کد خبر : ۳۸۸۶۴
تاریخ انتشار : ۱۹ مهر ۱۳۹۳ - ۰۸:۴۴
آیا خطبه پیامبر(ص) در غدیر درباره رفع اختلاف دو نفر بوده است؟

پاسخ آیت‌الله سبحانی به یک شبهه درموردغدیر

آیا شایسته است واقعه غدیر را به عنوان حل اختلاف دو نفر تفسیر کنیم؟! اگر این دو نفر غیر على(ع) هستند، چه ارتباطى به این واقعه دارند و اگر یکى از آن دو نفر حضرت على(ع) است، این اختلاف در یک مجلس خصوصى قابل رفع بود.
عقیق: آیت‌الله‌ سبحانی در یادداشتی به پاسخ به یک شبهه در مورد غدیر پرداخته‌اند که بر اساس آن غدیر بی‌ارتباط با حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) دانسته شده است. در ادامه این یادداشت را می‌خوانید.

زائرى از واقعه تاریخى غدیر خم سؤال کرد که مأمور ارشادى [در سعودی] چنین گفت: واقعه غدیر به خاطر اختلافى که بین دو مسلمان بود، رخ داد و پیامبر مأمور شد که آن اختلاف را رفع کند، سپس گفت: تاریخ گواهى مى‌دهد که اصلاً حدیث غدیر خم هیچ ارتباطى با خلافت على نداشته است و على هم در این مورد ادعایى ندارد!!

پاسخ:
مأمور ارشادى در این سخن خود سه ادعا دارد:
1. واقعه غدیر براى رفع اختلاف بین دو مسلمان بود.
2. واقعه غدیر ارتباطى با خلافت على(ع) نداشته است.
3. على(ع) هم هیچ ادعایى در مورد خلافت نداشته است.
ما اکنون واقعه غدیر را به صورت فشرده نقل مى کنیم تا میزان صحت ادعاى مأمور ارشادى روشن شود.
هنگامى که پیامبر(ص) به جحفه رسید، امین وحى نازل شد و گفت باید پیامى را از طرف خدا به مردم برسانى و اگر این کار را نکنى، رسالت خود را انجام نداده اى. اینک متن پیام:
(یا أیّها الرسول بلّغ ما أُنزل إلیک من ربّک وإن لم تفعل فما بلّغت رسالته والله یعصمک من الناس إنّ الله لا یهدى القوم الکافرین). [1]
این آیه، حاکى از اهمیت پیام است:

1. اگر انجام ندهد، رسالت خود را انجام نداده است،

2. در رسانیدن این پیام احتمال شورش مردم بر ضد پیامبر هست، ولى خداوند با جمله (والله یعصمک من الناس) به پیامبر اطمینان داد که او را از شرّ شورشیان حفظ مى کند.

از این جهت پیامبر در آن هواى گرم دستور توقف کاروان حجاج را داد و فرمود آنها که پیشرو هستند، توقف کنند تا آنها که عقب هستند به ما برسند، سپس شبه منبرى را از جهاز شتران ترتیب دادند، حضرت بر بالاى منبر قرار گرفت و خطبه مختصرى خواند و مردم را در سه چیز گواهى خواست، فرمود: «ألستم تشهدون أن لا إله إلاّ الله؟» همگان گفتند: «بلى یا رسول الله» ، سپس حضرت از مردم بر رسالت خود، و حقانیّت روز جزا اعتراف گرفت و پس از بیان مبانى و اصول اسلام، مسأله خلافت على را مطرح کرد و سخن خود را چنین آغاز کرد: «ألست أولى بکم من أنفسکم؟ قالوا بلى یا رسول الله; آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟ همگى گفتند: «بلى یا رسول الله»، آنگاه فرمود: «من کنت مولاه فهذا علىّ مولاه اللّهم والِ من والاه وعاد من عاداه وانصر من نصره واخذل من خذله، ألا فلیبلغ الشاهد الغائب».
پس از این واقعه، این آیه فرود آمد:
(الیوم أکملت لکم دینکم وأتممت علیکم نعمتى ورضیت لکم الإسلام دیناً). [2]
«امروز دین شما را به کمال رساندم و نعمت خود را درباره شما تمامن کردم و آیین اسلام را براى شما پسندیدم».
هوا به قدرى گرم بود که زائران خانه خدا در آن صحراى گرم بخشى از عباهاى خود را زیر پا گذاشته و برخى را بر سرکشیده بودند، با این حال، پیامبر بزرگوار اسلام، نظر به اهمیت موضوع، آن گردهمایى طولانى را در آن آفتاب سوزان، به امر خدا برگزار کرد تا پیش از پراکنده شدن مردم پیام خدا را برساند.
اکنون سؤال مى‌کنیم: پیامبر چه پیام مهمى را مى‌خواست برساند؟ آیا مى خواست اختلاف دو مسلمان را رفع کند؟ آیا خنده دار نیست که براى رفع اختلاف دو مسلمان یک چنین گردهمایى مهمى را پدید آورد و قرآن هم آن را به عنوان یک پیام مهم اعلام کند و پس از آن، آن را به عنوان اکمال دین و اتمام نعمت بیان نماید؟!
اگر واقعاً هدف، رفع اختلاف دو مسلمان بود، پس چرا اصول معارف اسلام را در آغاز خطبه خود، بیان مى کند: وحدانیت خدا، رسالت پیامبر، و حقانیت روز جزا.
تمام این قرائن نشان مى دهد که هدف بیان جانشینى على و رهبرى او پس از درگذشت پیامبر است، بالأخص که در آغاز خطبه از نزدیک شدن رحلت خود گزارش مى دهد و سپس مى‌رساند که پس از رفتن من خلأ رهبرى به وسیله على(علیه السلام) پر خواهد شد.
آن گاه پیامبر براى تحکیم خلافت او، از على(علیه السلام) مى خواهد در میان خیمه بزرگى بنشیند و مسلمانان با او به عنوان یک رهبر پس از رسول خدا بیعت کند، حتى شیخین نیز با او بیعت کردند و این جمله را گفتند: «بخ بخ لک یا ابن أبى طالب أصبحت مولاى ومولى کلّ مؤمن ومؤمنة».
مدارک آنچه که ما گفتیم، چیزى نیست که در این برگ گردآورى شود. علما و دانشمندان ما، کتاب هاى فراوانى درباره حدیث غدیر و مدارک و مصادر آن نگاشته اند، و حتى نزول دو آیه را درباره على با مدارک فراوان، ثابت کرده اند.
ما در این جا به دو کتاب اشاره مى کنیم:
1. «عبقات الأنوار»، نگارش میرحامد حسین(م1306).
2. «الغدیر»، نگارش علامه امینى(م1390).
آیا شایسته است این واقعه را به عنوان حل اختلاف دو نفر تفسیر کنیم؟! اگر این دو نفر غیر على(علیه السلام) هستند چه ارتباطى به این واقعه دارند و اگر یکى از آن دو نفر حضرت على(علیه السلام) است، این اختلاف  در یک مجلس خصوصى قابل رفع بود، تحلیل داستان غدیر از طریق رفع اختلاف میان دو نفر، مثل این است که زلزله اخیر ژاپن را با فرو ریختن چند قفسه از کتاب، تحلیل کنیم و بگوییم فرو ریختن این چند قفسه، سبب این زلزله قریب به 9ریشترى و سونامى ویرانگر گردید.
تا این جا بى پایگى هر دو سخن او روشن شد، یعنى این که واقعه غدیر براى رفع اختلاف بود، دیگر این که ربطى به خلافت على نداشت.
اکنون به سخن سوم او مى رسیم که على نیز ادعایى در این زمینه نداشته است»
مى گوید على نسبت به حدیث غدیر ادعایى نداشت، گفتار او یک نوع چشم پوشى از مصادر مسلم تاریخى است، على(علیه السلام) در بسیارى از رویدادها به حدیث غدیر استناد کرده، حتى از یاران پیامبر بر آن گواهى خواسته است که یکى از آنها در حادثه «رحبه» است که در آنجا در میان گروهى از یاران پیامبر فرمود: به من بگویید: آیا گواهى مى دهید که پیامبر درباره من فرمود: «من کنت مولاه فهذا علىٌّ مولاه» ، آنگاه همگان شهادت به راستگویى على دادند، و فقط أنس بن مالک از شهادت دادن خوددارى کرد و گفت: من پیر شده ام و فراموشى گرفته ام، امیرمؤمنان فرمود: اگر دروغ مى گویى امیدوارم پیش از مرگ گرفتار بیمارى و بلایى رسوا کننده شوى، و به همین دلیل دچار پیسى شد و با عمامه خود آن را مى پوشاند. [3]
شگفتا، حدیثى که 110صحابى و قریب 90 تابعى و 360 دانشمند سنى و صدها دانشمند شیعى آن را نقل کرده اند و سخن سرایان و شاعران عرب آن را در قالب شعر ریخته اند که خود بخشى از ادبیات عربى را تشکیل مى دهد، و پیوسته امام و فرزندان امام با آن حقانیت خلافت امام، و بى پایگى خلافت دیگران استدلال مى کرده اند آیا مى توان درباره آن گفت: هدف رفع اختلاف میان دو مسلمان بوده و ارتباطى به خلافت على نداشته و امام نیز نسبت به آن ادعایى نداشته است؟ آیا «وهابیت» این گونه مى خواهد سنّت رسول خدا را حفظ کند و با بدعت ها مبارزه نماید؟
از این گذشته، حدیث غدیر، پیوسته در میان صحابه و تابعان و تابعان تابعان مورد استدلال بر خلافت بوده و هرگاه مى خواستند مخالف را ساکت کنند به حدیث غدیر تمسک مى جستند، ولى اکنون افرادى بدون مطالعه کافى مى خواهند اصل یا دلالت هاى آن را انکار کنند.

پی‌نوشت‌ها:
[1] . مائده/ 67. نزول آیه را درباره رویداد غدیر سى دانشمند سنى نقل کرده است. به کتاب شریف الغدیر، ج...، ص 423ـ 438 مراجعه فرمایید.

[2] . مائده/ 3. نزول این آیه در رویداد غدیر، را شانزده دانشمند سنى نقل کرده است، به کتاب شریف الغدیر، ج1، ص 447ـ 459 مراجعه فرمایید.
[3] . فضائل الصحابه، ج2، ص 586.
منبع:ایکنا

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین