کد خبر : ۳۴۹۵۹
تاریخ انتشار : ۲۴ مرداد ۱۳۹۳ - ۲۳:۵۷

مقبولیت حج با حضور امام معصوم توجیه پذیر میشود

در توجیه حضور همه ساله امام زمان(ع) در مراسم حج باید گفت، که اصلا مقبولیت حج با حضور امام معصوم توجیه پذیر می شود و نیز امام زمان(ع) با حضور خویش در واقع رهبریت حج را به عهده گرفته و با هدایت و رهبری ایشان است که حج مردم مورد قبول خدا قرار می گیرد، از این رو لازم است مردم قبل از هر چیز، رهبر و امیرالحاج را به خوبی بشناسند تا با معرفت و شناخت کامل در راستای حج مقبول و خداپسند قدم بردارند.
عقیق:مطلب زیر یادداشتی است از حجت الاسلام والمسلمین الهی نژاد، عضو هیئت علمی پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی که در این یادداشت به بررسی مسئله حضور امام زمان(ع) در حج پرداخته است.

وجود مبارک حضرت بقیة‌الله حجة بن‌الحسن‌(ع) هر سال در مراسم حج و به ویژه در عرفات و منا حضور دارد و در این خصوص، روایات فراونی داریم که در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:

چنانکه امام صادق‌(ع) در این زمینه می فرماید: «یفقد الناس إمامهم؛ یشهد الموسم فیراهم ولا‌یرونه»[1]. مردم امامشان را نیابند، او در موسم حج حاضر باشد و مردم را مى ‏بیند اما آنها او را نمى‏ بینند.  باز امام صادق (ع) می فرماید: إِنَّ لِلْقَائِمِ غَیْبَتَیْنِ یَرْجِعُ فِی إِحْدَاهُمَا وَ فِی الْأُخْرَى لَا یُدْرَى أَیْنَ هُوَ یَشْهَدُ الْمَوَاسِمَ یَرَى النَّاسَ وَ لَا یَرَوْنَهُ‏[2]. قائم را دو غیبت است، در یکى از آنها برمی گردد و در دیگرى معلوم نمی شود کجاست. در موقع حج حضور می یابد و مردم را مى ‏بیند ولى کسى او را نمى ‏بینی. همچنین نایب خاص امام زمان‌(ع)، محمد‌ بن عثمان عَمْری‌(رضوان‌ الله‌ تعالی‌ علیه) می‌گوید: «والله إن صاحب هذا الأمر لیحضر الموسم کل سنة، یری الناس ویعرفهم ویرونه ولا‌یعرفونه»[3]. به خدا قسم، صاحب الأمر همه ساله در موسم حج حاضر مى ‏شود و مردم را مى‏ بیند و مى‏ شناسد و مردم نیز او را مى‏ بینند اما نمى‏ شناسند.

آری در توجیه حضور همه ساله امام زمان(ع) در مراسم حج باید گفت، که اصلا مقبولیت حج با حضور امام معصوم توجیه پذیر می شود و نیز امام زمان(ع) با حضور خویش در واقع رهبریت حج را به عهده گرفته و با هدایت و رهبری ایشان است که حج مردم مورد قبول خدا قرار می گیرد، از این رو لازم است مردم قبل از هر چیز، رهبر و امیر الحاج را به خوبی بشناسند تا با معرفت و شناخت کامل در راستای حج مقبول و خدا پسند قدم بردارند.

باز در این خصوص، جعفر حمیری از محمد بن عثمان، پرسشی مطرح کرده است: أَرَأَیْتَ صَاحِبَ هَذَا الْأَمْرِ فَقَالَ نَعَمْ وَ آخِرُ عَهْدِی بِهِ عِنْدَ بَیْتِ اللَّهِ الْحَرَامِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ أَنْجِزْ لِی مَا وَعَدْتَنِی[4]‏. آیا صاحب الأمر را دیدى؟ گفت: آرى و آخرین دیدار نزد بیت اللَّه الحرام بود و مى‏گفت: بار الها! آنچه به من وعده فرموده‏اى برآور. باز در روایت دیگر حمیری می گوید از نایب دوم شنیدم که می گفت:  رَأَیْتُهُ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ مُتَعَلِّقاً بِأَسْتَارِ الْکَعْبَةِ فِی الْمُسْتَجَارِ وَ هُوَ یَقُولُ اللَّهُمَّ انْتَقِمْ لِی مِنْ أَعْدَائِی[5]. امام مهدی (ع) را دیدم که در مستجار به پرده‏هاى کعبه آویخته بود و مى‏گفت: بار الها! از دشمنان من انتقام بگیر.

قال عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ أَنَّهُ رَآهُ عِنْدَ الْحَجَرِ الْأَسْوَدِ وَ النَّاسُ یَتَجَاذَبُونَ عَلَیْهِ وَ هُوَ یَقُولُ مَا بِهَذَا أُمِرُوا[6]  عبد اللَّه بن صالح گوید که خود او آن حضرت را نزد حجر الاسود دید و مردم (براى بوسیدن حجر) نزاع و کشمکش داشتند و آن حضرت می فرمود: باین وضع مأمور نشده ‏اند (بلکه اگر بوسیدن بدون مزاحمت ممکن شد باید ببوسند و گر نه باشاره با دست اکتفا کنند).

«همچنین باید گفته شود که بسیاری از تربیت‌یافتگان و شاگردان خاص آن حضرت در میان حج‌گزاران حضور دارند و به مدد عنایت خاص حضرتش از ملکوت افراد آگاهی‌ می‌یابند و به آنها کمک می رسانند. شایان ذکر اینکه، اگرچه ممکن است مشکلات برخی زائران، ناخودآگاه به برکت امام زمان‌(عج) حل شود، لیکن چنین نیست که هر عمل خارق‌عادت و کرامتی که در ایام حج و در سرزمین منا و عرفات روی داد، مستقیماً به‌دست وجود مبارک آن حضرت انجام گیرد. ممکن است ناآشنا یا سالمندی راه خیمه و چادر خود را گم کند یا در بین راه بدون زاد و راحله بماند و ولی از اولیای الهی که تربیت‌ شده مکتب ولایت ولیّ‌عصر‌(ع) است او را راهنمایی کند. پس این شخصِ گرفتار، مع‌الواسطه خدمت آن حضرت رسیده است، نه بلا‌واسطه. تشرّف مستقیم و بی‌واسطه به محضر نورانی امام زمان‌(ع) لیاقت و شایستگیهای ویژه‌ای می‌طلبد. از این رو تنها اَوحَدی از موحّدان توفیق می‌یابند که وجود مبارک آن حضرت شخصاً به بالین او بیاید. البته عنایت ایشان شامل اولیا و صالحان و شهیدانی که تربیت کرده است، شده و آنان به ‌دستور ‌آن‌ حضرت ‌مشکلات ‌دیگران‌ را ‌‌‌حل ّ‌می‌کنند».[7]

در نقلی صدوق از قول اودی چنین می‌گوید: هنگامى که در طواف بودم، در شوط هفتم متوجه شدم که در طرف راست کعبه گروهى اجتماع کرده ‏اند و جوان خوش صورت و خوش بوئى که آثار هیبت و عظمت از چهره ‏اش نمودار بود با زبان شیرینى براى مردم سخن می گفت، من به طرف او رفتم تا با وى حرف بزنم، مردم مرا از نزدیک شدن به طرف او منع کردند، پرسیدم: این کیست؟ گفتند: این فرزند حضرت رسول(صلى الله علیه و آله) می باشد که در هر سال یک روز براى مردم ظاهر می گردد و با خواص خود سخن می گوید. عرض کردم اى آقاى من آمده‏ ام تا مرا هدایت کنید، او سنگ ریزه‏ اى به من داد و من دیدم یک تکه طلا است، من به طرف او رفتم و سپس از من پرسید حجت بر تو ثابت شد و حق را درک کردى و بصیرت یافتى، مرا میشناسى؟ گفتم: نمیشناسم. فرمود: من مهدى و قائم زمان هستم، من زمین را پس از جور و ستم از عدل و داد پر خواهم کرد، زمین هرگز از حجت خالى نمی شود و مردم در فترت نمی مانند و این موضوع در دست تو امانت است به برادرانت که از اهل حق هستند برسان[8]‏‏

«ابو نعیم انصارى زیدى گوید من در مکه بودم و با جمعى از مقصره که محمودى و علائى کلینى و ابو هاشم دینارى و ابو جعفر احول همدانى در حدود سى مرد بودند در نزد مستجار کنار خانه کعبه نشسته بودیم؛ در میان این جمع بنظر من جز محمد بن قاسم عقیلى مخلص موجود نداشت، در این میان‏ که روز ششم ذى حجه سال دویست و نود و سه از هجرت انجمن کرده بودیم به ناگاه از صف طواف جوانى نزد ما بیرون آمد که در دو ازار محرم بود و نعلین در دست داشت چون چشم ما بدو افتاد از هیبت او همه از جا برخاستیم و احترام کردیم و کسى از ما نبود که بپا نایستاد و باو سلام نداد، او در میان ما نشست و براست و چپ نگریست و فرمود شما میدانید که ابو عبد اللَّه امام ششم در دعاى الحاح چه مى گفت؟ گفتیم چه میگفت؟ فرمود میگفت: بار خدایا من از تو خواهش دارم بدان نام تو که آسمان بدان برپا است و زمین بدان بر جا است و بدان حق را از باطل جدا کنى و بدان جداها را گرد آورى و گرد شده را پریشان سازى و بدان ریگها را بشمارى و کوه‏ها را بسنجى و دریا را پیمانه گیرى که بر محمد و خاندانش رحمت فرستى و در هر کارم به من فرج و گشایش بدهى سپس برخاست بطواف رفت و ما همه باحترامش بپا ایستادیم تا برگشت و فراموش کردیم بپرسیم تو کیستى؟

چون فردا همین وقت شد باز از صف طواف جدا شد و نزد ما آمد و چون روز گذشته به احترام او بر پا ایستادیم و باز در میان ما نشست و به راست و چپ نگریست و فرمود آیا می دانید امیرالمؤمنین(ع) پس از نماز فریضه چه می گفت؟ عرض کردیم چه می گفت؟ فرمود می گفت: بار خدایا آوازها به سوى تو بلند و صورتها بر آستان تو به خاک است و گردنها براى تو فرود است محاکمه اعمال با توست، اى بهترین سؤال شده و بهترین عطابخش. اى راستگو، اى آفریننده، اى‏ کسى که دستور دعا دادى و ضامن اجابت شدى، اى کسى که فرمودى مرا بخوانید تا پاسخگویم، اى کسى که فرمودى چون بندگانم مرا بخوانند من نزدیک و جوابگویم. دعاى خواننده را چون مرا بخواند و بایست از من جواب خواهند و به من معتقد باشند تا شاید رهبرى شوند، اى کسى که گفتى اى بندگان من که اسراف و خلاف کردید خودتان از رحمت خدا نومید مباشید. به درستى که خدا همه گناهان را مى آمرزد به درستى که او آمرزنده و مهربان است.

سپس بعد از ذکر این دعا به راست و چپ نگریست و فرمود می دانید امیرالمؤمنین(ع) در سجد شکر چه می فرمود؟ عرض کردیم چه می فرمود؟ فرمود عادت داشت که می گفت: اى کسى که اصرار اصرارکننده‏ ها جز جود و کرم او نیفزاید، اى کسى که خزینه ‏هاى آسمانها و زمین از آن اوست، اى کسى که خزینه هر کم و بیش از اوست. بد کردارى من تو را از خوش رفتارى با من باز ندارد. من از تو خواهش دارم که با من چنان کنى که شایسته توست تو اهل جود و کرم و گذشتى پروردگارا خدایا با من آن کن که شایسته آنى تو بر کیفر توانایى و من در خور آنم نه در برابرت دفاعى دارم و نه پوزشى، من از گناهانم بیزارم و رو بسوى تو دارم. من به گناهان خود اعتراف مى‏ کنم تا از من درگذرى. تو بهتر از من آنها را میدانى به حضرت تو برگشتم از هر خطائى که کردم. از هر بدى که نمودم پروردگارا مرا بیامرز. به من مهربانى کن و از آنچه میدانى در گذر زیرا تو عزیزتر و کریمترى و برخاست و به طواف رفت و ما هم به احترام او برخاستیم. باز فردا همین وقت برگشت و ما هم چو نگذشته به پیشواز او بپاخاستیم و در میان ما نشست و براست و چپ نگریست و فرمود على بن الحسین (امام چهارم) را شیوه این بود که در اینجا (با دست خود اشاره به حجر و زیر میزاب طلا کرد) به سجده میرفت و می گفت: کوچک بنده ‏ات در آستان توست. مستمندت بر آستانه توست. از تو خواهشى دارد که جز تو بر آن توانایى ندارد، سپس به راست و چپ نگریست و رو به محمد بن قاسم علوى کرد و فرمود: اى محمد بن‏ قاسم تو عاقبت بخیرى ان شاء الله و برخاست و به طواف رفت. همه ماها آنچه از دعا به ما آموخت یاد گرفتیم و همه فراموش کردیم که از حال او یادآور شویم تا روز آخر اقامت در مکه روز آخر محمودى بماها رو کرد و گفت شناختید این جوان را؟ گفتیم نه گفت به خدا این صاحب الزمان بود، گفتیم اى ابو على از کجا میگوئى؟ گفت من هفت سال است که از درگاه خدا خواهش داشتم که صاحب الزمان را بمن به نماید، گوید یک شب عرفه بود که همین جوان را به عینه دیدم که دعاى شب عرفه را می خواند از او پرسیدم از چه مردمى هستى؟ گفت از این مردم. از کدام قسم مردم از عرب یا از موالى؟ از مردم عرب. از کدام تیره عربها؟ از شریفترین و بزرگوارترین آنان. شریفترین و بزرگوارترین آنان کیانند؟ بنو هاشم. از کدام خاندان بنى هاشم؟ از صاحب برترین مقام و بلندترین درجه آنها. کدام خاندان بنى هاشمند؟ آنان که سرها را شکافتند و مردم را اطعام کردند و در دل شب که مردم بخوابند نماز گزارند. من دانستم که او علوى نژاد است و او را براى آنکه از نژاد على است دوست داشتم ولى یک باره از نظرم پنهان شد و ندانستم به آسمان بالا رفت یا به زمین فرو شد، از آن مردمى که اطرافش بودند پرسیدم شما این علوى را می شناسید؟ آرى او هر سال با ما پیاده به مکه مى‏ آید، گفتم سبحان الله به خدا من در او اثر پیاده روى ندیدم سپس از عرفه با دلى از فراقش پر غم و سینه پر هم به مزدلفه برگشتم و در آنجا خوابیدم و در خواب رسول خدا(ص) را دیدم و به من فرمود اى محمد مقصود خود را دیدى عرض کردم اى آقاى من کدام بود؟ فرمود آن را که در سر شب دیدى صاحب الزمان شما بود.»[9]

«آری وجود مبارک حضرت بقیة الله، حجة بن الحسن ـ عجل الله تعالی فرجه الشریف ـ هر سال در مراسم حج حضور دارد [10]، در عرفات و منا حاضر است. همچنین بسیاری از شاگردان خاصش مانند ابوبصیرها، سدیر صیرفی ها و زهری ها و... که تربیت شده او هستند در مراسم حضور دارند. حضرت(عج) می تواند به شاگردان خود از راه ملکوت بفهماند که چه کسی انسان است و چه کسی حیوان. ممکن است کسی در سرزمین عرفات و منا به وجود مبارک بقیة الله الاعظم دعا هم بکند و دعای فرج را هم بخواند امّا قلب او قلب انسان نباشد. ممکن است کسی مشکلی داشته باشد و مشکلش ناخودآگاه به برکت حضرت حجت ـ سلام الله علیه ـ حل شود اما چنین نیست که اگر عملی خارق عادت در حج یا در منا و عرفات پیدا شد، مستقیما توسط وجود مبارک حضرت حجت باشد. احتمال دارد، وجود حضرت باشند و احتمال دارد اولیایی که دست پرورده آن حضرت هستند باشند. ممکن است سالمندی، زن یا مرد و یا نا واردی راه خیمه و  چادر را گم کند یا در بین راه بدون زاد و راحله بماند و ولیی از اولیای الهی که تربیت شده مکتب ولایت امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ است او را راهنمایی کند. گرچه این شخص مع الواسطه خدمت حضرت حجت رسیده است اما بلاواسطه نبوده است. چنین نیست که هر اثر غیبی در مراسم حج مستقیماً مربوط به وجود مقدس حضرت ولی عصر ـ ارواحنا فداه ـ باشد. خیلی توفیق می خواهد و چنین تشرفی برای اَوحَدی از موحدان پیش می آید که وجود مبارک حضرت ـ سلام الله علیه ـ شخصا به بالین او بیاید. البته عنایت ایشان شامل اولیا و شاگردان و صالحین و  صدیقین و شهدایی را که تربیت کرده است، می شود. آنها مأموران ایشان هستند و به دستور ایشان مشکلات دیگران را حل می کنند و خلاصه اینکه وجود مقدس حضرت و دست پروردگان ایشان، باطن ما را می بینند»[11].

پی نوشتها:
[1] . کلینی، محمد، کافی، ج1، ص337
[2] . نعمانی، محمد، الغیبه، ص176
[3] . صدوق، محمد، من لایحضره الفقیه، ج2، ص520
[4] . صدوق، محمد، کمال الدین، ج2، ص441
[5] . صدوق، محمد، کمال الدین، ج2، ص441
[6]. کلینی، محمد، کافی ، ج1، ص331
[7] . جوادی آملی، عبدالله، صهبای حج، ص434
[8]. قَالَ بَیْنَا أَنَا فِی الطَّوَافِ وَ قَدْ طُفْتُ سِتّاً وَ أُرِیدُ السَّابِعَ فَإِذَا بِحَلْقَةٍ عَنْ یَمِینِ الْکَعْبَةِ وَ شَابٌّ حَسَنُ الْوَجْهِ طَیِّبُ الرَّائِحَةِ هَیُوبٌ مَعَ هَیْبَتِهِ مُتَقَرِّبٌ إِلَى النَّاسِ یَتَکَلَّمُ فَلَمْ أَرَ أَحْسَنَ مِنْ کَلَامِهِ وَ لَا أَعْذَبَ مِنْ مَنْطِقِهِ فِی حُسْنِ جُلُوسِهِ فَذَهَبْتُ أُکَلِّمُهُ فَزَبَرَنِی النَّاسُ فَسَأَلْتُ بَعْضَهُمْ مَنْ هَذَا فَقَالُوا هَذَا ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ یَظْهَرُ لِلنَّاسِ فِی کُلِّ سَنَةٍ یَوْماً لِخَوَاصِّهِ یُحَدِّثُهُمْ فَقُلْتُ سَیِّدِی مُسْتَرْشِداً أَتَاکَ فَأَرْشِدْنِی فَنَاوَلَنِی حَصَاةً وَ کَشَفْتُ یَدِی عَنْهَا فَإِذَا بِسَبِیکَةِ ذَهَبٍ فَذَهَبْتُ فَإِذَا أَنَا بِهِ ع قَدْ لَحِقَنِی فَقَالَ لِی ثَبَتَتْ عَلَیْکَ الْحُجَّةُ فَظَهَرَ لَکَ الْحَقُّ وَ ذَهَبَ عَنْکَ الْعَمَى أَ تَعْرِفُنِی فَقُلْتُ لَا فَقَالَ أَنَا الْمَهْدِیُّ وَ أَنَا قَائِمُ الزَّمَانِ أَنَا الَّذِی أَمْلَؤُهَا عَدْلًا کَمَا مُلِئَتْ جَوْراً إِنَّ الْأَرْضَ لَا تَخْلُو مِنْ حُجَّةٍ وَ لَا تَبْقَى النَّاسُ فِی فَتْرَةٍ وَ هَذِهِ أَمَانَةٌ فَحَدِّثْ بِهَا إِخْوَانَکَ مِنْ أَهْلِ الْحَق ، طبرسی،  إعلام الورى بأعلام الهدى‏، ص450
[9]. صدوق، محمد، کمال‌الدین، ج2، ص470
[10]. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج52، ص151 
[11]. جوادی آملی، عبدالله، عرفان حج، 37
منبع:مهر

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین