کد خبر : ۲۱۷۰۱
تاریخ انتشار : ۲۳ بهمن ۱۳۹۲ - ۰۹:۳۲
پیشنهادهای قران برای رسیدن به مقام استعانت و استعاذه؛

یادالله وپایداری براین ذکر،دارالشفای قلب ها

انسان هایی که به حقیقت و کنه هستی دست یافته اند به بشارت قرآن دچار حزن و اندوه نخواهند شد اما مختصات این انسان ها دو سر بیشتر نیست؛ یک سر یاد الله و سر دیگر ، پایداری بر این ذکر.

عقیق: قرآن حکیم در آیه 30 و 31 سوره فصلت می فرماید: إِنَّ الَّذِینَ قَالُواْ رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقَمُواْ تَتَنزََّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلَئکَةُ أَلَّا تخََافُواْ وَ لَا تحَْزَنُواْ وَ أَبْشِرُواْ بِالجَْنَّةِ الَّتىِ کُنتُمْ تُوعَدُونَ * نحَْنُ أَوْلِیَاؤُکُمْ فىِ الْحَیَوةِ الدُّنْیَا وَ فىِ الاَْخِرَةِ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَشْتَهِى أَنفُسُکُمْ وَ لَکُمْ فِیهَا مَا تَدَّعُونَ/ بر آنان که گفتند: پروردگار ما اللَّه است و پایدارى ورزیدند، فرشتگان فرود مى‏آیند که مترسید و غمگین مباشید، شما را به بهشتى که به شما وعده داده شده بشارت است. ما در دنیا دوستدار شما بودیم و نیز در آخرت دوستدار شماییم. در بهشت هر چه دلتان بخواهد و هر چه طلب کنید برایتان فراهم است.


آدمی همواره در معرض ترس ها و وهم ها و سرگشتگی های گونه گون قرار دارد، این ترس ها و دوراهی ها که هر آن در روح و ذهن آدمی باز می شود و او را در رنج و مشقت می اندازد به تصریح قرآن یک دارالشفا دارد، آن دارالشفا هم دو سر بیشتر ندارد. یک سر آن یاد الله است و سر دیگر پایداری بر این یاد. این که آدمی اجازه ندهد در کشاکش ایام و روزگاران، بر کسی جز الله دل ببازد و به تعبیر لسان غیب، "غلام همت آنم که زیر چرخ کبود/ ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است." اگر آدمی بند این تعلق ها را از قلب خود باز کند در آن صورت بشارت قرآن شامل حال او خواهد شد که فرشتگان بر او نازل شوند و به او وعده دهند که دیگر هیچ حزن و اندوهی او را از صراط مستقیم و جاده الله نمی تواند منحرف سازد.
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان به واژه شناسی "استقامت" به عنوان یکی از عناصر کلیدی این آیه می پردازد و می نویسد: راغب مى‏گوید کلمه استقامت در اصل در خصوص طریقى به کار مى‏رفته که به‏ خط مستقیم کشیده شده باشد، و در آیه شریفه‏" اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ" حق را به چنین راهى تشبیه کرده. سپس مى‏گوید: و استقامت انسان به این معنى است که همواره ملازم طریقه مستقیم باشد که خداى تعالى در باره چنین انسانهایى فرموده:" إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا" ولى در صحاح اللغة استقامت را به معناى اعتدال گرفته، و گفته: وقتى مى‏گویند" استقام له الامر" معنایش این است که این امر براى او در حد اعتدال بود .


پس مراد از جمله‏" ثُمَّ اسْتَقامُوا" این است که ملازم وسط راه باشند، و دچار انحراف نگردند، و بر سخنى که گفته استوار باقى بمانند. مثلا در آیه‏" فَمَا اسْتَقامُوا لَکُمْ فَاسْتَقِیمُوا لَهُمْ" معنایش این است که ما دام کفار با شما معتدل بودند، شما هم براى آنان اعتدال داشته باشید و از وسط راه منحرف نگردید. و در آیه‏" وَ اسْتَقِمْ کَما أُمِرْتَ وَ لا تَتَّبِعْ أَهْواءَهُمْ" معنایش این است که: آن طور که مأمور شده‏اى عمل کن، یعنى راه میانه را پیش بگیر، و هواهاى ایشان را پیروى مکن. همه تفسیرهاى مختلفى که براى این آیه کرده‏اند به همین معنا که ما گفتیم برمى‏گردد. این آیه و آیه بعدش حسن حال مؤمنین را بیان مى‏کند، هم چنان که آیات قبلش بدى حال کفار را بیان مى‏کرد.


مفسر بزرگ معاصر ما در ادامه به مفهوم تبشیری در این آیه تصریح می کند و با اشاره به " تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ" می افزاید: این آیه شریفه از آینده‏اى که در انتظار مؤمنین است، و ملائکه با آن به استقبال ایشان مى‏آیند، خبر مى‏دهد. و آن تقویت دلها و دلگرمى آنان و بشارت به کرامت است. پس ملائکه ایشان را از ترس و اندوه ایمنى مى‏دهند. و ترس همیشه از مکروهى است که احتمال پیش آمدن دارد، و در مورد مؤمنین یا عذابى است که از آن مى‏ترسند، و یا محرومیت از بهشت است که باز از آن بیم دارند. و حزن و اندوه هم، همواره از مکروهى است که واقع شده، و شرى که پدید آمده، مانند گناهانى که از مؤمنین سر زده و از آثارش غمنده مى‏شوند و یا خیراتى که باز به خاطر سهل‏انگارى از آنها فوت شده، و از فوت آن اندوهگین مى‏گردند، و ملائکه ایشان را دلدارى مى‏دهند به اینکه ایشان از چنان خوف و چنین اندوهى در امانند، چون گناهانشان آمرزیده شده، و عذاب از ایشان برداشته شده است.


آن گاه بشارتشان مى‏دهند به بهشتى که وعده داده شده‏اند، مى‏گویند:" أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ" و اینکه گفتند"کُنْتُمْ تُوعَدُونَ" دلالت دارد بر اینکه نازل شدن ملائکه بر مؤمنین به این بشارت، بعد از زندگى دنیا است، چون معناى عبارتشان این است که: مژده باد شما را به آن بهشتى که همواره وعده‏اش را به شما مى‏دادند." نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ ..." این آیه شریفه تتمه بشارت ملائکه است. و بنا بر این، اینکه در آخرت به مؤمنین مى‏گویند: ما در زندگى دنیا اولیاى شما بودیم- با اینکه همانطور که گفتیم این گفتگو بعد از انقضاى زندگى دنیا است- در حقیقت مقدمه و زمینه‏چینى است، براى آوردن جمله" و فى الآخرة" تا اشاره کنند به اینکه ولایت در آخرت فرع و نتیجه ولایت در دنیا است، پس کانه گفته‏اند: ما اولیاى شما در آخرتیم همانطور که در دنیا بودیم، یا بدان جهت که در دنیا بودیم، و به زودى متولى امور شما خواهیم شد، همانطور که در دنیا بودیم.


اما اولیا بودن ملائکه براى مؤمنین منافات با این ندارد که خدا هم ولى ایشان باشد، چون ملائکه واسطه رحمت و کرامت اویند، نه اینکه از پیش خود اختیارى داشته باشند. و اى بسا اینکه در آیه شریفه ولایت ملائکه را ذکر کرده نه ولایت خدا را، براى این بوده باشد که بین اولیاى خدا و دشمنان او مقابله و مقایسه کند، چون در حق دشمنانش فرموده بود:" و قضینا لهم قرناء- ما براى کفار قرین‏هاى بدى قرار دادیم" و در آیه مورد بحث در مقابل آن قرین‏ها، از قول ملائکه‏اش مى‏فرماید:" ما اولیاى شما هستیم".
و نتیجه این مقابله آن است که معلوم شود که مراد از ولایت ملائکه براى مؤمنین، تسدید و تأیید مؤمنین است، چون ملائکه مؤید آنهایند که مختص به اهل ولایت خدایند، و اما ملائکه‏اى که حارس و نگهبان خلقند، و یا آنهایى که موکل بر ارزاق و اجلهاى مردم و سایر شؤون آنهایند، اختصاصى به مؤمنین ندارند، بلکه مؤمن و کافر برایشان یکسان است.

 

منبع:شبستان

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین