کد خبر : ۲۵۸۲۹
تاریخ انتشار : ۲۶ فروردين ۱۳۹۳ - ۰۱:۳۳

ماجراي زائر ايراني مقيم‌ آلمان و پرچم جمهوري اسلامي

يك زائر ايراني مقيم‌ آلمان كه با كارواني از تركيه‌ به سفر عمره آمده است، پس از انجام ناقص اعمالش و بازگشت به محل اقامت خود در مكه، پرچم جمهوري اسلامي را بر سر در يك هتل مشاهده كرد و با راهنمايي عوامل آن به بعثه‌ مراجعه كرد تا اعمالش را تصحيح كند.

عقیق: رقيه قنبري كه بيش از ۳۰ سال است در شهر بيله‌فلد آلمان زندگي مي‌كند، حدود يك ماه پيش تصميم گرفت به سفر عمره برود. خانواده او، اين تصميم را شوخي گرفتند؛ چرا كه كدام كاروان عمره است كه از بيله‌فلد راهي مكه مكرمه شود؟ !
اما عبارت «جوينده يابنده است» را براي همين جاها گذاشته‌اند. خانم قنبري كه با تعجب همسر، فرزندان و دو عروس تونسي‌الاصل و تركيه‌اي خود مواجه شده بود، تصميم گرفت هرطور شده به اين سفر معنوي بيايد. از ساير مسلمانان مقيم در محله خود پرس و جو كرد؛ اما كسي راهي پيش پاي او نگذاشت.
كم‌كم به زماني نزديك مي‌شد كه گفته بود قصد دارد براي زيارت خانه خدا، راهي مكه شود. شبي از شب‌ها، همسر او، نماز را در مسجد ترك‌ها خواند و آنجا شنيد كه مسلمانان اهل سنت مقيم بيله‌فلد قصد دارند با تشكيل يك كاروان، راهي سفر عمره شوند.
او اين تصميم را با همسرش در ميان گذاشت. كم‌تر از يك هفته بعد، مدارك اين زن شميراني به كاروان ترك‌هاي مقيم بيله‌فلد تسليم شد و آنان در نيمه فروردين
۹۳، به سمت استانبول، نخستين مقصد پروازي‌شان در مسير عمره پرواز كردند.

اين زن ايراني مقيم آلمان در تشريح سفر خود مي‌گويد: «آنها به من اعلام كردند كه براي تكميل كاروان، ناگزيريم به استانبول برويم. از طرف ديگر، گمان مي‌كنم كه از آلمان به جده براي زائران پروازي وجود نداشته باشد

خانم قنبري ادامه مي‌دهد: «وقتي مي‌خواستيم از استانبول تركيه، سوار هواپيما شويم، من لباس سفيد پوشيدم و كفش روشن به پا كردم. به زعم خودم، اينها لباس احرام من بود. اما زائران ترك‌تبار با ديدن من تعجب كردند؛ چرا كه آنها با لباس‌هاي يك دست سوار هواپيما شده بودند و چيزي به نام لباس احرام در كار نبود
نكته جالب در روايت اين زن ايراني، زمان محرم شدن زائران ترك‌تبار مقيم آلمان است. او مي‌گويد: «وقتي هواپيما از فرودگاه استانبول برخاست، يك نفر پشت ميكروفون هواپيما «لبيك» گفت و همه تكرار كردند. به مدير كاروان گفتم كه چرا از اينجا لبيك مي‌گوييد؟ مگر نبايد از مسجد محرم شويم؟ او گفت كه ما از همينجا محرم مي‌شويم و به جده مي‌رويم. »
ورود آنها به مكه مكرمه با حوادث جالبي همراه بوده است. گويا قصه تازه از اينجا شروع مي‌شود. او مي‌گويد: «ما بلافاصله بعد از رسيدن به مكه، راهي هتل شديم و بعد از آن، دسته‌جمعي به مسجدالحرام رفتيم، اما كسي به من نگفت كه بايد در آنجا چه كنم و چه اعمالي را بجا آورم. همه در گرد خانه خدا به طواف پرداختيم؛ در حالي كه من نمي‌دانستم چگونه و با چه آدابي بايد طواف كنم. فقط شنيده بودم كه هفت دور بايد گرد كعبه بگرديم. من در حين طواف، بارها خودم را به خانه خدا رساندم و پرده آن را لمس كردم
خانم قنبري در دور پنجم، دوستان و همسفرانش را گم مي‌كند و در مسجدالحرام سرگردان مي‌شود. ضمن آنكه نمي‌دانسته بقيه اعمال را بايد چگونه انجام دهد. چيزي كه از كاروان ترك‌ها به ياد داشته، شماره خط اتوبوسراني و نام هتلي بوده كه در آن اقامت داشته است.
او پس از يك نيم‌روز سرگرداني، خودش را به هتل مي‌رساند و با همسفراني روبه‌رو مي‌شود كه ساعت‌ها چشم‌انتظارش بوده‌اند. در حالي كه او به دنبال خلوتي است تا علاوه بر استراحت و بازيابي توان جسمي، به صحت اعمال خود فكر كند.
باقي روايت را از زبان خودش بشنويد: «بعد از كمي استراحت، پنجره را باز كردم تا هوا در اتاقم جريان پيدا كند. وقتي آن طرف خيابان را تماشا كردم، چشمم به هتل زهره السعد افتاد كه روي شيشه آن، پرچم كشورم نقش بسته بود. ناگهان برخاستم و به آن هتل رفتم. آقايي كه پيراهن آبي به تن داشت و خودش را مسئول فرهنگي هتل معرفي مي‌كرد، جلو آمد و مرا راهنمايي كرد تا به بعثه مقام معظم رهبري بيايم
خانم قنبري با راهنمايي مسئول فرهنگي هتل زهره‌السعد به نماينده بعثه مقام معظم رهبري، كارشناس مسئول امور فرهنگي و خواهران مبلغه مراجعه مي‌كند تا براي انجام صحيح اعمال او را ياري دهند. او در اين باره مي‌گويد: «وقتي خانم مبلغه از من خواست تا مرجع تقليدم را معرفي كنم، نمي‌دانستم چه بگويم. من مرجع تقليد نداشتم! براي همين، اول بايد اين كار را انجام مي‌دادم. از بين اسامي مراجع عظام تقليد، نام رهبر معظم انقلاب، بيش‌تر به دلم نشست. از همان اول، گفتم كه دوست دارم «آقا» مرجع تقليدم باشد. »
اين بانوي
۶۱ ساله ايراني، اعمال خود را به صورت اختصاصي انجام مي‌دهد و در مدت اقامت خود در مكه، مهمان بعثه مقام معظم رهبري مي‌شود. حالا ديگر او، هر صبح و ظهر و شام به هتل دار هادي مي‌آيد و با هموطنانش به عبادت مي‌پردازد.
او در پايان حرف‌هايش مي‌گويد: «اگر پرچم ايران را نمي‌ديدم، با اعمالي ناقص به آلمان برمي‌گشتم، اما حالا خوشحالم كه خداوند مرا با تماشاي پرچم جمهوري اسلامي، راهنمايي كرد
خانم قنبري يك آرزو دارد: «من آدم متمولي در آلمان هستم و نيازي به مال دنيا ندارم؛ فقط دلم مي‌خواهد «آقا» را از نزديك ببينم. لطفاً براي ديدار آقاي خامنه‌اي به من كمك كنيد. »


منبع:حج

211008


ارسال نظر
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
|
۰۷:۵۶ - ۱۳۹۳/۰۱/۲۶
0
0
قبول نیست اگر ایشون رو ببرید پیش آقا چون ما هم آرزوی دیدن روی ماه ایشون رو داریم.پس ما چی کی ما رو ببره
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین