۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۵ : ۰۴
پدرم متولد
محله پامنار بود؛ من نیز در همان پامنار به دنیا آمدم. در خانهای که زندگی میکردیم
13 خانوار دیگر هم زندگی میکردند. مادرم همیشه شبهای جمعه برای زیارت به سیداسماعیل
میرفت. 10 ساله بودم که کتاب «خزانالاشعار» را آورد و زنان را جمع کرد و از من خواست
که اشعار را بخوانم. من میخواندم و زنان نیز گریه میکردند. این شوق از آن زمان در
من به وجود آمد. مادرم سبب شد تا این عشق در من ایجاد شود؛ گرچه پدرم نیز بسیار موثر
بود. من 70 سال است که مداح هستم ولی ریشه آن را از مادرم میدانم. به یاد دارم یک
بار عید نوروز با ماه محرم مصادف شده بود، پارچهای را بر سر چوبی بستم و بچههای محله
را جمع کردم تا مراسم سینهزنی راه بیندازیم؛ من نوحه میخواندم و آنها سینه میزدند؛
«محرم آمد و عید عزا شد / حسینم وارد کرب و بلا شد». صدایم که چند بار پخش شد پاسبانها
با باتوم به ما حمله کردند، ما هم فرار کردیم. چون بچه بودیم با ما کاری نداشتند و
فقط ما را میترساندند. آجانها که میرفتند ما دوباره جمع میشدیم و همین نوحه را
علیه آنها میخواندیم؛ «کربلا غوغا شده / آجانگیرها پیدا شده».
حاج آقا محضر اساتید
بزرگی را درک کنید؛ لطفا از اساتید خود مثل آقای خویی و آقای میلانی برایمان بگویید.
من در کنار
حجتالاسلام سیدعلیاصغر میردامادی، مقدمات را آموزش دیدم. نهجالبلاغه را نزد آقای
طالقانی در مسجد سپهسالار خواندم، منظومه سبزواری را نزد آقای حاج سید رضی شیرازی که
از نوادههای شیرازی بزرگ صاحب تحریم تنباکو بود، آموزش دیدم. مرحوم آقا شیخ جهان خراسانی
هم شعر فارسی و هم شعر عربی میخواند؛ بنابراین شعرهایی که میخواندم، نزد ایشان تصحیح
میکردم.
از چه سالی شروع به
شعر گفتن کردید؟
تقریبا
55 الی 60 سال است که شعر میگویم. اشعارم را نزد آقا شیخ جهان خراسانی میبردم تا
تصحیح کنند. مدتی در مشهد نزد آقای میلانی میرفتم تا ایشان اشعارم را تصحیح کنند.
به یاد دارم، یک روز ساعت هفت صبح به کتابخانه آقای میلانی رفتم، علامه طباطبایی، صاحب
تفسیر المیزان نیز در آنجا حضور داشتند و آقا سید محمدعلی، پسر آقای میلانی نیز به
آنجا آمد. من به آقا گفتم که میخواهم شعری برایتان بخوانم تا آن را تصحیح کنید. پسر
ایشان به من گفت که همه میآیند از پدرم فقه و اصول میپرسند؛ تو میآیی شعر میپرسی؟
شما چه جوابی دادید؟
گفتم فقه
و اصول در این کتابها فراوان وجود دارد، اینکه من میپرسم در هیچ کتابی نیست؛ البته
این نکته را بگویم که آیتالله میلانی شاعر بودند. آقای میلانی تبسمی به من کرد و گفت
که شعرت را بخوان. گفتم؛ این شعر از «فؤاد کرمانی» درباره حضرت زهرا(س) است و شعر را
خواندم؛ «که نورش در بسیط فرش از عرش برین آمد / خدا را هر چه رحمت بود نازل بر زمین
آمد»، علامه طباطبایی
اخمهایش را درهم کرد و گفت؛ محدود کردن رحمت الهی روی زمین کفر است.
به آقای
میلانی گفتم، اگر این شعر را اینگونه بخوانم، «که نورش در بسیط فرش از عرش برین آمد
/ خدا را رحمت مخصوص نازل بر زمین آمد» خوب خواهد شد؟ گفت؛ اشکالاش برطرف شد. درباره
تصحیح اشعار بسیار از مرحوم «شاهرودی نمازی» استفاده کردم. از آقای
سید محمدوحید شبستری، چیزهای بسیاری یاد گرفتم. کتابی با نام «قافیه» در حدود 100 صفحه
منتشر کردم که قرار است به عنوان کتاب سال انتخاب شود. تا امروز بزرگان ادبیات ایران
آنچه درباره قافیه نوشتهاند، بیشتر از 20 صفحه نبوده
است.
دیگر اساتیدتان چه کسانی
بودند؟
از اساتید
دیگرم آقای مجتهدی بود؛ من در سال 42 تا 45 مدرسه ایشان را اداره میکردم. برای جبر،
ترتیل، اتحاد، قیاس، تناسخ، وحدت وجود، اضافه، غلو و ... با توجه به آیات قرآن و احادیث
جزوه نوشتهام و به تناسب آنها شعر قرار دادهام؛ اما تعداد اشعار آیینی و عاشورایی
آن بسیار کم است که آنها را نیز در دست تهیه دارم.
از روضههایتان در ایام
قدیم کمی بگویید.
به یاد دارم،
وقتی در قدیم به روضه میرفتم در بعضی از جلسات سه قِران و در بعضی از جلسات پنج قِرانی
میدادند. در ماه محرم همیشه اول به مراسم سه قِرانی میرفتم. با همان سه قِران و پنج
قِران است که امام حسین(ع) ما را اداره کرد.
هر وقت به
روضهخوانی میرفتم؛ وقتی پاکت میدادند، داخل آن را نگاه نمیکردم که چقدر به من پول
دادهاند؛ اما بعضی از مداحان میگویند که چرا صاحب مجلس 10 میلیون خرج میکند. ولی
به ما مقدار کمی پرداخت میکند؟ اما باید بدانیم آنچه صاحب مجلس میدهد، حلال است،
نه آنکه شما از او بخواهید بیشتر دریافت کنید.
کار مداح و شاعر، ترویج اصول و فروع دین است. کار مراجع ترویج فروع است. مراجع
هیچگاه درباره اصول دین صحبت نکردهاند؛ ولی شاعری که درباره خدا، درباره پیغمبر(ص)،
درباره نبوت، امامت، معاد و عدل شعر میگوید، اصول دین را ترویج میکند؛ بنابراین شاعر
و مداح حافظ و مروج اصول و فروع دین هستند و باید مراقب باشند مروج و حافظ تصوف، ادبیات
زرتشت، ادبیات مسیحیت و ... نباشد.
کسی که نوکری امام حسین(ع)
را میکند باید چگونه زندگی کند و چه شاخصهای داشته باشد؟
زندگی مگر
به داشتن فرش و لباس و ثروت است. کسی که نوکر است باید ببیند اربابش چه روشی را پیش
گرفته است. من از دیدگاه اساتیدم که مراجع تقلید بودند، میگویم؛ مرحوم آقا شیخ جواد
خراسانی یک زیلو زیر پا داشت. آنقدر زاهدانه زندگی میکرد. یک بار ایشان بیمار شدند
و من یک مرغ بریانی خریدم و برایشان بردم. او با من دعوا کرد که چرا این را برایم خریدهای.
به او گفتم که شما بیمار هستید، شما برای خودتان نیستید؛ بلکه برای اسلام هستید. به
من گفت که دیگر از این کارها نکن. نباید طوری زندگی کنیم که دیگران حسرت زندگی ما را
بخورند. زندگی ما باید عادی باشد. بسیاری از دوستانم به خانه من میآیند و به من میگویند
که با این همه اسم و رسم و شهرت این وضع خانهات است. به آنها میگویم که هر چقدر زندگی
را سبک بگیرید، راحتتر جان میدهید. به «ابوذر» گفتند که چرا بعضیها سخت جان میدهند؟
گفت: برای اینکه دنیا را آباد کردند و آخرت را خراب و الان هم میخواهند به خرابه بروند.
وقتی کسی بزرگ یک قوم میشود باید طوری زندگی کند که دیگران غبطه زندگی او را نخورند.
نقش پدر
در جامعه مشخص است و ایشان برای جامعه عزیز هستند. اما آن چیزی که میخواهم تعریف کنم
نقش تربیتی پدرم در زندگی شخصیام است. من حدود 53 سال دارم. از سن هفت سالگی که از
موتور پدرم هنگام روضهخوانیاش مراقبت میکردم تا بعدها که بزرگتر شدم، به یاد دارم
که روش زندگی ایشان یک روش بوده است. ایشان مانند بقیه پدرها تغییر ذائقه نمیدادند؛
مثلا امروز این لباس را بپوشد یا فردا مد تغییر کند، نوع دیگری لباس بپوشد. وضعیت تربیتی،
معاش و ... متغیر نبوده است؛ آنچه رضای خدا در آن بوده، مراعات کرده است و ما نیز الگو
گرفتهایم. خیلیها به ایشان اعتراض میکنند
که چرا صحبتهای تکراری دارید؟ ایشان جواب میدهند که نماز تکراری است؛ بنابراین نخوانید.
در همه زمینهها به ما تکرار مکررات دارند و به ما توصیه میکنند که «و ذکر فان الذکری
تنفع المومنین». در مورد همه چیز به ما تذکر میدهند؛ حتی اگر صدها بار هم تذکر داده
باشند یا اینکه تلویحا منظورشان شخص دیگری است؛ ولی به ما میگویند تا آن شخص دلخور
نشود. ایشان همیشه در همه زمینهها برای من الگو بودهاند. ایشان بارها به من گفته
است که اگر همه زندگیتان را برای امام حسین(ع) بدهید چیزی به ایشان ندادهاید. همین
که ما را تشویق و به این مسیر هدایت کردهاند که امیدوارم گوشهای از کارهای ایشان
را دنبال کنیم، خدا را شاکر هستیم.
یک امام حسینی با تمام وجود
خسته نباشی
عالی بود
انشالله ادامه داشته باشه این رویه مصاحبه با بزرگان........یاعلی
انشا الله همیشه دمش گرم باشه
گذر تک تک ثانیه های عمرم
به قدیمی شدن نوکریت می ارزد
السلام علیک یا اباعبدالله الحسین ع