۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۶ : ۲۳
عقیق:
روزی امام رضا (ع) وارد حمام شدند، مردی که آن حضرت (ع) را نمی شناخت به
ایشان عرض کرد: مرا کیسه بکش. امام (ع) بدون هیچگونه اکراهی شروع به کیسه کشیدن او
کردند.
در این میان دیگران امام (ع) را به او معرفی کردند. آن
مرد که پیش خود احساس شرمندگی می کرد از امام (ع) عذرخواهی نمود اما آن حضرت (ع) با دلداری دادن او به کار خود ادامه دادند.
علاوه بر این، در باب تواضع آن حضرت (ع) آمده که مردی از
اهل بلخ نقل می کند: در سفری حضرت رضا (ع) به خراسان می رفتند در خدمت آن حضرت (ع)
بودم. روزی دستور دادند سفره غذا گستردند و در کنار آن همه غلامان سیاه و نوکران
دیگر را جمع کردند و با آنها بر سر یک سفره نشستند.
عرض کردم: فدایت شوم اگر دستور می دادید برای آنها سفره
دیگری می انداختند، شایسته تر بود.
امام رضا (ع) فرمودند: "ساکت باش. خدای تبارک و
تعالی یکی است و همه از یک پدر و مادر که آدم و حوا باشند هستیم و اجر و پاداش به
سبب اعمال است."
همچنین، حسین بن موسب بن جعفر گفت: با عده ای از جوانان
بنی هشام در خدمت حضرت رضا (ع) ایستاده بودیم.
در این موقع جعفر بن عمر العلوی در حالی که لباس کهنه ای به تن داشتند از کنار ما
عبور کردند، ما با دیدن او به یکدیگر نگاه کردیم و از وضع ظاهرش خندیدیم.
حضرت (ع) از کار ما ناراحت شدند و فرمودند: (اینگونه به
دیگران به چشم حقارت نگاه نکنید) به زودی او را می بینید که ثروتمند شده، مال و
خدمتکاران بسیاری خواهد داشت. از این کلام چند مهای نگذشت که او حاکم مدینه شد و
وضع و مالش بسیار تغییر کرد به طوری که هر وقت حرکت می کرد پشت سرش چند تن از
غلامان و خدمتکاران او را همراهی می کردند.
پی نوشت ها:
1- بحارالانوار، ج 49
2- حضرت رضا علیه السلام