از فرات تا فرات. . .
جایگاه عناصر مكتبی درنهضت عاشورا وانتظار
قيام امام مهدي(عج)، نشأت گرفته و الگوپذيرفته از قيام امام حسين(ع) و با همان انگيزه و اهداف است؛ چرا كه مهدي(ع) همان حسين(ع) و حسين(ع) همان مهدي(ع) است.
عقیق:قيام عاشورا، تبلور حس خداپرستي و خداخواهي و پياده كردن اوامر و تكاليف الهي و مبارزه با منكرات ميباشد. قيام حضرت اباعبدالله(ع)، در طول تاريخ، اسوه و الگوی تمام قيامها و فريادهاي حق طلبانه و عدالتخواهانه بوده است.
حتي قيام حضرت امام مهدي (عج)، نشأت گرفته و الگوپذيرفته از قيام امام حسين (ع) و با همان انگيزه و اهداف، ميباشد؛ چرا كه مهدي، (عج) همان حسين (ع) و حسين، (ع) همان مهدي (عج) است: «كُلُّهُمْ نُورٌ واحدْ». پس اگر شيعهی حسين (ع)، آرزو میکند که: «يا ليتني كُنْتُ مَعكُمْ فَافُوزَ فَوْزاً عَظيماً.»؛ «اي كاش با شما بودم تا به فوز و رستگاري بزرگي ميرسيدم»، میتواند به تحقق این آرزو امید داشته باشد؛ چرا که همراهي با مهدي (عج)، عين همراهي با حسين (ع) است.
امروز که ما، بين دو قيام - يعني قيام سرخ حسيني و قيام سبز مهدوي- قرار گرفته و يكي را پشت سر و ديگري را در روبرو داريم و با نگاهی گريان، چشم به عاشورا دوخته و با نگاهی سرشار از اميد، منتظر عاشوراي ديگري هستيم، بايد ابعاد هر يك را در نظر گرفته و يكي را سرمشق وصال به ديگري قرار دهيم؛ چرا كه انتظار واقعي، الهامگرفته از عاشورا و استمرار آن است. و تو خود حديث مفصل، بخوان از اين مجمل.
ابعاد مذهب و مكتب را میتوان به دو بخش، تقسيم نمود: الف) ابعاد علمي (عقیدتی) ب) ابعاد عملي. انتظار و زمينه سازي براي ظهور و قيام امام زمان (عجلاللهتعالي فرجهالشريف)، ارتباط مستقيمی با اين دو بخش دارد؛ همانطور كه قيام اباعبدالله الحسين(ع) نيز چنين است.
الف. ابعاد علمي (عقيدتي)
1.بُعد توحید انتظار برای فرج، در ماهیت خود، به گونهای است که انسان را متوجه مبدأ عالم و سرچشمة هستی- یعنی خداوند متعال- میکند؛ چرا که بیتردید، فرج و ظهور، به قدرت مطلقة الهی، تحقق پیدا میکند و منتظر، چشم به راه کسی است که بنده و خلیفه و ولیّ خدا در زمین است. از طرف دیگر، انتظار فرج و طلب آن، باید از درگاه خداوند باشد؛ چنان چه پیامبر اعظم(ص) فرمود: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج من الله عزوجل»260؛ «بهترین کارهای امت من، انتظار کشیدن برای رسیدن فرج از جانب خداوند است».
نکتهای که از این حدیث به دست میآید، این است که انتظار، تنها یک حالت درونی نیست؛ بلکه از مقولة عمل و کار است. یعنی کسی که منتظر مصلِح است، باید خود، صالح باشد تا با امام زمانش سنخیت پیدا کند و این، از راه ایمان و عمل صالح، میسر خواهد بود. در مکتب عاشورا نیز مهمترین بُعد دین- یعنی توحید- تجلّی کرده است و احیاء دین توحیدی، اجرای فرامین خداوند احد و اصلاح انحرافات وارد شده در دین، هدف گرفته شدهاند.
نمونههایی از تجلی توحید در مکتب عاشورا، به این شرح است: 1. حضرت امام حسین(ع) با اینکه میداند در کربلا، خود و یاران و خاندانش شهید میشوند و اهل و عيالش به اسارت میروند؛ اما برای اجرای فرمان خداوند و هدایت مردم به سوی خداپرستی و دین توحیدی و نیز، دور کردن آنها از دنیا و هواپرستی، دست به قیام میزند و اصحاب ایشان نیز به همین منظور با حضرت همراه میگردند.
2. عرفانی ترین و زیباترین لحظات روز عاشورا، هنگامی است که حضرت در قتلگاه، با خداوند خود راز و نیاز میکند و به عبودیت، اعتراف مینماید: «صبراً علی قضائک یا رب لا اله سواک یا غیاث المستغیثین...»261 ؛ «پروردگار من! در مقابل قضا و قدر تو شکیبا هستم. به جز تو خدایی نیست. ای فریادرس داد خواهان...».
3.امام حسین(ع)،آخرین شب را برای عبادت، دعا و نماز، از دشمن مهلت میگیرد.262
4.در زیارتنامة حضرت میخوانیم: «اشهدانک اطعت الله و رسوله حتی اتاک الیقین»263؛ «اطاعت از خدا و رسولش شما را به نهایت درجة یقین رساند».
2.بُعد نبوت: منتظران چشم به راه، کسانی هستند که در آنها صفات و آثار پیامبران، جمع گشته باشد؛ چرا که مهدی(ع) در حقیقت همان آدم، شیث، نوح، ابراهیم، موسی، عیسی، داود، سلیمان، یوسف و...(ع) بالاخره محمد(ص) است. 264 مهدی(ع) چونان حسین(ع)، فرزند پیامبر(ص)، و عمل کنندة به سنت حقیقی اوست.
سیرة او همان سیرة جدش، پیامبر(ص) است265 و نخستین اصحاب او، به عدد 313 تن اصحاب پیامبر(ص) در جنگ بدر هستند266. منتظر واقعی او مانند کسی است که در رکاب پیامبر(ص) شهید شده باشد267 و اجرش هزار برابر اجر شهدای بدر و احد است. 268
اما از دید عاشورایی: 1. یکی از اهداف قیام امام حسین(ع)، زنده کردن سنت پیامبر(ص) و حفظ نبوت و دین ایشان است. ایشان در نامهای به مردم بصره فرمود: «و انا ادعوکم الی کتاب الله و سنۀ نبیه فان السنۀ قد اميتت».269؛ «من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر او دعوت میکنم؛ چرا که سنت از میان رفته است». آن حضرت، همچنین، در وصیتنامة خود فرمود: «و اسیر بسیرۀ جدی»270؛ «من راه و روش جدّم را ادامه دادم».
2. پیامبر(ص) فرمود: «حسین منی و انا من حسین». یکی از معانی این جمله، آن است که زنده ماندن و مستمر بودن دین و نبوت پیامبر، بستگی به حسین(ع) و قیامش دارد.
3. یزید، اصل اسلام و نبوت را زیر سؤال میبرد و میگفت: «... فلا خبر جاء و لا وحی نزل»؛ اما امام سجاد(ع) پس از اسارت، در خطبة خود، به نام پیامبر در اذان اشاره کردند و فرمودند: «با بقای این اسم، ما پیروز شدهایم». 271
4. خبر شهادت امام حسین(ع)، به پیامبران داده شده بود و ایشان در صبر و شهادت، اسوه و الگوی انبیاء بودند. 272
5. قرآن، معجزة پیامبر اسلام(ص) است و با ظهور حضرت مهدی(ع)، قرآن در سراسر جهان، حاکمیت مییابد؛ چرا که او زندهکنندة همة احکام قرآن است: «این المؤمل لاحیاء الکتاب و حدوده»273. او تالی تلو قرآن و حقیقت آن است: «السلام علیک یا تالی کتاب الله و ترجمانه»274.چنانکه در زیارتنامه امام حسین(ع) میخوانیم: «و اشهد انک التالی لکتاب الله»275، «السلام علیک یا شریک القرآن».276 احیای قرآن، در حقیقت، عمل به آن است و کسی که منتظر و آرزومند احیای کتاب، توسط حضرت مهدی(ع) است باید عامل به قرآن و دستورات آن باشد و الّا صرف خواندن قرآن، کافی نیست و شکایت پیامبر را در قیامت به دنبال دارد که «یا رب ان قومی اتخذوا هذا القرآن مهجوراً»277؛ «پروردگارا! قوم من، قرآن را مهجور قرار دادند».
3. بُعد امامت: انتظار باید همراه با شناخت امام(ع) باشد؛ چرا که در غیر اینصورت، مصداق آن حدیث نبوی است که فرمود: «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه»278؛ «مرگ کسی که امام زمانش را نمیشناسد، مانند مرگ جاهلیت است». نکتة مهمی که از این حدیث استفاده میشود، آن است که زندگی بدون شناخت و تبعیت امام حق، در حقیقت، مرگ است: «ذلک میت الاحیاء»279.
مهدی(ع)، چشمهسار جاری امامت است و ایمان و شناخت نسبت به او، شناخت و ایمان نسبت به همة ائمه(ع) است: «مؤمن باولکم و آخرکم»280. امام صادق(ع) در اینباره فرمودهاند: «امام خود را بشناس؛ که در این صورت، تعجیل و تأخیر در ظهور به تو زیانی نمیرساند»281. معنای شناخت امام(ع) محبت و قبول ولایت و اعتقاد به واجب الاطاعه بودن اوست؛ چرا که او خلیفه و حجت خداست؛ ناظر عمل انسانهاست و اعمال بندگان بر او عرضه میگردد. پس باید در همه حال، رضایت او را طلب نمود که: «رضی الله رضانا اهل البیت»282؛ «رضایت خداوند، همان رضایت ما اهل بیت است».
شناخت امام معصوم و پیروی و اطاعت صد درصد از او، در اصحاب امام حسین(ع) به اوج خود رسیده بود و این، از سخنان آنان به خوبی نمایان است، مثلاً زهیر، یکی از یاران امام، میگوید: «به خدا قسم؛ من دوست دارم كه كشته شوم و باز زنده گردم و اين، هزار بار تكرار شود تا خداوند، قتل را از شما و خاندانتان دفع نمايد»283.
مسلم بن عوسجه نیز در خطاب با امام(ع) چنين میگويد: «به خدا اگر بدانم کشته میشوم و زنده میگردم و باز کشته میشوم و بدنم سوخته و خاکسترم به بر باد داده میشود و این، هفتاد بار اتفاق میافتد، باز هم از تو جدا نمیشوم».284
این وفاداری به آنجا میرسد که حضرت، اصحابش را از این چنین مدح میکند: «فانی لااعلم اصحابا اوفی و لاخیراً من اصحابی...فجزاکم الله عنی خیرا»285؛ «من اصحابی باوفاتر و بهتر از اصحاب خودم سراغ ندارم... خداوند به شما جزای خیر بدهد». آری؛ آنان به خوبی امام حق را شناختند و در رکاب او جهاد کردند و به فیض بزرگ شهادت نائل آمدند و اکنون مهدی(ع) همان حسین(ع) است. آیا میشود مهدی(ع) نیز به ما چنین بگوید؟!
4. بُعد عدل: انتظار مهدی(ع)، انتظار ظهور «عدل جهانی و آفاقی» و «عدل فردی و انفسی» است. مهدی(ع) مظهر اسماء الهی است که از جملة آنها «یا عدل» و «یا حکیم» است. اوست که جهان آکنده از بیداد را با عدل خدایی تبدیل به دادگری مینماید و همانند خدا -که ذرهای به کسی ظلم نمیکند286- او نیز که خلیفه و حجت خداست، چنین عمل میکند.
در قیام امام حسین(ع) نیز، عدالت، جایگاه ویژهای دارد: 1. حركت و قيام ايشان برای رفع ظلم فردی و اجتماعی بود؛ چنانچه خود فرمود: «انی لم اخرج اشراً ولابطراً ولامفسداً ولا ظالماً... افلایرون ان الحق لایعمل به و ان الباطل لایتناهی عنه..»287 ؛ «من از روی ظلم و فساد و شر و بیهودهگری قیام نکردم... آیا نمیبینید به حق عمل نمیشود و از باطل جلوگیری نمیگردد؟»
2. حضرت زینب کبری(س)، در جواب ابن زیاد که گفت: «دیدی خدا با برادرت چه کرد؟»، جواب فرمود: «ما رأیت الا جمیلاً»، «من از جانب خدا جز زیبایی چیزی ندیدم» و این چنین، به عدالت خدا اشاره نمود.
5. بُعد معاد: این اصل از سه جهت، در امر انتظار تجلي ميكند: جهت اول اینکه، قیام حضرت، مانند وقوع قیامت است؛ چرا که وقتی ظهور ميكند: «لاینفع نفساً ایمانها لم تکن آمنت من قبل او کسبت فی ایمانها خیراً»288؛ «ایمان کسی که از قبل، ایمان نیاورده و یا در ایمانش خیری کسب نکرده است، بیفایده خواهد بود».
در اين مورد، چندین روايت در تفسير نورالثقلين و غير آن وارد شده كه در آنها، قيام حضرت مهدي(عج) و بعضي از علائم ظهور، مثل طلوع شمس از مغرب، از مصاديق «آيات ربك» كه در اين آية مباركه آمده، بر شمرده شده است؛ البته روشن است كه با ظهور حضرت، باب ايمان و توبه بسته نميشود و حضرت، هنگام ظهور و بعد از آن در مكانهاي مختلف سخنراني نموده و با بيّنات خود، اهل باطل را دعوت به حق مينمايند و اتمام حجت ميكنند؛
ليكن اولاً، عدهاي كه محض در كفر يا عصيان هستند و طغيان، تمام وجودشان را گرفته است، ايمان نميآورند و تكذيب آيات الله ميكنند.289 و لذا حضرت، عليه آنها دست به شمشير (سلاح) ميبرد و بعد از آنهم اگر ایمان بیاورند، ايمان آنها نفعي ندارد؛ چون ايماني دروغين و براي حفظ خود از كشته شدن ميباشد. چنانچه اين مطلب از ظاهر بعضي روايات و تفاسير به دست ميآيد. 290
ثانياً، همانطور كه از زيارت آلياسين استفاده ميشود، رجعت ائمه(ع) يكي از مصاديق «آيات ربك» ميباشد و مطابق روايات، بعد از ظهور، رجعت كفار محض به دنيا نيز واقع ميگردد و روشن است كه باب توبه و ايمان به روي آنها بسته است؛ چون آنها را براي عذاب دنيويِ قبل از آخرت، رجعت ميدهند، نه براي ايمان و عمل صالح. جهت دومِ تجلی معاد در در نهضت مهدوی، وقوع رجعت پس از ظهور حضرت است که شاید بتوان آن را قیامت صغری نامید291.
در آن زمان، مؤمنان محض در ایمان و کافران محض در کفر، به دنیا برمیگردند تا امام زمان(ع) از کفار و قاتلان ائمه(ع) انتقام گیرد و مؤمنان، تحت لوای حكومت حضرتش، به تکامل شایستة خویش دست یابند. و بالاخره، جهت سوم اینکه، ظهور و قیام و حکومت حضرت از اشراط الساعه و نشانههای قیامت کبری است و تا او نیاید قیامت برپا نمیشود.
طبق روایات، حتی اگر یک روز از عمر دنیا باقی مانده باشد، خداوند ظهور او را در همان روز میرساند. توجه به معاد در کلام امام حسین(ع) 1. «انی لااری الموت الا سعادۀ»292؛ «من مرگ را جز سعادت نمیبینم».
2. «فما الموت الاقنطرة تعبر عن البؤس والضراء الی الجنان الواسعۀ»293؛ «مرگ فقط پلی است که شما را از سختی و رنج عبور داده و به بهشت پهناور و نعمتهای همیشگی میرساند؛ پس کدامیک از شما نمیخواهد از زندان به قصری انتقال یابد؟»
3. «الموت اولی من رکوب العار»294؛ «مرگ بهتر از زندگی ننگین است».
ب. ابعاد عملی انتظار و عاشورا
1. بُعد دینداری: همانطور که ذکر شد انتظار مثبت، از مقولة عمل است، نه صرفاً حالتی درونی؛ چنانچه پیامبر(ص) فرمود: «افضل اعمال امتی انتظار الفرج»؛ «بهترین کارهای امت من [و نه بهترین حالتها]، انتظار فرج است». امام صادق(ع) نیز در اینباره میفرمایند: «برای صاحب الامر، غیبتی طولانی است. در آن دوران، همه باید تقوا پیشه سازند و چنگ در دین خود زنند»295.
روشن است که این دینداری باید حقیقی باشد، نه ظاهری. انسان منتظر، باید در دین از هرگونه سستی پرهیز کند و اگر دچار وسوسهای شد، خود را با توبه و بازگشت، تذکر دهد؛ چنانچه قرآن کریم میفرماید: «ان الذین اتقوا اذا مسهم طائف من الشیطان تذکروا فاذا هم مبصرون»296؛ «کسانی که پرهیزکار هستند، وقتی وسوسهای از شیطان به آنها برسد، متذکر میشوند و بعد از آن، بینا میگردند». در زمان قیام امام حسین(ع) نیز افرادی بودند که به فرمودة ایشان: «الدین لعق علی السنتهم»297؛ «دین، لقلقة زبانشان بود»؛ اما به هنگام بلاء و امتحان، ماهیتشان نمودار گشت. اما در مقابل، افرادی، دینِ حق و امام آن را شناختند و در رکاب امامِ دین، جان خود را فدا کردند؛ چونان حضرت عباس(ع) که فرمود: «و الله ان قطعتموا یمینی انی احامی ابداً عن دینی»298.گروه سومی هم مانند حرّ و برادرش زهیر بن قین، بعد از ابتلاء، به فطرت خود بازگشته و تابع دین حق گردیدند.
2.بُعد پارسایی: امام صادق(ع) فرمود: «من سره ان یکون من اصحاب القائم(ع) فلینتظر و لیعمل بالورع...»299 ؛ «کسی که خوشحال میشود که از اصحاب قائم(ع) باشد باید انتظار کشد و کردار با ورع داشته باشد». در عرف دین، تقوا یعنی انجام واجبات و ترک محرمات؛ اما ورع بالاتر از تقوا است و در آن مرحله، حتی از شبهات نیز دوری میشود؛ چنانکه فرمودند: «من ترک الشبهات نجی من المحرمات»، «کسی که از شبههها دوري کند، از گناهان نجات مییابد». پس دوری از موارد شبههناک، مقدمة ترک معاصی است.
در نهضت عاشورا نیز، این پارسایی و تقوا و دوری از محرمات بود که موجب شد گروهی یارِ جاننثار اباعبدالله(ع) شوند و در مقابل، عدم تقوا و انجام محرمات و حرامخواری مانع توجه کوفیان به سخنان امام حسین(ع) شد؛ که حضرت در خطاب با آنها فرمود: «ملئت بطونکم من الحرام فطبع الله علی قلوبکم»300؛ «شکمهایتان از حرام پر شده است. پس خدا به دلهایتان مهر زده [و کور و کر شدهاید و سخن حق را نمیشنوید و قلبهایتان از سنگ، سختتر شده که سخن حجت خدا در آن فرو نمیرود]».پ
3: تقیّد: مکتبی انسان منتظر باید همواره هوشیار باشد که شبهات و سنگاندازیهای عقیدتی دشمن، نتواند در عقاید او سستی ایجاد کند و از طرف دیگر، دو واجب مهم دین - یعنی تولّی و تبرّی- را نصبالعین خود کند؛ چراکه امام صادق(ع) فرمودند: «هل الايمان الا الحب و البغض»301؛ «آیا ايمان، چیزی جز حبّ و دوستی با دوستان خدا و بغض و دشمنی با دشمنان خدا است؟» پیامبر(ص
) دربارة این بعد از ابعاد یاوران حضرت مهدی(عج) میفرمایند: «خوشا به حال منتظرانی که به حضور قائم(ع) میرسند. آنان که پیش از قیام او نیز پیرو اویند، دوست او را عاشقانه دوست میدارند و با دشمنان او، دشمن و مخالفاند».302
اما در عاشورا، یکی از عرصههایی که حبّ یاران امام را نسبت به اهلبیت پیامبر(ص) و بغضشان را نسبت به دشمنان آنها، نمایان میسازد، رجزهایی است که به هنگام نبرد میخواندند. برای مثال، عمرو بن جناده - نوجوانی که پدرش شهید شده و مادرش او را به میدان فرستاده بود- در مقابل دشمن میگفت: «امیری حسین و نعم الامیر سرور فؤاد البشر النذیر»303؛ «آقای من حسین است و خوب آقایی است؛ او سرور قلب پیامبر است».
همچنین، زهیر، یکی دیگر از یاران، میخواند: «فدتک نفسی هادیاً مهدیاً الیوم القی جدّک النبیاً و حسناً و المرتضی علیاً»304؛ «ای هادی و مهدی! جانم به فدای تو. امروز، جدت پیامبر(ص) و امیرالمؤمنین(ع) و امام حسن(ع) را ملاقات مینمایم». عبارت «انی سلم لمن سالمکم و حرب لمن حاربکم و ولی لمن والاکم و عدولمن عاداکم» که در زیارت عاشورا و زیارات دیگر آمده است، نشانة تولیّ و تبرّی است؛ یعنی دوستی و ولایتپذیری موالیان ائمه(ع) و تبرّی از دشمنان آنها.
4.امر به معروف و نهی از منکر: آیات بسیاری از قرآن، به این تکلیف مهم اشاره دارند که آیة 104 و 110 سورة آل عمران و همچنین آیة 41سورة حج، از جملة این آیات هستند. کسی که به امام زمان(ع) اقتدا کرده و تابع ایشان است، باید گذشته از آنکه خود عامل به احکام میباشد، دیگران را نیز به این مهم، ارشاد کند و این، با امر به معروف و نهی از منکر - البته با در نظر گرفتن شرائطش- میسر است. افرادی که تصور میکنند با دست روی دست گذاشتن و عدم مقابله با ظلم، یا خدای نکرده، کمک کردن به ترویج آن، زمینة ظهور فراهم میشود، سخت در اشتباهند؛ چراکه امام زمان(عج) برای ریشهکنی ظلم و گسترش و تثبیت عدل قیام خواهد کرد و منتظران نیز باید در همین مسیر گام بردارند.
این مهم یکی از اهداف قیام امام حسین(ع)، نیز هست. چنانچه خود فرمود: «ارید ان آمر بالمعروف و انهی عن المنکر»305. ما نیز در زیارت ایشان، شهادت میدهیم: «اشهد انک... امرت بالمعروف و نهیت عن المنکر».
5. بُعد اخلاقی دربارة اهمیت حسن خلق، پیامبر(ص) فرمودهاند: «اکثر ما تلج به امتی الجنۀ تقوی الله و حسن الخلق».306 امام صادق(ع) نیز این گزینه را به عنوان یکی از تکالیف منتظران، بیان داشتهاند: «کسی که میخواهد از یاران قائم(ع) باشد... باید خود را متخلّق به محاسن اخلاق نماید».307
در کربلا، این مسئله، به بهترین وجه، ظهور یافت. تا آن جا که وقتی کاروان امام(ع) به سپاهیان تشنه و از پا افتادة حرّ، برخورد کردند، امام حسین(ع) دستور دادند که همة آنها را سیراب نمایند و حتی خود امام(ع)، مشک آب را به لبهاي یکی از آنها-که تشنگی طاقتش را برده بود- رساند.308 و خدا لعنت کند آنها را که این مایة حیات را از حسین(ع) و خاندانش دریغ داشتند. از آب هم مضایقه کردند کوفیان خوش داشتند حرمت مهمان كربلا از دیگر کارکردهای مهم اخلاق در صحنة کربلا، ندامت و پشیمانی حرّ و پیوستن او به سپاه امام حسین(ع) بود؛ که یک دلیل آن، ادب فوق العادة حرّ در مقابل حضرت و مادر ایشان، فاطمه(س) محسوب میشود.309
6. تحمل و پایداری: به راستی، چرا پیامبر، اجر منتظرین حقیقی را پنجاه برابر اجر اصحاب بدر و احد و حنین میداند310 و چرا امام سجاد(ع) اجر آنان را هزار برابر اجر شهدای بدر و احد میشمرد؟311 مشخص است که این، به جهت ثابت قدم بودن بر ولایت و صبر و استقامت آنهاست. امام حسین(ع) نیز به اصحاب خود سفارش میفرمود: «صبراً یا بنی الکرام»312 و چه خوب، اصحاب عاشورایی امام، بر مصائب و سختیها صبر نمودند؛ تا آنجا که برخی از آنها – مانند سعید بن عبدالله و عمرو بن قرظه- خود را آماج تیرها قرار دادند تا حضرت، نماز را به پای دارند. اما نمونة اتمّ صبر و پایداری، زینب کبری(س) بود که عالمی را در تحیر خود گذاشت.
7. اقامة نماز و ايتاء زکات: آیات فراوان و روایات بسیاری در مورد این دو فریضة مهم، وارد شده و ضرورت و اهمیت آنها، اظهر من الشمس است. به همین دلیل، امام حسین(ع) حتی در بحبوحة جنگ نیز دست از اقامۀ صلوۀ بر نمیدارد. چنانچه در زیارتش میخوانیم: «اشهد انک قد اقمت الصلوۀ و آتیت الزکوۀ». حضرت مهدي(عج) نيز چنين ميباشند.
8. آمادگی نظامی: امام صادق(ع) در این مورد میفرمایند: «لیعدّن احدکم لخروج القائم و لوسهماً»؛ «هر یک از شما باید خود را برای خروج قائم(ع) آماده کند؛ ولو به تهیة یک تیر». شاید این فرموده، از آن جهت است که هر لحظه احتمال ظهور حضرت میرود؛ چنانچه بعضی روایات نیز به وقوع ناگهانی خروج حضرت اشاره کردهاند. پس این موضوع، آمادگی کامل منتظر را میطلبد. امام حسین(ع) نیز به این مسئله، توجه خاص داشتند.
در تاریخ آمده است که در شب عاشورا، حضرت، در اطراف خیمهها گشتزنی میکردند و هنگامی که نافعبنهلال، علت را جویا میشود، میفرمایند: «آمده ام تا پستی و بلندی اطراف خیمهها را بررسی کنم؛ مبادا مخفیگاهی برای دشمن باشد و از آنجا برای حملة خود یا دفع حملة شما استفاده کند»313. از دیگر نکات نظامی که امام حسین(ع) به کار بستند، این بود که خیمهها را نزدیک به هم و خیمههای مردان را جلوتر از خیام زنان قرار دادند و همچنین در پشت خیمهها، با حفر گودال ایجاد موانع نمودند.314 در روز عاشورا نیز سپاه را تقسیم به میمنه و میسره و قلب کردند و برای هر کدام فرماندهی تعیین نمودند.315
9. بسیج عمومی انتظاری به ظهور میانجامد که بسیج عمومی منتظران را در برداشته باشد و همه یکدل و یکرنگ در اجتماع حضور داشته باشند. چنانچه خود امام زمان(ع) در توقیعی فرمودند: «ولو ان اشیاعنا- و فقهم الله لطاعته- علی اجتماع من القلوب لما تأخر عنهم الیمن بلقائنا...»316 ؛ «اگر شیعیان ما - که خداوند به آنها توفیق اطاعت دهد- یکدل و همراه هم بودند، میمنت ملاقات ما از آنها به تأخیر نمیافتاد». این فرموده، اهمیت بسیج عمومی در اطاعت از خدا و اجتماع بر ولایت و تبعیت از امام را میرساند. چنان که حضرت امام حسین(ع) نیز در ضمن سخنرانی خود در مکه فرمودند: «من کان با ذلاً فينا مهجته و موطنا علی لقاء الله نفسه فلیرحل معنا»317؛ «هر کس خون و جانش را برای لقاء خدا آماده کرده است، با ما همراه گردد». و این به معنای اعلام بسیج عمومی است.
در انتها لازم به ذکر است که: 1. موارد دیگری از جهت عملی در بحث انتظار و عاشورا مطرح است که این خلاصه گنجایش آن را ندارد. 2. در ترتیب موضوعات، از کتاب خورشید مغرب، نوشتة استاد محمدرضا حکیمی استفاده شده است که لازم است از ایشان، تشکر شود.
پی نوشت ها:
260. کمال الدين، ج2، ص357. 261. مقتل الحسين(ع)، مقرم به نقل از رياض المصائب. 262. مقتل مقرم، حوادث يوم التاسع، به نقل از طبري، ج6. 263. مفاتيح الجنان، زيارت وارث. 264. مکيال المکارم، ج1. 265. كمال الدين، ج1، باب24، ح2. 266. همان، باب علامات خروج، ح20. 267. ميزان الحکمه، ج1، باب 235. 268. بحار، ج52، ص126. 269. همان، ج44، ص329. 270. فرهنگ سخنان امام حسين(ع)، ترجمه محمد دشتي. 271. مقتل مقرم، ص375، به نقل از امالي شيخ طوسي. 272. تفسير نور الثقلين، ج3، ذيل آية 54 سورة مريم. 273. دعاي ندبه. 274. زيارت آل ياسين. 275. زيارت امام حسين(ع)، مفاتيح الجنان. 276. همان. 277. سورة فرقان، آية 30، 278. اصول کافي، باب الحجه. 279. نهج البلاغه، خطبه87. 280. زيارت جامعه کبيره. 281. بحار، ج52، ص141. 282. لهوف، خطبة امام حسين(ع) در مكه. 283. مقتل مقرم، ص194 284. همان. 285. طبري، ج6، ص238 و 239. 286. «و ان الله لیس بظلام للعبید»؛ سورة آل عمران، آیة 182. 287. سخنان حسين بن علي(ع) از مدينه تا کربلا، محمد صادق نجمي 288. سورة انعام، آية 158 ( این آیه، در زيارت آل ياسين، به رجعت تأويل شده است). 289. سورة روم، آيهي10. 290. نورالثقلين، ذيل آية 158 سورة انعام، حديث1و7، تفسير الفرقان، ج7، ذيل آيه شريفه. 291. ايقاظ الهجعه، شيخ حر عاملي. 292. مقتل مقرم، لهوف سيدبن طاووس. 293. معاني الاخبار، ص288. 294. فرهنگ سخنان امام حسين(ع)، حديث392. 295. بحار، ج52، ص135. 296. سورة اعراف، آية 201. 297. فرهنگ سخنان امام حسين(ع)، به نقل از تاريخ طبري. 298. منتهي الآمال، رجز خواني حضرت ابوالفضل(ع). 299. بحار، ج52، ص140. 300. فرهنگ سخنان امام حسين(ع)، ح190. 301. ميزان الحكمه، ج2، حديث3096. 302. كمال الدين، ج1، باب25، حديث2. 303. سخنان حسين بن علي(ع) از مدينه تا کربلا، محمد صادق نجمي. 304. همان. 305. همان، وصيتنامة حضرت. 306. ميزان الحکمه، باب حسن خلق. 307. بحار، ج52، ص140. 308. سخنان حسين بن علي(ع) از مدينه تا کربلا، محمد صادق نجمي. 309. همان. 310. بحار، ج52، ص131. 311. ميزان الحکمه، ج1، باب 235. 312. فرهنگ سخنان امام حسين(ع)، ح185. 313. سخنان حسين بن علي(ع) از مدينه تا کربلا، محمد صادق نجمي. 314. سوگنامه آل محمد(ص)، ص244. 315. مقتل خوارزمي، ج2، ص4. 316. احتجاج، ج2، ش 360، ص600. 317. فرهنگ سخنان امام حسين(ع)، به نقل از کشف الغمه.
پدیدآونده:حجت السلام و المسلمین محسن رهايي
منبع:شبستان