عقیق: اين عاشقان اهل بيت عصمت و طهارت بدون توجه به هشدارهاي
تروريستهاي تكفيري و تنها به عشق امام هفتم با پاي پياده حتي همراه با كودكان خود
به كاظمين رفتند با وجود ترور و به خاك و خون كشيدن زن و مرد در اين مسير، اما
عاشقان ائمه اطهار عليهمالسلام هرگز از اين فرهنگ سازي دست برنداشتند و در مسير
عشق به خدا گام برداشتند.
** زندگينامه امام موسي كاظم (ع)
پس از امام صادق (ع) مقام امامت به پسرش ابوالحسن امام
موسى بن جعفر (ع) رسيد، او سزاوار امامت بود چرا كه داراى همه جهات كمال و فضايل
بود و پدرش امام صادق (ع) به امامت او تصريح نمود و نيز اشاراتى در اين باره كرد.
امام كاظم (ع) در روستاى «اَبواء» بين مكّه و مدينه در
سال ۱۲۸ هجرى (شنبه هفتم ماه صفر) ديده به جهان گشود و در زندان بغداد
در ۲۵ ماه رجب سال ۱۸۳هجرى، درسن ۵۵ سالگى به شهادت رسيد. مادرش به نام
«حَميده بربريّه» اُم ولد بود. و مدت امامت و جانشينى او از پدرش ۳۵ سال به طول انجاميد. كُنيه او ابا ابراهيم،
ابوالحسن و اباعلى بود و به عنوان «عبدالصّالح» شهرت داشت و نيز از القاب مشهور او
«كاظم» است.
** شهادت مظلومانه امام كاظم (ع)
گفته اند كه يحيى بن خالد به دستور هارون الرشيد عباسي
با عجله به بغداد آمد، مردم از ورود شتابزده يحيى (از رِقّه) به بغداد، هراسان
شدند و هركس در اين باره سخنى مى گفت و بازار شايعات رواج يافت ولى يحيى خود
وانمود كرد كه براى تنظيم امور شهر و رسيدگى به كار كارگزاران و فرمانداران آمده
است و در اين مورد خود را به بعضى از اينگونه كارها سرگرم كرد كه سخنش را درست
جلوه دهد.
سپس «سندى بن شاهك» جلاد بى رحم را طلبيد و در مورد قتل
امام كاظم (ع) به او فرمان داد و او از فرمان يحيى اطاعت كرد و تصميم بر كشتن امام
موسى بن جعفرگرفت به اين ترتيب كه زهرى به غذاى امام كاظم (ع) ريخت و آن را نزد آن
حضرت گذاشت.
و بعضى ميگويند: او زهر را در ميان چند دانه خرما وارد
كرد و نزد آن حضرت گذارد.
وقتى كه امام كاظم (ع) از آن غذا خورد، طولى نكشيد كه
آثار زهر را در خود احساس كرد. پس از آن، آن بزرگوار سه روز در حالت دشوارى و
ناراحتى بسر برد و در روز سوم جان به جان آفرين تسليم نمود و شهد شهادت نوشيد.
** ماجراى دفن جنازه امام موسي كاظم (ع)
جنازه امام موسى بن جعفر (ع) را در قبرستان قريش در باب
التّين به خاك سپردند و اين قبرستان قديمى مخصوص بنى هاشم و بزرگان بود كه اكنون
قبر آن حضرت درشهركاظمين نزديك بغداد داراى صحن و سراست.
روايت شده كه امام موسى بن جعفر (ع) هنگام شهادت، به
سندى بن شاهك وصيّت كرد كه من در بغداد نزديك خانه «عباس بن محمّد» دوستى دارم كه
از اهالى مدينه است، به او بگوييد بيايد و عهده دار غسل و كفن من شود.
«سندى بن شاهك» مى گويد: من از آن حضرت خواستم اجازه دهد
تا خودم او را كفن كنم.
حضرت اجازه نداد و فرمود: اِنّا اَهْلُ بَيْتٍ مُهُورُ
نِسائِنا وَحَجُّ صَرُورَتِنا وَاَكْفانُ مَوْتانا مِنْ طاهِرِ اَمْوالِنا
ما از خاندانى هستيم كه مهريه زنانمان و اوّلين حجّمان و
كفنهاى مردگانمان، از
پاكترين اموالمان تهيّه مى شود.
سپس فرمود: نزد خودم كفن دارم، مى خواهم آن دوستم سرپرست
غسل و كفن و دفن من شود.
دوست مذكور را حاضر كردند و او اين امور را انجام داد.
امام موسى بن جعفر (ع) داراى ۳۷ فرزند پسر و دختر بود.
** روايت هايي از امام همام حضرت موسي كاظم (ع)
*قالَ الامام موسى بن جعفر الكاظم صلوات اللّه عليه:
وَجَدْتُ عِلْمَ النّاسِ فى اءرْبَعٍ: اءَوَّلُها اءنْ
تَعْرِفَ رَبَّكَ، وَالثّانِيَةُ اءنْ تَعْرِفَ ما صَنَعَ بِكَ، وَالثّالِثَةُ
اءنْ تَعْرِفَ ما اءرادَ مِنْكَ، وَالرّبِعَةُ اءنْ تَعْرِفَ ما يُخْرِجُكَ عَنْ
دينِكَ.
فرمود: تمام علوم جامعه را در چهار مورد شناسائى كرده ام:
اوّلين آنها اين كه پروردگار و آفريدگار خود را بشناسى
و نسبت به او شناخت پيدا كنى.
دوّم، اين كه بفهمى كه از براى وجود تو و نيز براى بقاء
حيات تو چه كارها و تلاش هائى صورت گرفته است.
سوّم، بدانى كه براى چه آفريده شده اى و منظور چه بوده
است.
چهارم، معرفت پيدا كنى به آن چيزهائى كه سبب مى شود از
دين و اعتقادات خود منحرف شوى يعنى راه خوشبختى و بدبختى خود را بشناسى و در جامعه
چشم و گوش بسته حركت نكنى.
* قالَ عليه السلام: رَحِمَ اللّهُ عَبْدا تَفَقَّهَ،
عَرَفَ النّاسَ وَلايَعْرِفُونَهُ.
فرمود:
خداوند متعال رحمت كند بنده اى را كه در مسائل دينى و
اجتماعى و سياسى و… فقيه و عالم باشد و نسبت به مردم شناخت پيدا كند، گرچه مردم او
را نشناسند و قدر و منزلت او را ندانند.
* قالَ عليه السلام: ما قُسِّمَ بَيْنَ الْعِبادِ
اءفْضَلُ مِنَ الْعَقْلِ، نَوْمُ الْعاقِلِ اءفْضَلُ مِنْ سَهَرِالْجاهِلِ.
فرمود:
چيزى با فضيلتتر و بهتر از عقل، بين بندگان توزيع نشده
است، تا جائى كه خواب عاقل - هوشمند - افضل و بهتر از شب زنده دارى جاهل بى خرد
است.
*قالَ عليه السلام: بِئْسَ الْعَبْدُ يَكُونُ
ذاوَجْهَيْنِ وَ ذالِسانَيْنِ.
فرمود: بد شخصى است آن كه داراى دو چهره و دو زبان مى
باشد، كه در پيش رو چيزى گويد و پشت سر چيز ديگر.
*قال عليه السلام: مَنِ اسْتَشارَ لَمْ يَعْدِمْ عِنْدَ
الصَّوابِ مادِحا، وَ عِنْدَالْخَطإ عاذِرا.
فرمود:
كسى كه در امور زندگى خود با اهل معرفت مشورت كند،
چنانچه درست و صحيح عمل كرده باشد مورد تعريف و تمجيد قرار مى گيرد و اگر خطا و
اشتباه كند عذرش پذيرفته است.
* قالَ عليه السلام: لايَخْلُو الْمُؤْمِنُ مِنْ خَمْسَةٍ:
سِواكٍ، وَمِشْطٍ، و سَجّادَةٍ، وَ سَبْحَةٍ فيها اءرْبَعٌ وَ ثَلاثُونَ حَبَّة،
وَ خاتَمُ عَقيقٍ.
فرمود: مؤمن هميشه همراه خود پنج چيز بايد داشته باشد:
مسواك، شانه، مهر و جانماز، تسبيح براى ذكر گفتن و انگشتر عقيق به دست راست داشتن
در حال نماز و دعا و…
*قالَ عليه السلام: اِيّاكَ وَالْمِزاحَ، فَاِنَّهُ
يَذْهَبُ بِنُورِ ايمانِكَ، وَيَسْتَخِفُّ مُرُوَّتَكَ.
فرمود: بر حذر باش از شوخى و مزاح بى جا چون كه نور
ايمان را از بين مى برد و جوانمردى و آبرو را سبك و بى اهميّت مى گرداند.
*قالَ عليه السلام: مَنْ صَدَقَ لِسانُهُ زَكى عَمَلُهُ،
وَ مَنْ حَسُنَتْ نيَّتُهُ زيدَ فى رِزْقِهِ، وَ مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإ خْوانِهِ
وَ اءهْلِهِ مُدَّ فى عُمْرِهِ.
*قالَ عليه السلام: اءلْمُؤْمِنُ مِثْلُ كَفَّتَىِ الْميزانِ كُلَّما زيدَ فى ايمانِهِ زيدَ فى بَلائِهِ.
فرمود: مؤمن همانند دو كفّه ترازو است، كه هر چه ايمانش افزوده شود بلاها و آزمايشاتش بيشتر مى گردد.
*قالَ عليه السلام: مَنْ اَرادَ اءنْ يَكُونَ اءقْوىَ النّاسِ فَلْيَتَوَكَّلْ علَى اللّهِ.
فرمود: هركس بخواهد در هر جهتى قوى ترينِ مردم باشد بايد توكّل در همه امور، بر خداوند سبحان نمايد.
*قالَ عليه السلام: اءداءُالاْ مانَةِ وَالصِّدقُ يَجْلِبانِ الرِّزْقَ، وَالْخِيانَةُ وَالْكِذْبُ يَجْلِبانِ الْفَقْرَ وَالنِّفاقَ.
فرمود: امانت دارى و راست گوئى، هر دو موجب توسعه روزى مى شوند؛ وليكن خيانت در امانت و دروغ گوئى موجب فلاكت و بيچارگى و سبب تيرگى دل مى باشد.
*قالَ عليه السلام: اءبْلِغْ خَيْرا وَ قُلْ خَيْرا وَلاتَكُنْ إ مَّعَه.
فرمود: نسبت به هم نوع خود خير و نيكى داشته باش، و سخن خوب و مفيد بگو، و خود را تابع بى تفاوت و بى مسئوليت قرار مده.
*قالَ عليه السلام: تَفَقَّهُوا فى دينَاللّهِ، فَاِنَّ الْفِقْهَ مِفْتاحُ الْبَصيرَةِ، وَ تَمامُ الْعِبادَةِ، وَ السَّبَبُ اِلَى الْمَنازِلِ الرَفيعَةِ وَالرُّتَبِ الْجَليلَةِ فِى الدّينِ وَالدّنيا.
فرمود:
مسائل و احكام اعتقادى و عملى دين را فرا گيريد، چون كه
شناخت احكام و معرفت نسبت به دستورات خداوند، كليد بينائى و بينش و انديشه مى باشد
و موجب تماميّت كمال عبادات و اعمال مى گردد؛ و راه به سوى مقامات و منازل بلندمرتبه
دنيا و آخرت است.
*قالَ عليه السلام: مَثَلُ الدّنيا مَثَلُ الْحَيَّةِ،
مَسُّها لَيِّنٌ وَ فى جَوْفِهَا السَّمُّ الْقاتِلِ، يَحْذَرُهَاالرِّجالُ ذَوِى
الْعُقُولِ وَ يَهْوى اِلَيْهَاالصِّبْيانُ بِاءيْديهِمْ. فرمود: مَثَل دنيا
همانند مار است كه پوست ظاهر آن نرم و لطيف و خوشرنگ، ولى در درون آن سمّ كشنده اى
است كه مردان عاقل و هشيار از آن گريزانند و بچّه صفتان و بولهوسان به آن عشق مى
ورزند.
*قالَ عليه السلام: مَثَلُ الدُّنيا مَثَلُ
ماءِالْبَحْرِ كُلَّما شَرِبَ مِنْهُ الْعطْشانُ اِزْدادَ عَطَشا حَتّى يَقْتُلُهُ.
فرمود:
مَثَل دنيا (و اموال و زيورآلات و تجمّلات آن) همانند آب
دريا است كه انسانِ تشنه، هر چه از آن بياشامد بيشتر تشنه مى شود و آنقدر ميل مى
كند تا هلاك شود.
*قالَ عليه السلام: مَنْ نَظَرَ بِرَاءيْهِ هَلَكَ، وَ مَنْ
تَرَكَ اءهْلَ بَيْتِ نَبيِّهِ ضَلَّ، وَمَنْ تَرَكَ كِتابَ اللّهِ وَ قَوْلَ
نَبيِّهِ كَفَرَ.
فرمود: هركس به راى و سليقه خود اهميّت دهد و در مسائل
دين به آن عمل كند هلاك مى شود، و هركس اهل بيت پيغمبر صلى الله عليه و آله را رها
كند گمراه مى گردد، و هركس قرآن و
سنّت رسول خدا را ترك كند كافر مى باشد.
*قالَ عليه السلام: التَّواضُعُ: اءنْ تُعْطِيَ النّاسَ
ما تُحِبُّ اءنْ تُعْطاهُ. فرمود: تواضع و فروتنى آن است كه آن چه دوست دارى،
ديگران درباره تو انجام دهند، تو هم همان را درباره ديگران انجام دهى.
* قالَ عليه السلام: لَيْسَ مِنّا مَنْ لَمْ يُحاسِبْ
نَفْسَهُ فى كُلِّ يَوْمٍ، فَإِنْ عَمِلَ حَسَنا إ سْتَزادَ اللّهَ، وَ إ نْ
عَمِلَ سَيِّئا إ سْتَغْفَرَاللّهَ وَ تابَ اِلَيْهِ.
فرمود: از شيعيان و دوستان ما نيست، كسى كه هر روز
محاسبه نَفْس و بررسى اعمال خود را
نداشته باشد، كه اگر چنانچه اعمال و نيّاتش خوب بوده،
سعى كند بر آنها بيفزايد و اگر زشت و ناپسند بوده است، از خداوند طلب غفرت و
آمرزش كند و جبران نمايد.
*قالَ عليه السلام: لِكُلِّ شَيْي ءٍ دَليلٌ وَ دَليلُ
الْعاقِلِ التَّفَكُّر. (۳۲)
فرمود: براى هر چيزى، دليل و راهنمائى است و راهنماى شخص
عاقل، تفكّر و انديشه مى باشد.
* قالَ عليه السلام: إ نَّ الاْ رْضَ لا تَخُلُو مِنْ
حُجَّةٍ، وَ اءنَا وَاللّهِ ذلِكَ الْحُجَّةُ. (۳۷)
فرمود: همانا زمين در هيچ موقعيّتى خالى از حجّت خدا
نيست و به خدا سوگند كه من خليفه و حجّت خداوند هستم.
منبع:حج
211008