۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۳ : ۰۸
آتش و این همه اسرار نمی دانستیم
پشت در ماندن و دیوار نمی
دانستیم
مادری در وسط کوچه اگر گیر
کند
نتوان گشت بر او یار نمی
دانستیم
کمک بانوی مظلومه به مظلوم
چه سود؟
چون رسد شعله به رخسار نمی
دانستیم
دود و آتش چو درافتند نفس
می گیرد
بعد از آن داغی مسمار نمی
دانستیم
دور یک یاس در آتش همه هم
جمع شوند
کار او بگذرد از کار نمی
دانستیم
هیچ کس یاری مظلومه و
مظلوم نکرد
نه مهاجر و نه انصار نمی
دانستیم
با وجودی که زمین خوردنشان
را دیدند
اصلا انگار نه انگار نمی
دانستیم
تا چهل شب علی و فاطمه
یاری جستند
ای دریغا ز یک یار نمی
دانستیم