شعر/با جمعه سال آمد و با جمعه می رود
با جمعه سال آمد و با جمعه می رود/ با این حساب آمدنت هم بعید نیست/ هربار دوره میکنم این سالنامه را/ جز حسرت ظهور تو در سررسید نیست
عقیق: عیدی رسیده است که در آن امید نیستصدها بهار هم برسد، بی تو عید نیستتکراری و شبیه به هم، چون گذشته هاامسال هم اگر تو نیایی جدید نیستبا جمعه سال آمد و با جمعه می رودبا این حساب آمدنت هم بعید نیستهربار دوره میکنم این سالنامه راجز حسرت ظهور تو در سررسید نیستمارا ببخش اگر دلمان در سیاهی استیا چشممان ز اشک فراقت سپید نیستیک روز می رسد که تو از راه می رسیآن روز قبر مادر تو ناپدید نیستدر خانه ای که مجلس ختم رسول بوداو را زدند... آه... که گفته شهید نیستشاعر: محمد بیابانی