حس و حالی شورمندانه از سفرهای نینوایی
محمدتقی قشقایی، شاعر جانآگاه و دقیقهیاب، حس و حال زیبا و شورمندانه خود را از سفرهای نینوایی در قالب واژگانی شفاف و بیتاب ریخته و در طبق اخلاص تقدیم کرده است.
عقیق:پژوهشگران زلال اندیش و دقیقه باب، پیرامون گستره شعر آیینی، مولفه ها و بایدها و نبایدهای آن فراوان داد سخن داده و پنرجه های بسیاری بر چشم انداز روشن و شکوهمندش گشوده اند. بدون تردید کوله بار این رسالت مقدس در خوز شانه های درد آشنای آن زلال باوران بهاراندیش است که «چمن لاله عشق» را به تماشا نشسته و دل و دماغ را از شمیم گل سرخ سرشار کرده اند. پژوهشگران شعر آیینی، هم نقش شاعران قبیله نور، این شوریده سران دارد بر دوش صف عشق غدیر را زیسته اند و کربلا را گریسته اند. مگر نه:«ابتدای کربلا مدینه نیست، ابتدای کربلا غدیر بودابرهای خون فشان نینوا، اشکهای حضرت امیر بود»و چه خوش ترنمی از مولانا بیدل:«آن را که ز درد دینش افسونی هستدر یاد حسین داغ مدفونی هستهرگاه ز خاک کربلا سبحه کننددر گردش ان چکیدن خونی هست»مقصود این صغرا و کبرا چیدن ها این که از شعر آیینی سخن گفتن و قلم را در این آفاق شهودی به پرواز در آوردن از بضاعت این کمترین خارج است. در این روزها که پیچ و خم زندگی اداری امان نمی دهد کمی دل را بسرایم، دفتری شعری عاشورایی به دستم رسید و نوازشگر چشمهایم شد.شاعر جان آگاه و دقیقه یاب این مجموعه شعر محمدتقی قشقایی عزیز، حس و حال زیبا و شورمندانه خود را از سفرهای نینوایی در قالب واژگانی شفاف و بی تاب ریخته و در طبق اخلاص تقدیم کرده است. این سطور تاب آمیز را با شعری زیبا از این مجموعه به پایان می برم: «اینجا...چقدر آب فراوان است و آدم ها... برایش له له نمی زنند فکر کنم این مشک ها را... هزار و چهارصد سال دیرتر آورده اند!» محمدحسین انصاری نژاد، شاعر منبع:فارس