کد خبر : ۲۷۶۹۹
تاریخ انتشار : ۱۷ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۲۲:۵۱
تصویر مرگ از منظر قرآن؛

این استدلال درباره دیدار با مرگ غلط است

این استدلال غلطی است که 'من و مرگ هیچ گاه یکدیگر را ملاقات نخواهیم کرد زیرا تا من هستم مرگ نیست، وقتی مرگ آمد دیگر من نیستم تا با کسی ملاقات کنم' ما با مرگ رودرو دیدار خواهیم کرد.

عقیق: قرآن حکیم در آیه 185 سوره آل عمران می فرماید:  « کلُ‏ نَفْسٍ ذَائقَةُ المْوْتِ وَ إِنَّمَا تُوَفَّوْنَ أُجُورَکُمْ یَوْمَ الْقِیَمَةِ فَمَن زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فَازَ وَ مَا الْحَیَوةُ الدُّنْیَا إِلَّا مَتَعُ الْغُرُورِ »  همه کس مرگ را مى‏چشد، و به تحقیق در روز قیامت مزد اعمال شما را به کمال خواهند داد. و هر کس را از آتش دور سازند و به بهشت درآورند به پیروزى رسیده است. و این زندگى دنیا جز متاعى فریبنده نیست.

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان با اشاره به مباحث و محتوای آیه مذکور می نویسد: این آیه شریفه مشتمل است بر وعده به مصدقین و تهدید به مکذبین و مطالبش با حکمى عمومى و حتمى در باره هر جاندار آغاز شده و آن حکم مرگ است، و مصدر " توفیة" که فعل " توفون" از آن گرفته شده به معناى پرداختن به طور کامل است و به همین جهت بعضى از مفسرین با این آیه استدلال کرده‏اند بر وجود عالمى بین دنیا و آخرت – به نام برزخ - براى اینکه دنبال جمله مورد بحث مى‏فرماید:  تنها جزاى کامل و تام و تمام شما در قیامت داده مى‏شود، بنا بر این معلوم مى‏شود در عالمى دیگر، قبل از قیامت جزا هست ولى بطور توفیه و تام و تمام نیست و این استدلال، استدلال خوبى است.

 کلمه " زحزحة" مصدر فعل مجهول " زحزح" به معناى دور کردن است، البته در اصل معنایى دیگر داشته و آن این است که چیزى را به عجله و پى در پى به سوى خود بکشى و کلمه" فوز" به معناى رسیدن و دست یافتن به آرزو است، و کلمه غرور هم مى‏تواند مصدر باشد براى" غریر"، و هم مى‏تواند جمع باشد براى کلمه " غار" که اسم فاعل از همان ماده است.


تو مرگ را از یاد ببری مرگ، تو را از یاد می برد؟
اما در تفسیر نمونه آمده است: این آیه اشاره به قانونى مى‏کند که حاکم بر تمام موجودات زنده جهان است و مى‏گوید تمام زندگان خواه و ناخواه روزى مرگ را خواهند چشید. گرچه بسیارى از مردم مایلند که فناپذیر بودن خود را فراموش کنند ولى این واقعیتى است که اگر ما مرگ را فراموش کنیم، مرگ هرگز ما را فراموش نخواهد کرد، حیات و زندگى این جهان، بالآخره پایانى دارد، و روزى می رسد که مرگ به سراغ هر کس خواهد آمد و ناچار است از این جهان رخت بربندد.

منظور از " نفس" در آیه مذکور، مجموعه جسم و جان است. اگرچه گاهى نفس‏ در قرآن، تنها به روح نیز اطلاق مى‏شود، و تعبیر به چشیدن اشاره به احساس کامل است، زیرا گاه مى‏شود انسان غذایى را با چشم مى‏بیند یا با دست لمس مى‏کند، ولى اینها هیچکدام احساس کامل نیست، مگر زمانى که بوسیله ذائقه خود آن را بچشد، و گویا در سازمان خلقت بالآخره مرگ نیز یک نوع غذا براى آدمى و موجودات زنده است.


اما در ادامه آیه تصریح می شود: بعد از زندگى این جهان، مرحله پاداش و کیفر اعمال شروع مى‏شود، در اینجا عمل است بدون جزا و آنجا جزا است بدون عمل.
جمله " توفون" که به معنى پرداخت کامل است نشان مى‏دهد که اجر و پاداش انسان به طور کامل در روز قیامت پرداخت مى‏گردد، بنا بر این مانعى ندارد که در عالم برزخ - جهانى که واسطه میان دنیا و آخرت است-  قسمتى از نتایج اعمال خود و پاداش و کیفر را ببیند، زیرا این پاداش و کیفر برزخى کامل نیست.


 
نفس مطمئنه، سلاح آدمی در برابر وساوس نفس

"فَمَنْ زُحْزِحَ عَنِ النَّارِ وَ أُدْخِلَ الْجَنَّةَ فَقَدْ فازَ" مى‏گوید: کسانى که از تحت تاثیر جاذبه آتش دوزخ دور شوند و داخل در بهشت گردند، نجات یافته، و محبوب و مطلوب خود را پیدا کرده‏اند.
گویا دوزخ با تمام قدرتش انسانها را به سوى خود جذب مى‏کند، و راستى عواملى که انسان را به سوى آن مى‏کشاند جاذبه عجیبى دارند. آیا هوس‏هاى زودگذر، لذات جنسى نامشروع، مقامها و ثروت‏هاى غیر مباح، براى هر انسانى جاذبه ندارد؟! ضمنا از این تعبیر استفاده مى‏شود که اگر مردم نکوشند و خود را از تحت جاذبه این عوامل فریبنده، دور ندارند، تدریجا به سوى آن جذب خواهند شد.

اما آنها که با تربیت و تمرین و آموزش و پرورش، خود را تدریجا کنترل مى‏نمایند و به مقام نفس مطمئنه - روح آرام شده - مى‏رسند نجات یافتگان واقعى محسوب مى‏شوند و احساس امنیت و آرامش مى‏کنند.
"
وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتاعُ الْغُرُورِ" این جمله، بحث گذشته را تکمیل مى‏کند و مى‏گوید: زندگى دنیا تنها یک تمتع و بهره‏بردارى غرورآمیز است. این زندگى و عوامل سرگرم کننده آن از دور فریبندگى خاصى دارد، اما به هنگامى که انسان به آن نائل مى‏گرددو از نزدیک آن را لمس مى‏کند، معمولا چیزى توخالى به نظر مى‏رسد، و معنى" متاع غرور" نیز چیزى جز این نیست.
از سوی دیگر لذات مادى از دور، خالص به نظر مى‏رسند اما به هنگامى که انسان به آن نزدیک مى‏شود مى‏بیند آلوده با انواع ناراحتى‏هاست و این یکى دیگر از فریبندگى‏هاى جهان ماده است.
همچنین انسان غالبا به فناپذیرى آنها توجه ندارد اما به زودى متوجه مى‏شود که چقدر آنها سریع الزوال و فناپذیرند. البته این تعبیرات در قرآن و اخبار، مکرر آمده است و هدف همه آنها یک چیز است و آن این که انسان، جهان ماده و لذات آن را، هدف نهایى خود قرار ندهد که نتیجه‏اش غرق شدن در انواع جنایات و دور شدن از حقیقت و تکامل انسانى است، ولى استفاده از جهان ماده و مواهب آن بعنوان یک وسیله براى نیل به تکامل انسانى، نه تنها نکوهیده نیست بلکه لازم و ضرورى است.

مالباخته ای که در گورستان در انتظار دزد نشسته بود
اما دکتر حسین الهی قمشه ای در کتاب "سیصد و شصت و پنج روز در صحبت قران" در تشریح معانی این آیه می نویسند: این کلمات قدسی اگرچه خبر از مرگ می دهند که هر نفسی، طعم آن را خواهد چشید اما بشارتی عظیم نیز در آن آمده و آن این است که آدمی در هنگام مرگ زنده است و طعم مرگ را تلخ یا شیرین تجربه خواهد کرد و چنان نیست که یکی از حکمای یونان گفته بود "من و مرگ هیچ گاه یکدیگر را ملاقات نخواهیم کرد زیرا تا من هستم مرگ نیست، وقتی مرگ آمد دیگر من نیستم تا با کسی ملاقات کنم" بلکه ما با مرگ رودرو دیدار خواهیم کرد و حضور و طعم و مزه این واقعه شگرف را درخواهیم یافت نه در نیستی بلکه در هستی، زیرا مرگ مهر نیستی بر ما نمی زند بلکه مرگ یک چشیدن و تجربه تازه است.
عطار در بیان قطعیت مرگ، داستان تکان دهنده ای دارد که با طنزی شیرین به یک دم آدمی را از نزدیکی و قاطعیت مرگ آگاه می کند. حکایت این است که دزدی مالی را می رباید و به سویی می گریزد. صاحب مال او را دنبال می کند اما به سویی مخالف که به گورستان ختم می شده است می شتابد. می گویند ای مرد! دزد از آن سوی دیگر رفت، تو چرا به سوی گورستان می روی؟ مرد مالباخته می گوید او هرکجا برود بالاخره به اینجا می آورند. من اینجا می ایستم تا بیاید.
نکته شگرفی در این حکایت هست که تمامی حرکات ما به هر جانب که باشد قدمی است که به سوی گورستان برمی داریم و هیچ گریزی از آن حرکت نیست.

 

منبع:شبستان

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین