری داریم و ترانههایی که آنجا سروده میشود و خوانده میشود که باز خوانندههای مختلف هستند.
*در مداحها چطور؟ مداحها هم نه به دلیل مشغلهای که بود سعی کردیم همین زمینه ارتباط با آقای مطیعی را حفظ کنیم. البته تا حد کمی توفیق داشتیم که با آقای حدادیان هم همکاری کنیم در برهههایی البته کمتر و توفیق کمی داشتیم.
*همیشه این طور بوده که شاعران جمع میشوند در محفلی و خدمت حضرت آقا میرسند. میخواستم بدانم اولین سالی که حضور پیدا کردید در این محفل و مجلس و اولین شعری که خدمت حضرت اقا خواندید چه بود و نظر ایشان چه بود؟ اولین سالی که مشرف شدم خدمت ایشان سال 85 بود و فکر میکنم هفده هجده سالم بود. همان سالی بود که من در جشنواره خوارزمی برگزیده شده بودم و مقام آورده بودم به طوری که میشناختند من را در فضای شعر کشور و این باعث شده بود که الحمد الله همان سال دعوت شدم و موفق به شعرخوانی هم شدم که یادم میآید با آقای هادی فردوسی از استان فارس دعوت شده بودیم و هردویمان جوانهایی بودیم که برای اولین بار میرفتیم آنجا که من چند رباعی خواندم محضر ایشان و الحمدلله خیلی ایشان استقبال کردند و تشویق کردن و خشنودی ایشان از شنیدن این شعرها برای من خیلی ارزشمند و به یادماندنی بود و یکی از بهترین خاطرههای عمر شاعری ما و عمر ما شعر خواندن در محضر اقا بود که با آن سن و سال کم ممکن شد.
*اولین رباعی که خدمت ایشان خواندید چه بود؟ فکر میکنم همان رباعی «پاییز بهاریست که عاشق شده است» که ایشان هم خیلی استقبال کردند. فکر میکنم هشت یا نه تا رباعی آن سال خواندم و بعد از آن شعر نخواندم تا سال 90 که دو سه سال پیش فرصت شد و شعر خواندم و باز رباعی خواندم و الحمدلله باز استقبال کردند. یادم میآید سال اولی که محضر ایشان شعر خواندم قبل از من هم آقای فردوسی از استان ما شعر خواندند. ایشان هم باز با استقبال آقا مواجه شدند و هردوی مان هم رباعی خواندیم و بعد از آن آقا گفتند ماشاءلله فارس دارد در رباعی خودش را نشان میدهد و در شعر.
خیلی برای ما خاطرهانگیز بود و سال 90 هم باز توفیق شد و شعر خواندیم. به نظرم یکی از دلایلی که در این سالها شعر رونق بیشتری گرفته و بیشتر مردم به شعر نزدیک شدهاند نسبت به ده سال گذشته همین دیدارهای حضرت آقا با شاعران بوده که باعث شده بازخورد این دیدار در میان مردم باعث نزدیکی بیشتر مردم با شعر شود و باعث احساس علاقمندی بیشتری شود و بعد از این جریانی که به وجود آمده خیلیها علاقمند شدند که شاعر شوند خیلی از نوجوانها را دیدیم که دارند شعر میگویند و هدفشان این است که ماه رمضان پیش مقام معظم رهبری شعر بخوانند البته ما می گوییم که این هدف خوبی نیست هدف شما این باشد که شاعر شوید و آن هم از قبل شاعر شدن قطعا مطرح میشود چون اگر این هدف را داشته باشید بعد از آن به استغنا میرسید و دیگر شعر نخواهید گفت.
اثرات خیلی مثبتی داشته دیدار شاعران با مقام معظم رهبری یکی از تأثیرات مثبت شاید این باشد که توجه کردن و اهمیت دادن به شعر نزد مسئولین بیشتر شده و یک الگوسازیای حضرت آقا کردهاند که نشان دهند که سایر مسئولین در همه ردهها هم باید همین میزان توجه داشته باشند. ایشان با این همه مشغله سالی یکی دو بار با شاعران دیدار دارند و با این حوصله و دقت و ذوق پای صحبت و شعر شاعران مینشینند؛ این باید الگویی باشد برای همه مسئولین از مسئولین کلان نظیر فرهنگ تا همه مسئولین خردی که در کشور مسئول اداره ارشاد یک شهرستان کوچکی باشند. همه مسئولین باید همین میزان توجه را حتی بیشتر چون آنها به طور مستقیمتر و جدیتر مسئولیت دارند و هم فراغت بیشتری دارند نسبت به حضرت آقا که با این دقت توجه میکنند آنها قطعا باید دهها برابر بیشتر به شعر توجه کنند.
نگاه آقا به شعر یک نگاه استراتژیک و راهبردی هست یعنی ایشان برای شعر در میان همه هنرها جایگاه ویژهای قائل هستند. یک بار هم در صحبتها فرمودند که اگر قرار باشد میان همه هنرها که ما امروزه داریم یک هنر را انتخاب کنیم که فقط در آن سرمایهگذاری کنیم من فقط شعر را انتخاب میکنم و پتانسیلی که شعر در خصوص انتقال پیام انقلاب اسلامی و فضاسازی در حوزه معنا و محتوا دارد شاید هیچ کدام از هنرها به این صورت نداشته باشند چرا که یک هنر کم خرج و پر اثر است و پر تیراژ میتواند باشد و شعر خوب میتواند توسط میلیونها نفر خوانده شود و طی زمان هم کهنه نشود و گاهی تأثیری که یک شعر خوب دارد سخنرانی ندارد همینها باعث میشود که ایشان به عنوان کسی که بر همه امور مشرف هستند و خودشان هم در حوزه ادبیات صاحب ذوق و سابقه هستند توجه ویژهای کنند نسبت به شعر و این باید الگوی تمام مسئولین قرار بگیرد که این جریان اهتمام به شعر و شاعری و پرورش شاعران باید در همه سطوح مدیریتی فراگیر شود.
*در جلسه شعری که شرکت کردید از هشتاد و پنج به بعد همه را شرکت کردید؟
بله به غیر از یک سال که همان شب ازدواجم بود.
*پل ارتباطیتان با شاعران فارسی زبان دیگر یا شاعرانی که به زبانهای دیگر شعر میگویند چطور است؟ شعرهایشان را میخوانید؟ بیشتر آثار کدام کشورها را میخوانید؟
بیشتر با شاعران افغانستان مرتبط هستم و آثارشان را دنبال میکنم. حتی ما در دورههای آموزشی که برگزار میکنیم برای شاعران جوان عضو افتخاری از افغانستان هم داریم و با آنها مرتبطیم. چند روز پیش یکی از رباعیسرایان خوب افغانستان آمده بود شهرستان اراک و در خدمتشان بودیم، آقای شفا آذر که بسیار رباعی سرای خوبی ست که در این کشور فعالیت میکند. همچنین با شاعران خوب افغانستان مثل سیدضیاء قاسمی که الان در سوئد زندگی میکنند ارتباط دوستی داریم و داشتیم. ظرفیتی که کشور افغانستان دارد به نظرم جدا از ظرفیت شعر ایران نیست. چون یک پیکره واحد هستند که با هم باید دید شعر افغانستان و ایران را نمونهاش شعر استاد محمدکاظم کاظمیست که ایشان را ما یک جورایی ایرانی میدانیم و برادر و استاد خودمان میدانیم و شعری که ایشان میگویند کاملا شعر ماست و مطابق با نگاه و آرمانهای ماست. ایشان حق معلمی دارند نسبت به خیلی از شاعران ایران و بسیار از منش و سواد ایشان استفاده کردیم و میکنیم. با شاعران هندوستان هم کمابیش ارتباط دارم مثل آقای عزیز مهدی که اخیرا ایران ساکن هستند
*نظرتان راجع به دغدغهای که آقا دارند در خصوص زبان فارسی که خیلی هم رسانهها مطرح کردند که واقعا دغدغه مهمی ست چیست و به نظرتان شاعران برای اینکه بتوانند در رابطه با این دغدغه حرکت مثبت و نگاه مثبت گام بردارند، چه کاری میتوانند بکنند؟
به نظرم شاعران در اصل پاسداران زبان فارسی هستند. یعنی اگر قرار است قشری به عنوان مدافعان حریم زبان فارسی انتخاب شوند و عنوان شوند قشر شاعران هستند. شاعران با فعالیت خودشان و حفظ حریم زبان فارس و حفظ ابهت شعر فارسی از حیث زبانی و سلامتش میتوانند کمک کنند در این جهت که اصالت زبان فارسی را حفظ کنیم در قرون مختلف هم همین بوده و شعر بوده که زبان ما را نگه داشته و اگر شعر و نثر و داستان ما نبود معلوم نبود چه بر سر زبان فارسی ما آمده بود از همان جریان فردوسی که مشهور است گرفته تا به بعد این شاعران هستند که استخوانبندی یک زبان را حفظ میکنند در همه زبانهای دنیا در زبان عربی هم همین طور است اگر شاعران آن استخوانبندی را حفظ نکنند کم کم زبان به سمت سستی و به سمت خروج از آن اصالت خودش پیش میرود اما در آن دورههایی که ما شاعران خوب داشتیم زبان هم قوت بیشتری گرفته و در دورههایی که شعر ما افول کرده زبان هم دچار سستی شده.
*به عنوان یک شاعر از دیار شیراز بیشتر حافظ را میپسندید یا سعدی؟ انتخاب بین حافظ و سعدی سخت است من هیچ وقت ترجیح نمیدهم یکی از اینها را بر دیگری.
*واقعا ترجیح نمیدهید؟ بله. حافظ به نظرم در فضای دیگری نسبت به سعدی هست و اگر نسبت به جامعیت نگاه کنیم که در همه حوزهها کار کرده باشد خب سعدی جامعتر است، هم نثرنویس فوقالعادهای هست هم غزلسرای فوق العادهای است و هم حکایات خیلی خوب دارد و یک جورایی معلم اخلاق است از آنطرف حافظ هم همین است ولی با رنگ و لعاب دیگری یعنی حافظ ابهت بیشتری نسبت به سعدی دارد در غزل. ولی خب ممکن است غزلهای سعدی را برخی دلنشینتر و روانتر بدانند نسبت به حافظ. به نظرم چون دو مسیر مختلف پیمودهاند این شاعران نمیشود مقایسه کرد همانطور که از پیامبر (ص) پرسیدند که کدام شاعران را بهتر میپسندید و کی شاعر بهتری است در زمان شما همین جواب را دادند و گفتند چون شاعران در مسیرهای مختلفی ره پیمودهاند نمیشود یکی را انتخاب کرد چون مسیرها یکسان نیست اما در نهایت میفرمایند حصان بن ثابت را بیشتر میپسندم. *و شما چه کسی را بیشتر میپسندید؟
شاید سعدی، ولی خب سخت است نمیتوانم بگویم جدی ست بستگی به حال انسان دارد گاهی حافظ و گاهی سعدی.
*شما کتابهای دیگری هم غیر ازشعر می خوانید؟
بله کمابیش، کتابهای مذهبی و کمابیش رمان چون به نظرم شاعر باید اطلاعات در همه زمینهها داشته باشد یک مقدار مشغله زیاد ما مطالعه را کم کرده ولی سعی میکنم که تا حدی .....
یادتان است آخرین کتابی که خواندید چه بوده؟ آخرین کتاب یا آخرین رمان؟ آخرین کتابی که خواندم فکر میکنم «کفشهای مکاشفه» احمد عزیزی بود.
رمان چطور؟ فکر میکنم آخرین رمانی که خواندم «آواز بلند» آقای عزتی پاک بود که در شهرستان ادب هم منتشر شده در فضای جنگ و دفاع مقدس است.
در رابطه با بحث کتاب آخرتان کتاب «دیگری»، آن را چه زمانی روانه بازار میکنید؟ دیگری داستانش مفصل است. این کتاب را ما سال 90 دادیم در مجموعهای که نشر تکاء منتشر کرده و این هم قرار بود در آن مجموعه چاپ شود و قراردادش هم بسته شد و صفحهبندیاش هم تمام شد به مرحله چاپ که رسید چون دولت عوض شد و مسئولین عوض شدند الان دو سه سال است که کتابها هم کتاب من و هم بیست تا کتاب دیگری که قرار بود چاپ شوند با هم متوقف شدند. البته من خیلی هم ناراحت نیستم چون در آن شعر جدید کم بود. معمولا کتابی که تکاء چاپ میکند مجموعهای همه شعرهاست و خیلی چیز خاصی ازدست ندادم ولی به نظرم بهتر است این کتاب چاپ شود چون همه هزینههای آن انجام شده و مخارج صورت گرفته و حالا با لجبازی یک مسئول و دو مسئول نباید این کتب متوقف شوند.
*چند تا از شاعران و دوستان و نویسندگان را هم بگوییم و شما نظرتان را بگویید
*اولی باباطاهر آدم عارف دوبیتی سرا
*مرحوم امینپور پور قیصر شعر انقلاب اسلامی
*سیدحسن حسینی سیدشاعران انقلاب
*شهید آوینی به نظرم دیدهبان هنر انقلاب اسلامی
*سلمان هراتی شاعری که به نظرم حیف شد که آن را از دست دادیم و در دورانی که منتظر اوج گرفتن سلمان بودیم از بین ما رفت و شاید اگر بود الان یکی از چهرههای شاخص ادبیات امروز بود و از چهرههایی که بسیار قدوس داشت و بسیار آنچیزی که ما شنیدیم و در آثارش دیدیم بسیار پاکی روستایی خودش را حفظ کرده بود و اگر بود یکی از شاعرانی بود که همچنان پای ارزشهای انقلاب ایستاده بود و همچنان یکی از قلههای شعر انقلاب اسلامی را ایشان در اختیار داشت.
*سهراب سپهری شاعری که در شعر نقاشی میکرد
*پروین اعتصامی به نظرم بزرگترین بانوی شعر فارسی در کل تاریخ شعر فارسی ست بدون اغراق. ایشان نه تنها شاعر معلم است و معلم انسانیت و اخلاق هم هست و باز یکی از تأسفهای ما این است که حضور ایشان را خیلی کم قرن ما درک کرد و ایشان را از دست دادیم و به نظرم گنجینه شعری ایشان هم به اندازه کافی شناخته نشده و به نظرم کسی هم دنبالهروی نکرد راه ایشان را در حوزه شعر تعلیمی.
*علی محمد مؤدب به نظرم برادر بزرگ خیلی از شاعران جوان انقلاب اسلامی هستند و طلایهدار شعر انقلاب اسامی در این چند سال اخیر
*سعید بیابانکی غزلسرای خیلی شیرینزبان و دوستداشتنی
*محمدمهدی سیار شاعر بسیار آیندهدار انقلاب اسلامی که درآینده میتواند نمادی در شعر شیعی و انقلابی ما باشد.
*علیرضا قزوه به نظرم بزرگترین شاعر شیعی بعد از انقلاب اسلامی که نمادهای شعر شیعه در شعرش بیشتر جریان دارد، ایشان است و باز نقش معلمی و جریانسازی هم دارند.
*شما الان محفل دارید مثلا ماهانه یا هفتگی؟ جلسه شعر هفتگی داریم در موسسه شهرستان شعر و ادب.
*چه کسانی میآیند؟ معمولا من هستم و مسئولیتش با قای نعمتی ست. آقای علی داوودی هم هست ست و آقای مؤدب و آقای سیار هستند و یکی دو شاعر جوان دیگر که اکثرا عضو دورههای آموزشی ما هستند
*آیا محفل دیگری نیز برای جمع شعرای جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی وجود دارد؟ محافلی که نسبتی با ادبیات انقلاب اسلامی داشته باشند جدیترینش همین جلسه شهرستان ادب است بعد از آن محافلی که بتوان نام برد محافل آیینیست، محفل اکتون اشک است. مجمع شاعران شاید باشد در حوزه ادبیات بعد محفلی که حوزه هنری دارد با حضور آقای میرشکاک و آقای علی انسانی اینها جاهاییست که میتوان سفارش کرد.
اگر توصیهای خاصی برای شاعران جوان دارید و حرف نگفتهای دارید. ما هنوز خودمان جوان هستیم ولی اگر بخواهم دریافتی که خودم طی این سالها داشتم از شعر و شاعری بگویم چیزی که بتواند چراغ راه نوجوانها و نوقلمها باشد این است که شاعری اصل و بنیانش به شخصیت شاعر است. یعنی فن شعر آن رویه و جلد این موضوع است اما چیزی که باطن و قلب و بطن شاعریست شخصیت خود شاعر است هرچقدر این شخصیت بیشتر با ادب انسانی آمیخته باشدو با خودسازی آمیخته باشد بیشتر میتواند تأثیرگذار باشد من خودم شعرهایی که بیشتر مورد استقبال قرار گرفت از من شعرهایی میدانم که با حس و حال بهتری سرودهام و ازحیث معنوی حس بهتری داشتم سروده شده.
و قطعا هر شاعری که به این سمت برود یعنی به سمت خودسازی برود و فن شعر را هم کسب کند زمینه مطرح شدن و موفق شدن در شعر و پیام رساندن درقال شعر را پیدا خواهد کرد. نکته بعد هم این که کسانی که میخواهند شعر را دنبال کنند باید این را در خود ببینند که شعر گفتن جدی ست برای آنها شاید راه امتحانش هم این است که ببینند میتوانند شعر نگویند یا نه اگر دیدند میتوانند رها کنند و بروند سراغ موضوع دیگری بدانند که شاعر نمیشوند اما اگر دیدند شعر گفتن مثل خندیدن و گریه کردن چیزی نیست که بتوانند ترکش کنند آن وقت میتوانند باور کنند که میتوانندشاعر شوند و این مسیر را طی کنند آن وقت باید به طور جدی دنبال مراحل کشف شدنی شعر بروند سراغ فن شعر بنشینند و این طور نیست که گوشه خانه بنشینند و منتظر الهام غیبی باشند البته الهام بخشی از شعر است ولی حتما باید آموزش ببینند.