کد خبر : ۴۰۶۹۵
تاریخ انتشار : ۱۲ آبان ۱۳۹۳ - ۱۰:۴۳
میزگرد «نسبت عاشورا با جریانات فکری معاصر تا تحریفات قیام»

رجبی‌دوانی:تحریفات عاشورا از سپاه یزید آغازشد

تحریف قیام عاشورا از همانجا آغاز شد که اهداف امام حسین(ع) را پس پرده قرار دادند و در بیان واقعه کربلا تنها احساسات مردم را جریحه‌دار کردند، گویی فقط قیام امام حرکتی بود در اوج مظلومیت یا غربت که ما فقط وظیفه گریستن بر آن را داریم!
عقیق: تحریفات عاشورا دقیقاً از همان‌جایی شروع شد که یزیدیان گفتند امام و یارانش در برابر حکومت حق ایستادند و سزای آنها سرکوب بود البته در کوفه نه ولی در شام جشن گرفتند و به استقبال می‌آمدند و خدا را شکر می‌کردند که این سرکشان توسط خلیفه سرکوب شدند و مردانشان کشته شدند، تحریف در مقام زیرسؤال رفتن هدف امام از همینجا آغاز شد اما اینها با تلاش بسیار حضرت زینب (ص) و امام سجاد (ع) خنثی شد لذا نتوانستند اهداف امام را در پس پرده تحریف قرار دهند اما در بیان واقعه کربلا چون احساسات مردم جریحه دار می‌شد، هر کس اندک غلو و تغییراتی در آن داشت.

عاشورا مدیریت بحران است امام (ع) با تمام شفافیت، قدرت،‌ ایمان و انگیزه از عهده این مدیریت برآمد ناتوانی به خرج نداد به همین دلیل است که از دور ایشان و حضرت زینب (ص) را نظیر دو جوان باهوش و سیاست مدار می‌بینیم اینجاست که زینب کبری (ص) فرمودند در کربلا چیزی جز زیبایی نمی‌بینند و این درحالی ممکن است که زباله‌ها و زوائد را کنار بزنیم و در نهایت آنچه می‌ماند زیبایی است.

مشروح میزگرد «نسبت عاشورا با جریانات فکری معاصر تا تحریفات قیام» با حضور محمدحسین رجبی دوانی ، استاد تاریخ اسلام و ابوالقاسم حسینجانی پژوهشگر و نویسنده عاشورایی را می‌خوانیم.



*به عنوان نخستین سؤال بفرمایید که امام حسین (ع) در چه شرایطی دست به قیام زد و در دنیای اسلام چه اتفاقی افتاد که پس از رحلت پیامبر (ص) و پدر و برادر بزرگوارشان مجبور به چنین از خود گذشتگی شدند؟

رجبی دوانی: ابتدا از شما برای برپایی چنین نشستی که امیدوارم بتواند ابعادی از قیام انسان‌ساز امام حسین (ع) را نشان دهد، به سهم خود تشکر می‌کنم.

امام حسین (ع) در آغاز یک دوره‌ای امامت را برعهده گرفتند که تحولی اساسی به لحاظ سیاسی و فکری در عالم اسلام رخ داده بود و آن تحول نیز تبدیل خلافت و جانشینی رسول خدا و رهبری جامعه از حالت معنوی به سلطنت موروثی بود از نحوه روی کار آمدن خلفای پیشین که بگذریم حتی خلفا نیز هیچکدام جانشینی را به عالم اسلام تحمیل نکردند، بنابراین حرکت بدعت گونه از معاویه در دین و اعتقادات مردم آغاز و در عالم اسلام نهادینه شد و تا دستگاه خلافت اموی و عباسی برقرار بود، سلطنت موروثی نیز به نام خلافت اسلام باب شد.

تبدیل خلافت از معنوی به سلطنت موروثی

همچنین تا پیش از معاویه خلفا را به عنوان جانشین پیغمبر (ص) «خلیفه رسول خدا» تلقی می‌کردند اما معاویه فضایی ایجاد کرد که شأن خلیفه بالاتر از پیامبر (ص) رفت و «خلیفة الله» شد. بنابراین زمانی که مشاهده می‌کنیم یزید لعن الله به خلافت می‌رسد در مسجد جامع دمشق او را خلیفة الله می‌نامند این انحرافی بود که اگر جلویش گرفته نمی‌شد اساس اسلام و مسلمانان بر باد می‌رفت.

اینجاست که امام حسین (ع) تکلیف و وظیفه‌ای فراتر از آنچه برای مادر و پدرش وجود داشت،‌روبه رو شد می‌بایست جلوی ادامه این روند را بگیرد لذا این دوره حساس و بدیعی بود که تا آن زمان سابقه نداشت.


رفتارشناسی پس از رحلت پیامبر(ص)

*جریانات موافق و مخالف دوران امامت امام حسین (ع) به چه صورت و در چه شرایطی فعال شدند؟

رجبی‌دوانی: مقداری به عقب‌تر بازگردیم پس از رحلت پیغمبر (ص) قطار اسلام از ریل خود خارج شد و سکان‌دار آن کسانی شدند که خدا برای این امر نگمارده بود اکثریت جامعه نیز بدنبال آنها راه افتادند و بنابراین بین مسلمانان اختلاف افتاد و خلفا پس از پیامبر (ص) با برداشت‌هایی از اسلام، قرآن و اجتهادات شخصی در مسائل فکری، اعتقادی و احکام عملی تفاوت‌هایی با سیره پیامبر (ص) ایجاد کردند لذا اینگونه شد که امیرالمؤمنین (ع) در شورای شش نفره شرکت نکرد و در صدد برآمد تا با بدعت‌های آنها مبارزه کند و اگر این کار را نمی‌کرد یعنی مهر تأیید بر بدعت‌ها زده است.

بنابراین اینجا شیعه نیز به دو بخش متمایل شد، شیعه پیرو علی (ع) ‌و اهل بیت و دوم پیروان خلفا منتها یک مقدار که گذشت در همان پیروان خلفا هم یک حزب پدید آمد حزبی که ظاهراً پیرو خلفا و باطن در پی کسب قدرت جناح بنی امیه بود، اینها دیگر انگیزه دینی هم نداشتند. لذا مشاهده می‌کنیم که معاویه با سوءاستفاده از قدرت نظامی خود ظاهراً به شیوه پیغمبر اما در واقع در پی نابودی اساس کار پیغمبر (ص) است.


 معاویه به دنبال کسب قدرت محض

*در این زمینه مصادیقی هم به ذهنتان می‌رسد؟

رجبی‌دوانی: بله منابع معتبر تاریخی داریم که مغیرة بن شعبه ابوعبدالله ثقفی، انسان منفور بین شیعیان و کسی که پایه‌های ولایت عهدی و خلافت یزید را برای معاویه محکم کرد روزی از نزد معاویه بیرون آمد بسیار به هم ریخته بود و به فرزندش گفت که تا امروز نمی‌دانستم معاویه از نظر باورهای دینی این اندازه پوچ و بی اعتقاد است چرا که از وی پرسیدم حال که هم برای خواسته‌های تو کشته شدند و به همه غلبه یافتی چرا این اندازه به بنی هاشم بی مهری می‌کنی اینها خویشانت هستند؟ معاویه پاسخ داد که مغیره، ابوبکر و عمر و عثمان مردند و نامشان هم با خودشان به گور رفت، اما این مرد(منظور پیغمبر اسلام(ص) است) سال‌هاست که فوت کرده و روزی پنج بار بر منابر و مأذنه‌ها به شهادت و رسالت او یاد می‌کنند من تا نامش را زیرپاهایم دفن نکنم، دست بردار نیستم!

بنابراین یک دوره‌ای بوده که بنایشان بر نابودی اساس اسلام با سوءاستفاده از موقعیت رهبری جامعه است، بنابراین زمینه‌ها از قبل با کارهای معاویه آماده شد، امام حسن(ع) به شهادت رسید و شیعه‌ها پراکنده و کشته شدند و امام حسین (ع) قیام کرد.

نطق ابوسفیان و واکنش امویان

یک مثال دیگر می‌آورم در زمان خلافت عثمان جلسه سران بنی امیه نزد خلیفه تشکیل شد ابوسفیان پیر و نابینا هم در این جلسه حضور داشت و به اعضای جلسه گفت آیا غریبه‌ای بین ما هست؟ فردی گفت قسم به آنچه ابوسفیان می‌پرستد، خیر! وی ادامه می‌دهد که با بنی هاشم سر قدرت و سیطره بر قریش و مکه در جنگ هستند تاکنون روزی بر کام آنها با ادعای نبوت و الان دست فرزندان امویه است و به شما سفارش می‌کنم که خلافت را مثل توپی بین خود بچرخانید، آنقدر این سخن وقیحانه بود که در همان جلسه هم مورد اعتراض قرار گرفت حتی انعکاس بیرونی. این جلسه سیاسی بود و هیچ ربطی به فکر و اعتقاد نداشت این جریان فکری به دنبال کسب قدرت محض بود نه شیعه و سنی و برای رسیدن به قدرت هم به دنبال محو کردن دین بود.

قرائت ناصحیح خوارج از دین

یک جریان منحرف دیگر نیز آن دوره فعال بود به نام خوارج که اینها برداشت سطحی و غلط از حق و دین داشتند و معتقد بودند هر کس مثل آنها فکر نکند، کافر است و حتی اول مؤمن ـ رسول خدا (ص) ـ را کافر می‌دانستند و بنابراین منجر به جنایت شهادت امیرالمؤمنین (ع) شدند اینها اگر چه در نهروان شکست خوردند ولی تفکرشان از بین نرفت و تاکنون ادامه یافت.

فرصت طلبان طرفداران عثمانی

یک جریان دیگر فرصت طلب نیز در پی قتل عثمان پدید آمدند این عده اموی نبودند ولی در کنار از سیاست‌های خلیفه بهره‌مند می‌شدند این اقلیت می‌خواستند وضع ادامه پیدا کند چرا که اینها عملکرد عثمان را قبول داشتند و قیام علیه او را محکوم می‌کردند حتی علی (ع) را در کشته شدن عثمان دخیل می‌دانستند.

حتی همین زهیر بن قین پیش از دیدار امام حسین (ع) عثمانی بود، دیگرانی چون شبث بن ربعی، قیس بن اشعث، عمرو بن حجاج و عزر بن قیس نیز از اشراف کوفه و عثمانی بودند این قشر هم رانت خوار بودند که با روی کار آمدن علی (ع) منافعشان از بین می‌رفت لذا جزو مخالفان ایشان و اهل بیت (ع) شدند.

افراط و تفریط از راه امام

اینها جریانات فکری و مذهبی و سیاسی آن دوره پیش از قیام امام حسین (ع) بود البته شیعه چون اهل بیت (ع) را داشت به واقع و از نظر سیاسی و فکری یکپارچه بود ما نمی‌توانیم در شیعه بگوییم گرایشات متفاوتی بود البته اشکالاتی وجود داشت مثل اینکه یک عده خود را مطیع محض می‌دانستند و یک عده گاهی اوقات جلوتر یا عقب‌تر از امامشان رفتند این را در زمان امیرالمؤمنین (ع) تا امام حسین (ع) مشاهده می‌کنیم نظیر سلیمان بن صرد خزاعی که در زمان علی (ع) به جنگ جمل نرسید البته در صفین جبران کند، اما در زمان صلح امام حسن (ع) به ایشان توهین کرد و باز هم از قافله کربلا عقب ماند از این شخصیت‌ها چون مسیت بن نجبه، رفاعة بن شداد بجلی، عبدالله بن قال تیمی و ... هستند که اینها هم در وقایع مؤثر بودند.


عاشورا مدیریت بحران است با قدرت و ایمان

*بنابراین شاید اگر امامان ما درست یاری می‌شدند به اهدافشان می‌رسیدند و اصلاً واقعه کربلایی هم رخ نمی‌داد...

حسینجانی: بله این افراد اصلاً اهل دین نبودند همین معاویه و یزید حرف آخر را درباره دین زده‌اند متأسفانه آن دوره جامعه به همین سمت رفته بود و از دین تنها استفاده ابزاری می‌شد، خطبه 5 نهج‌البلاغه مصداق همین مبحث است که ابوسفیان به سراغ علی (ع) رفته و می‌گوید که حق ایشان را می‌ستاند و ایشان را به امکانات می‌رساند اما چون او می‌خواست از دین استفاده ابزاری بکند امام فرمودند که اکنون وقتش نیست و اگر سکوت می‌کنم به این معنی نیست که من از مرگ می‌ترسم یا نمی‌توانم کاری کنم.

بنابراین باید از اینها بگذریم تا به واقعیات تاریخ برسیم خود پیغمبر روزی که مکه را فتح کردند این روز را به جای روز جنگ و انتقام روز مهربانی نامیدند و تا ما از نظامی‌گری، قدرت طلبی و اقتدارگرایی عبور نکنیم نمی‌توانیم به واقعیات ائمه (ع) دست یازیم. بنای ما در انتقال این مباحث معلومات سازی نباشد بلکه معلوم سازی باشد، راه زندگی را با این مسائل آموزش دهیم با خواندن تاریخ نظیر رانندگی در خیابان به گذشته نظر داشته باشیم اما به جلو نگاه کنیم.

عاشورا مدیریت بحران است امام (ع) با تمام شفافیت، قدرت،‌ ایمان و انگیزه از عهده این مدیریت برآمد ناتوانی به خرج نداد به همین دلیل است که از دور ایشان و حضرت زینب (ص) را نظیر دو جوان باهوش و سیاست مدار می‌بینیم اینجاست که زینب کبری (ص) فرمودند در کربلا چیزی جز زیبایی نمی‌بینند و این درحالی ممکن است که زباله‌ها و زوائد را کنار بزنیم و در نهایت آنچه می‌ماند زیبایی است نظیر مجسمه سازی‌های میکل آنژ.


*این مدیریت بحرانی که فرمودید به چه معناست؟

حسینجانی:‌ یعنی در نهایت آرامش، انعطاف پذیر باشیم نه با معادلات دگم همیشگی، انعطاف پذیر باشیم خیلی کسانی که با حضرت امام (ع) و حضرت زینب (ص) جزو یارانشان شدند پیش از آن امام را نمی‌شناختند منتها با ایشان مناسبتی برخورد نکردند و از روی شعور با ایشان ماندند.

رجبی‌دوانی: درست است در نهایت اینکه اگر امامان ما یاری نشدند و اهدافشان پیاده نشد از یک سو با جریانات معارض و از سوی دیگر خودشان پای کار نداشتند قطعاً اگر همین یاران و افراد پای کار می‌ماندند امروز دنیای اسلام وضع دیگری داشت و واقعه کربلا به این مسائل نمی‌رسید خود سلیمان بن صرد خزاعی که به خونخواهی امام (ع) برخواست اگر با همان چهارهزار یارش به موقع به امام می‌رسید دیگر کسی حریف ایشان نبود.


*بنابراین این افرادی که درباره‌شان توضیح دادید در جریان شیعه تبدیل به جریان فکری شدند؟

رجبی‌دوانی: خیر البته جریانات فکری در شیعه مثل کیسانیه و زیدیه و ... داریم ولی اینهایی که ذکر کردم این جریانات نبودند.

 
*تفکرات معتزله و اشاعره از چه زمانی ایجاد شد؟

رجبی‌دوانی: اصطلاح اشعری که متعلق به قرن چهارم و ابوالحسن اشعری است اما آن دوره به آنها جبریون و مفوضه می‌گفتند البته اعتراضات اینها از زمان حسن بصری، عالم برجسته فقهی و کلامی اهل تسنن شروع شد، گفته شده چون واصل بن عطاء حلقهٔ درس حسن بصری را رها کرد و حلقهٔ درس جدیدی بر اساس اعتقادات خود تشکیل داد این فرقه را فرقهٔ اعتزال (کناره‌گیری) نامیده‌اند.

مفوضه می‌گفتند خدا زمانی که جهان را خلق کرد دیگر امور را دست خود انسان داد بنابراین هر اتفاقی بیافتد دست خود انسان است، تفکر دیگر مجبره می‌گفتند که هر چه پیش بیاید خواست خداست که این در تفکر اهل تسنن است  درحالیکه شیعه اعتقاد داشت «لاجبر ولا تفویض ولکن امرٌ بین امرین». بعدها تفکر مجبره توسط ابوالحسن اشعری شالکه باورهایشان محور اکثر عالم تسنن شد که بر معتزله غلبه کرده و آنها را به حاشیه راندند.


کربلا تحمیل به امام بود نه تصمیم امام

*استاد شما این جریانات فکری را چطور برآورد می‌کنید؟

حسینجانی: عاشورا دو جبهه داشت یک طرف اردوگاه یزید و یکی امام حسین (ع) تعاریف این دو با هم متفاوت است، عاشورای حسینی یعنی آرامش، تعقل، ایمان، تقوا، مذاکره، نامه نگاری و دوری از جنگ و اینکه تا می‌توانیم اجازه ندهیم بشریت به جهنم برود. امام حسین (ع) نمی‌خواست بجنگد حتی سرزمینی که در آن فرود آمدند را به ایشان تحمیل کردند در مقاتل مختلف نیز موجود است. بنابراین کربلا تحمیل بر امام بود نه تصمیم امام!

عاشورای یزیدی دقیقاً نقطه مقابل و شلوغ کردن، هیاهو سالاری، تبّالی و در بوق و کرنا دمیدن و اینکه فرصت نداشته باشی حرف‌های حسین (ع) را بشنوی، مگر صحنه جنگ صحنه همایش بود؟ امام حسین (ع) برای سخنرانی آمده بود؟ اما ایشان دقیقاً سخنرانی می‌کنند همانگونه که در خطبه 216 نهج‌البلاغه از جنگ صفین و سخنرانی علی (ع) آمده است ایشان در صحنه رزم کلاس تشکیل می‌دهند هرجا که می‌شد از حق می‌گفتند اما همینها جور دیگری انعکاس یافت.

سخنان امام (ع) از زمان حرکت به سمت کوفه تا واقعه عاشورا دراین مسیر چند روزه و اوجش در روز عاشورا و تعریف ایشان از مرگ به عنوان خوشبختی و اینکه تو ناچار شوی با ظلم زندگی کنی اما بالعکس شهادت مرگ سرخ است این همان ویژگی عاشورای حسینی است. اینجاست که باید از عاشورای یزیدی فاصله گرفته و به عاشورای حسینی نزدیک شویم، با هم صحبت کنیم، آرام بگیریم و به این فکر کنیم که امروز چه کار باید انجام دهیم، حق از جنس آرامش است و فضای آرام نیز مثل آب و کف روی آن ازهم قابل تفکیک هستند.


* آقای رجبی یک فرقه دیگر نیز در تاریخ اسلام وجود دارد، حنابله اینها را در اهل سنت چقدر مؤثر می‌دانید؟

رجبی‌دوانی:‌ حنابله فرقه مذهبی هستند با توجه به اینکه اهل سنت خود را از نعمت هدایت اهل بیت (ع) ممنوع کرد منشأ احکامش قرآن، پیامبر (ص)، صحابه، تابعین و اجتهاد شد و این اجتهاد من درآوردی نابسامانی در عالم اهل سنت ایجاد کرد بنابراین دستگاه خلافت انتظامی به این قضیه داد و جلوی اجتهادات گوناگون را گرفت و چهار نفر مجتهد شاخص اهل تسنن را پذیرفت: ابوحنیفه، احمد حنبل، امام شافعین و مالک بن انس که حنابله پیروان احمد حنبل هستند.


تکفیری‌ها از بین حنابله برخاستند

*آیا هیچ  کدام از جریانات فکری آن دوره نسبتی با تفکرات کنونی در عالم اهل تسنن دارد؟

رجبی‌دوانی: به استثنای خوارج خیر. خوارج هم که تکفیر می‌کردند که هر که مثل ما نباشد،‌کافر است البته باز مثل این ملعون‌ها، داعشی‌ها حکم به کشتن نمی‌دادند جز یک مورد که نظر عبدالله بن خباب بن الارت را درباره امیرالمؤمنین پرسیدند ، او هم حضرت را تأیید کرد و آنها هم خود او و هم همسرش را کشتند، بنابراین اینها جز جنگ‌ها به جان مردم نمی‌افتادند و کسی را نمی‌کشتند.

اما تصور می‌رود که تکفیری‌ها از میان حنابله برخاستند آن هم نه زمان خود احمد حنبل بلکه عصر بعد از او به ویژه زمانی که آل بویه یک دولت شیعی ایرانی توانست به بخش اعظم ایران و عراق حاکمیت یابد، تا آن زمان شیعیان مجال نفس کشیدن نداشتند و مورد خشم بودند بنابراین اهل سنت حکم دادند به کفر شیعه حتی حنبلی‌های افراطی مثلا مفتی حنبلی بغداد به کاروان‌های عزاداری امام حسین (ع) که تازه راه افتاده بود ، حمله می‌کردند و مردم را می‌کشتند، محله شیعه نشین بغداد را آتش زدند و شیعیان را سوزاندند، این رفتارهای خشن حذفی را ما قرن چهارم شاهد هستیم آل بویه هم برای اینکه فتنه بخوابد گاه به شیعیان و گاه سنی‌های افراطی ضربه می‌زد.

ابن تیمیه جریان تکفیر را تندروتر می‌کند

این رفتارهای افراطی در دوران ابن تیمیه نیز تندرو تر می‌شود و شروع به جوسازی علیه شیعیان و کسانی که مثل خود سنی‌ها فکر نمی‌کردند و اعتقادات شیعیان مثل توسل، شفاعت، زیارت و ...را به چالش می‌کشاندند همین تفکرات را در بهائیت نیز می‌بینیم که محمد بن عبدالوهاب باب می‌کند البته شاگرد ابن تیمیه تلاش کرد تا این تفکرات را گسترش دهد اما نتیجه نبخشید بعدها محمد بن عبدالوهاب چهره تندروتر از ابن تیمیه عقاید را مطرح کرد که مسلک وهابیت به او منسوب شد اینها حتی فرقه‌های دیگر سنی را نیز قبول نداشتند منتها لبه تیز حمله‌شان متوجه شیعه است.


*خود احمد حنبل هم اینطور بوده؟

رجبی‌دوانی: او اگر چه بین ائمه چهارگانه سنی از همه قشری‌تر است یعنی به کاربرد عقل در مسائل فقهی و اعتقادی باوری ندارد ولی اهل حدیث محض است و می‌گوید همه احکام الهی در احادیث پیغمبر (ص) موجود است، حنابله اهل حدیث هم خوانده می‌شوند منتها خود او اگر چه ذهن قشری دارد و باعث شد این تندروی‌ها پیش بیاید ولی به علی (ع) هم خاضع است حتی نسب اهل حنبل به حرقوص بن زهیر سعدی سرکرده خوارج می‌رسد که در نهروان به دست علی (ع) هلاک شد با این حال خود حنبل به امیرالمؤمنین ارادت داشت و از این جهت کارش شایسته تقدیر است وی تلاش کرد در بین اهل سنت جا بیاندازد که علی (ع) چهارمین خلیفه راشدین است چرا که آن زمان اهل سنت قبول نداشتند.


قمه‌زنی میلیونی در روز عاشورا تحریف قیام اباعبدالله است

*بگذریم استاد به تحریفات عاشورا رسیدیم. به نظر شما تحریفات از کی و چگونه شروع شد؟

حسینجانی: به اعتقاد من از خود روز عاشورا و سپاه یزیدیان. تمام کلمات کلیدی و کلامی امام حسین (ع) تقوا، عزت و ذلت، مرگ و حیات،‌ دنیا و آخرت و حق و باطل است اینها همه برنامه‌ریزی شده بود و از جنس نهج‌البلاغه. به اعتقاد من انتظار اگر از عاشورا نگذرد به ظهور نمی‌رسد این خط باید به مدیریت جهانی واحد برسد امام زمان جز عدل و صلح و چالش این دو با هم نیست اینکه در صدا و سیمای ما مطرح می‌شود که پرسیدم از هلال که چرا قامتت خم است، آهی کشید و گفت ماه محرم است! این حرف های عامیانه چیست آیا هلال ماه در ماه‌های دیگر صاف است و خندان؟ امشبی را شه دین بر تو مهمان است، نکن ای صبح طلوع! پس این سخن «الیس الصبح بقریب» به چه معناست؟ متأسفانه ما از حقیقت عاشورا فاصله گرفته‌ایم و امام حسین (ع) را در پرده نگه داشته‌ایم.

بنابراین اینجا بگویم که در مسئله تحریف همه می‌گویند قرآن تحریف نشده اما بنده می‌خواهم بگویم تحریف قرآن این نیست که کلمات یا معانیش جابه جا و حذف شود قرآن به لحاظ محتوایی در زندگی ما تحریف شده است قرآن قرار بوده حال نامه ما باشد و الان فال نامه ماست! همه بنای ما این شده که قرآن را حفظ کرده یا قرائت و تجوید کنیم اگر اینها مهم بود که پیغمبر (ص) یک عبدالباسط را در بساطش می‌آورد نه بلال حبشی که سین و شینش را درست تلمذ نمی‌کرده است.

متأسفانه عاشورا به همان دردی دچار شده که خودش برای درمان آن آمده بود عاشورا آمد تا جلوی تحریفات را بگیرد حال خودش تحریف شده است عاشورایی که ما امروز داریم حاصلش چیست؟ قمه و قیمه! چه اهمیتی دارد که رقیه بوده یا قاسم آنجا داماد شده یا خیر، در خود روز عاشورا قمه زنی میلیونی در کشور راه می‌افتاد اینها تحریفات قیام عاشوراست!

بنابراین این نکته را بگویم که در این شک نداریم امام باقر و امام صادق (ع) و دیگر ائمه بر عزاداری امام حسین (ع) تأکید کردند اما آیا اگر همین روزها امام زمانمان (عج) ظهور کند آیا مسیر ما را ادامه می‌دهد؟ مطمئناً خیر ما خیلی مسائل را تغییر داده‌ایم دست بوسی در دین ما نیست ولی ما پابوسی می‌رویم، ضریح می‌بوسیم و ...

ادب امر به معروف و نهی از منکر را رعایت کنیم

در نهایت امام حسین (ع) برای امر به معروف و نهی از منکر شهید شدند،‌ خود حسین (ع) معروف است پس ما هم باید از خودمان شروع کنیم ادب امر به معروف و نهی از منکر را رعایت کنیم امر به معروف را باید از مثبت شروع کنیم توسعه بهشت برای فروپاشی جهنم کنیم. امیرالمؤمنین (ع) در وصیت نامه خود می‌فرمایند که امر به معروف را ترک نکنید که اگر کردید، بدترین شما بر شما حاکم می‌شود. عموم مردم باید امر به معروف کنند یکی از راه‌های آن هم برگزاری انتخابات سالم است.

تحریفات عاشورا از سپاه یزید آغاز شد

رجبی‌دوانی: در تأیید صحبت‌های جناب حسینجانی بگویم که تحریفات عاشورا دقیقاً از همان‌جایی شروع شد که یزیدیان گفتند امام و یارانش در برابر حکومت حق ایستادند و سزای آنها سرکوب بود البته در کوفه نه ولی در شام جشن گرفتند و به استقبال می‌آمدند و خدا را شکر می‌کردند که این سرکشان توسط خلیفه سرکوب شدند و مردانشان کشته شدند، تحریف در مقام زیرسؤال رفتن هدف امام از همینجا آغاز شد اما اینها با تلاش بسیار حضرت زینب (ص) و امام سجاد (ع) خنثی شد لذا نتوانستند اهداف امام را در پس پرده تحریف قرار دهند اما در بیان واقعه کربلا چون احساسات مردم جریحه دار می‌شد، هر کس اندک غلو و تغییراتی در آن داشت.

تبیین امام راحل از قیام عاشورا

منتها یک عده دوستان نادان و دشمنان آگاه تلاش کردند با بهره گیری از این حالی که در عالم اسلام پدید آمد این مباحث را به گونه‌ای مطرح کنند که گویی فقط این قیام حرکتی بود در اوج مظلومیت یا غربت که تمام شد و ما فقط وظیفه گریستن بر آن را داریم عده‌ای هم در طول تاریخ به خود اجازه دادند مواردی را جعل کنند که سوزناک‌تر شود و به قیام امام (ع) اضافه کنند اینها تحریفاتی است که ضربه می‌زند، درست است که اشک ریختن در رثای امام فی نفسه خوب است و امامان ما همه بر عزای امام حسین (ع) گریه می‌کرد، اما من معتقدم ایشان شهید نشد که فقط گریه کنیم اصل قضیه خطی بود که جلوی ما قرار داد و به تعبیر استاد حاضرمان قطار اسلام به مسیر الهی بازگردد جز برخی برهه‌ها که درس‌هایی گرفته شد و حرکت‌هایی صورت گرفت ولی بیشتر تلاش شد این قیام را بُعد احساسی، عاطفی بدهند و ابعاد سیاسی و حماسی و حرکت آفرین کربلا را نابود کنند. در طول تاریخ هم شاهد مواردی هستیم که بزرگانی تلاش کردند جلوی این انحراف را بگیرند این امر تا عصر ما ادامه دارد امام راحل به خوبی در تبیین اهداف عالی امام حسین (ع) کوشید و به خوبی از عهده این کار برآمد خود ایشان هم گفت که ما مثل اماممان وارد نهضت شدیم و مثل او عمل می‌کنیم، رزمندگان دفاع مقدس هم برهمین اساس جنگیدند.

البته ما هم نباید به گونه‌ای عمل کنیم که باورهای مردم سست شود مثلاً برخی مسائل را صرفاً عقلانی محض بگیریم بهرحال یک داستان‌هایی در کربلا دلی هم هست و وقتی بزرگانمان دربرابر آنها موضع نگرفتند یعنی خطری هم قیام را تهدید نمی‌کند اما اگر مطلبی باعث تحریف اهداف قیام امام شود قطعا از تحریفات باید دور شویم ولی اگر مطلبی باشد که به جایی برنخورد و بین مردم هم مصطلح شده و بزرگان هم چیزی نگفته‌اند لزومی ندارد اولویت بدهیم و در نهایت اگر مطلبی به اصل عاشورا صدمه نزند، ایرادی ندارد.


مواردی که به اهداف قیام کربلا ضربه نمی‌زند،‌ کم اهمیت است

*منظورتان همین جنجال‌هایی است که به طور مثال راجع به حضرت رقیه و ... راه افتاد؟

رجبی‌دوانی: بله ولی اگر ما این را به کلی رد کنیم آیا اهداف امام را تقویت کرده‌ایم؟ خیر، رد اینکه امام حسین(ع) دختری به نام رقیه داشته یا خیر با توجه به اینکه بین مردم هم نذر و نیازهایی را ایجاد کرده و اعتقاداتی پدید آورده، راه امام را محکم نمی‌کند از سوی دیگر اگر بپذیریم هم چیزی از عظمت امام حسین (ع) کم نمی‌شود، در واقع باید چیزهایی را هدف قرار دهیم که به اهداف قیام لطمه می‌زند باید اینها را رد کنیم.

از سوی دیگر ما حتی نقل داریم که امام (ع) سه دختر داشته و نقل دیگر دو دختر ایشان است بنابراین براین نباید اصرار کنیم که فقط نقل شیخ مفید صحیح است حتی حرم حضرت رقیه در شام که پایگاه بنی امیه است اگر حقیقت نداشت تابه حال در آن مکان باقی نمی‌ماند. حتی در نقل معجم‌البلدان یاقوت حموی که شیعه هم نیاورده آمده که‌ نزدیک حلب کاروان اسرای اهل بیت (ع) عبور می‌دادند بانویی بود از خاندان امام که کاروان امام در منطقه‌ای طلب کمک کرد اینها کمک نکردند بانو بچه‌اش سقط شد و همان جا دفن شد به آن نقطه مشهدالسقط می‌گویند این نقل را کمتر افراد می‌دانند اما از سوی دیگر در منابع شیعه داریم که امام دختر سه ـ چهار ساله‌ای داشته که از دنیا رفته است.


مبارزه مرحوم وحید بهبهانی با اخباری‌گری

* آقای دکتر آیا جریانات شیعی در تاریخ اسلام داشتیم که سعی در رد عاشورا کرده باشند؟

رجبی‌دوانی: ابداً شیعه معنایش مشخص است ما شیعه منحرف داشتیم که مثلا چهار امام یا شش یا هفت امام را قبول داشته باشد اما بالاخره اینها هم ائمه را قبول داشتند منتها شیعه واقعی دوازده امامی است حتی کیسانیه که تا امام حسین (ع) را قبول داشت، هیچ کدام نسبت به واقعه کربلا جسارتی نکردند منها فرقه‌های قالی ، غلو کننده اهل بیت (ع) داریم که خود اهل بیت (ع) اینها را محکوم کردند حتی امام جواد یا هادی (ع) فرمان قتل یکی از سران غالیان را دادند.

یک جریانی هم به نام اخباریون در شیعه داریم مثل اهل حدیث در بین سنی‌ها که اینها دو دسته هستند دسته اول شیخ کلینی، شیخ صدوق و اینها هستند که به احادیث بسیار تأکید داشتند و معتقد بودند آنچه باعث هدایت ماست در این احادیث نهفته است اما اینجا یک اجتهاد هم در شیعه ایجاد شد در عصر شاه عباس، ملامحمدامین استرآبادی مقیم مکه شد و دید که سنی‌ها بسیار به احادیث پیامبر (ص) استناد می‌کنند بعد که بازگشت به شدت تحت تأثیر قرار گرفت و گفت ما شیعیان اشتباه کردیم،‌ خود را به شدت از حدیث دور کرده‌ایم و به جای اصول و اجتهاد برای اثبات عقلی دین به کلام رو آوردیم.

اینجا جریان اخباری گری پدید آمد که انگار نقش عقل را در فهم مسائل دینی منکر می‌شد و معتقد بود که در مسائل شرعی تا روز قیامت ما حدیث داریم لذا به قدری افراط کرد که حتی قرآن را هم اینها نمی‌فهمیدند این تفکر 150 سال در حوزه‌های ما حاکم بود افرادی چون ملامحسن فیض با اینکه فیلسوف و عقل گرا بود در مسائل فقهی کاملاً اخباری بود.

حتی علامه مجلسی اول در تجلیل از استرآبادی درآمد که بعد ملامحمد اصفهانی معروف به وحید بهبهانی که استاد کل به او می‌گفتند مبارزه‌ای را با اخباری‌گری آغاز کرد و اینها را از حاکمیت بر محافل علمی شیعی کنار زد اما آنها هم قشری‌نگر بودند منتها به ساحت ائمه کاملاً معتقد بودند و می‌گفتند همه محور باید فرمایشات ائمه باشد.


قیام مردم سیستان نخستین قیام در خونخواهی امام حسین(ع)

*پس از واقعه عاشورا قیام‌های زیادی چون قیام مختار، توابین و دیگران رخ داد، اما اولین و آخرین قیام‌ها مربوط به چه کسانی بود و به کجا انجامید؟

رجبی‌دوانی: اولین خونخواهی توسط مردم سیستان بود که با فاصله کوتاهی از قیام کربلا رخ داد البته تاریخ درباره این قیام ساکت بوده و شاید نخواسته آن را ثبت کند اما در تاریخ اسلام که متعلق به قرن پنجم است و مؤلفش مشخص نیست اما اثری معتبر است، آمده که مردم سیستان قیام کردند حتی برادر عبیدالله بن زیاد از حکومت ساقط کردند.

پس از آن قیام توابین بود که طرفدارانش به مباشران قتل امام کار نداشتند بلکه با عامران قتل در شام کار داشتند بنابراین در جنگ عین‌الورده سلیمان صرد خزاعی و چند فرمانده دیگراشان کشته شد،‌پس از آنها نیز مختار ثقفی دست به کشتن عاملان قتل امام زد عده‌ای را کشت و عده‌ای هم فرار کردند مثل شیث بن ربعی، قیس بن اشعث و برادرش پلیدش محمد بن اشعث.

قیام کربلا، جرأت دیگران را برای قیام‌های بعدی افزایش یافت

سایر قیام‌های دیگر به خونخواهی کربلا معنا نداشت چرا که عاملان جنایت سرکوب شدند اما این حرکت‌ها راه را باز کرد برای قیام‌های بیشتر حتی عبدالله بن زبیر با الگوبرداری از قیام امام حسین (ع) جرأت به قیام کرد یا واقعه حره که یک سال بعد از عاشورا رخ داد.

با اهداف امام حسین (ع) دو قیام دیگر از نوادگان امام، زید بن علی، نوه امام حسین و یحیی بن زید فرزند امام سجاد (ع) در خراسان شکست خوردند و هر دو هم به شهادت رسیدند قیام‌های دیگری از علویان داریم با توجه به فشارهای بنی عباس بر بنی هاشم که اوجش قیام حسین به علی معروف به شهید فخ در دوران امامت امام کاظم (ع) است که این قیام در نزدیکی مکه صورت گرفت و ایشان هم در ناحیه فخ به شهادت رسید، در این قیام 200 علوی کشته شدند که از اهل بیت (ع) نقل است بعد فاجعه کربلا این بزرگترین ضربت به شیعیان بوده است.


*برای سؤال پایانی و پس از بررسی برخی تحریفات و جریانات فکری دوران امام علی (ع) تا امام حسین (ع) مهمترین راهکارها برای آگاه سازی جامعه و عمل به دستورات مکتب اهل بیت (ع) مخصوصاً امام حسین (ع) چیست؟

حسینجانی: بنده در صدا سیما و جاهای دیگر این پیشنهاد را دادم که به جای سخنرانی و مصاحبه، میزگرد داشته باشیم و یک طرح مسئله کنیم تا قرائت های مختلف را ارائه دهیم و بیان روشنگری کنیم، اینها افشاگری و  مجادله نیست، تبیین و فاصله گذاری است، باید تکلیفمان را با خودمان و دنیا مشخص کنیم. بدانیم که دنیا را باید درک کنیم یا ترک. نهایت عرفان و دین امام حسین (ع) در دعای عرفه‌شان نهفته است این دعا جهان بینی و بیانیه نرم افزاری کارگاه عاشورا و خود کربلات است در مسیر راه باید به جنبه‌های شکلی و کاربردی و سخت افزاری قضیه توجه کنیم دراین صورت خیلی راحت می‌توانیم به ائمه (ع) وصل شویم.

عاشورا؛ مرکز ثقل و نقطه تعادل بعثت، غدیر، انتظار و ظهور

امام حسین (ع) دقیقاً با الفبای رحمانیت خدا و حقانیت او و قرآن کریم به زبان و ادبیات ما وارد شده است و حرکت اصلی‌اش این است که این قطار از ریل بیرون رفته و ما دقیقاً باید تشخیص دهیم که اینجا چه باید کرد. عاشورا و کربلا یک الگو است و اگر ما بتوانیم از آن الگو برداری کنیم جهان و انسان معنی پیدا می‌کند بنابراین من عاشورا را مرکز ثقل و نقطه تعادل و گرانی‌گاه بعثت و غدیر و انتظار و ظهور می‌دانم یعنی همه اینها را با هم در نظر بگیریم، قلب همه اینها عاشوراست یعنی اگر انتظار به درستی از عاشورا عبور نکند،نمیتواند به ظهور منجر بشود یعنی تنها نقطه‌ای که ما توانستیم با همه حیثت خود در زمین پیاده کنیم، نقطه عملیاتی و کارگاهی و کاربردی در عاشورا و کربلاست .

از راه عاشورا باید به صلح جهانی برسیم

من عاشورا را با بعثت مقایسه می‌کنم شب عاشورا را با شب قدر مقایسه می‌کنم شب قدر شما به قران می‌رسید شب عاشورا شما به تصمیم می‌رسید که چه باید بکنید، این اولویت ماست، اولویت بندی یعنی عمل صالح و اینکه از ایمان و شناخت و معرفت برخیزد که امروز باید چه کار کنیم؟

امروز اگر به این نقطه برسیدم که فقط روضه و نوحه می‌خوانیم راهمان غلط است جداً باید ما از راه عاشورا به صلح جهانی برسیم وگرنه اگر نتوانیم زمینه جهانی شدن مدیریت موعود (عج) را فراهم کنیم در واقع وقت خود را تلف کرده‌ایم. قطاری که به سمت جهنم می‌رود را نمی‌توان به سمت بهشت روانه کرد هر چند که در آن نماز شب بخوانیم امام حسین (ع) هم دقیقاً آمدند که با عمل صالح از خود انسان و طرز فکر او شروع کنیم سپس عمل کنیم.

عاشورا تفسیر اسلام، قرآن و هستی است باید به اینها برسیم که اگر نرسیم دقیقاً نقطه تحریف ماست.
سخن پایانی؟
رجبی‌دوانی: لحظات آخر امام حسین (ع) همه را از دست داده بودند اما ندای «هل من ناصر ینصرنی» سر دادند بر فرض چند نفر هم به سپاه او افزوده می‌شد چه اتفاقی می‌افتاد؟ امام به فکر نجات همان چند نفر بودند ، ایشان طلب آب کردند آیا آب از گلوی مبارک ایشان پایین می‌رفت؟ شاید با همین آب یک نفری از عذابش کم می‌شد یا منقلب می‌شد. بنابراین امام به دنبال نجات است نه به دنبال جنگ، جنگ را به ایشان تحمیل کردند.

حسینجانی: امام حسین (ع) لشکر و خاندان خود را از مدینه بیرون برد تا همه ندایش را بشنوند، پیغمبر (ص) از مکه به مدینه هجرت کرد و مادر حضرت موسی (ع) برای نجات ایشان را به آب انداخت، اینها همه این معنی را دارد که برای حل مسئله‌ای بهترین راه بزرگتر کردن آن است، انسان با چالش‌های بزرگتر و ظرفیت‌های بیشتر مسائل را حل خواهد کرد.



 
منبع:فارس
211008


 


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین