کد خبر : ۳۷۱۶۱
تاریخ انتشار : ۲۳ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۱۱

دعایی که «شیخ رجبعلی خیاط» بر خواندن آن مداومت داشت

در میان مناجات‌های پانزده‌گانه امام سجاد(ع) رجبعلی خیاط بر خواندن مناجات «مفتقرین» خصوصاً و مناجات «مریدین» تأکید داشت و می‌گفت: هر یک از این پانزده دعا یک خاصیت دارد.
عقیق: بیست و دوم شهریورماه مصادف است با سالروز وفات «رجبعلی خیاط»، بزرگمردی از تبار سالکان و عارفان الهی. به همین منظور گزیده‌ای از زندگی این عارف بالله و مجاهد نستوه در ادامه می‌آید:

عبد صالح خدا «رجبعلی نکوگویان» مشهور به «شیخ رجبعلی خیاط » در سال 1262 هجری شمسی، در شهر تهران دیده به جهان گشود. پدرش مشهدی باقر یک کارگر ساده بود. هنگامی که رجبعلی دوازده ساله شد پدرش از دنیا رفت و رجبعلی را که از خواهر و برادر تنی بی بهره بود، تنها گذاشت.

از دوران کودکی شیخ بیش از این اطلاعاتی در دست نیست. اما او خود، از قول مادرش نقل می‌کند:

«موقعی که تو را در شکم داشتم شبی پدرت غذایی را به خانه آورد، خواستم بخورم دیدم که تو به جنب و جوش آمدی و با پا به شکمم می‌کوبی، احساس کردم که از این غذا نباید بخورم، دست نگه داشتم و از پدرت پرسیدم....؟ پدرت گفت حقیقت این است که این ها را بدون اجازه از مغازه‌ای که کار می‌کنم، آورده‌ام! من هم از آن غذا مصرف نکردم.»

این حکایت نشان می‌دهد که پدر شیخ ویژگی قابل ذکری نداشته است. از جناب شیخ نقل شده است:

احسان و اطعام یک ولی خدا توسط پدرش موجب آن شد که خداوند متعال او را از صلب این پدر خارج کند. شیخ پنج پسر و چهار دختر داشت، که یکی از دخترانش در کودکی از دنیا رفت.

خانه خشتی و ساده شیخ که از پدرش به ارث برده بود در خیابان مولوی کوچه سیاه‌ها (شهید منتظری) قرار داشت. وی تا پایان عمر در همین خانه محقر زیست. یکی از فرزندان شیخ می‌گوید: پس از ازدواج، دو اتاق طبقه بالای منزل را آماده کردیم و به پدرم گفتم: آقایان، افراد رده بالا به دیدن شما می‌آیند، دیدارهای خود را در این اتاق‌ها قرار دهید، فرمود: « نه! هر که مرا می‌خواهد بیاید این اتاق، روی خرده کهنه‌ها بنشیند، من احتیاج ندارم». این اتاق، اتاق کوچکی بود که فرش آن یک گلیم ساده و در آن یک میز کهنه خیاطی قرار داشت.

لباس جناب شیخ بسیار ساده و تمیز بود، نوع لباسی که او می‌پوشید نیمه روحانی بود، چیزی شبیه لباده روحانیون بر تن می‌کرد و عرقچین بر سر می‌گذاشت و عبا بردوش می‌گرفت

جناب شیخ برای اداره زندگی خود، شغل خیاطی که شغل لقمان حکیم بود را انتخاب کرد و از این رو به «شیخ رجبعلی خیاط» معروف شد. جالب است بدانیم که خانه ساده و محقر شیخ، کارگاه خیاطی او نیز بود. یکی از دوستان شیخ می‌گوید: فراموش نمی‌کنم که روزی در ایام تابستان در بازار جناب شیخ را دیدم، در حالی که از ضعف رنگش مایل به زردی بود. قدری وسایل و ابزار خیاطی را خریداری و به سوی منزل می‌رفت، به او گفتم: آقا! قدری استراحت کنید، حال شما خوب نیست. فرمود: «عیال و اولاد را چه کنم؟!» در حدیث است که رسول خدا (ص) فرمودند: «إن الله تعالی یحب أن یری عبده تعباً فی طلب الحلال؛ خداوند دوست دارد که بنده خود را در راه به دست آوردن روزی حلال، خسته ببیند».

دعای یستشیر، دعای عدلیه، دعای توسل، مناجات امیرالمؤمنین علیه‌السلام در مسجد کوفه و مناجات‌های پانزده‌گانه امام سجاد (مناجات خمسه عشر)، دعاهایی است که جناب شیخ زیاد می‌خواند و به شاگردان هم خواندن آن‌ها را توصیه می‌فرمود. در میان مناجات‌های پانزده‌گانه امام سجاد(ع) بر خواندن مناجات «مفتقرین» خصوصاً و مناجات «مریدین» تأکید داشت، و می‌فرمود: هر یک از این پانزده دعا یک خاصیت دارد.

سرانجام در روز بیست و دوم شهریور ماه سال 1340 هجری شمسی سیمرغ وجود پربرکت شیخ پس از عمری خودسازی و سازندگی از این جهان پر کشید.


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین