۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۵ : ۱۳
عقیق: در
صریح ترین آیه آمده است» :وان من شیء یسبّح بحمده
ولکن لاتفقهون تسبیحهم (1) و هیچ موجودى نیست مگر اینکه تسبیح و حمد
خدا مى گوید ولى شما تسبیح آنها را درک نمى کنید» در این آیه بدون هیچگونه استثناء
همه موجودات عالم هستى را در این تسبیح و حمد عمومى شریک مى داند.
طبق
گفته قرآن هر سلول از سلولهای پوست و گوشت و استخوان و خون من و هر مویی از موهای
بدن من دائما در تسبیح حق تعالی است. قرآن نمی گوید " لا تسمعون "، می
گوید: «و لکن لاتفقهون «و
میان این دو فرق است. اگر " لا تسمعون " باشد(یعنی) ممکن است ما بفهمیم
چنین چیزی هست ولی نمی شنویم، مثل اینکه ما الان می فهمیم که در این فضا امواج
رادیویی از ایستگاههای مختلف رادیویی دنیا هست ولی نمی شنویم. اما قرآن می گوید
ولی این مطلب را نمی فهمید، نه تنها نمی شنوید، بلکه نمی فهمید، فهم نمی کنید،
هنوز فهمتان کوتاه است.
در
تفسیر حقیقت این حمد و تسبیح در میان دانشمندان و فلاسفه و مفسران بسیار گفتگو است:
تسبیح قالی
1ـ
جمعى معتقدند که همه ذرات موجودات این جهان اعم از آنچه ما آن را عاقل مى شماریم
یا بى جان و غیر عاقل همه داراى یک نوع درک و شعورند. و در عالم خود تسبیح و حمد
خدا مى گویند، هر چند ما قادر نیستیم به نحوه درک و احساس آنها پى بریم و زمزمه حمد
و تسبیح آنها را بشنویم.
آیاتى مانند:
" وان منها لما یهبط من خشیة الله" «بعضى از سنگ ها از ترس خدا از فراز کوهها به پائین مى افتند»(2)
و مانند: "فقال لها و للارض ائتیا طوعاً او کرهاً قالتا اتینا طائعین» "خداوند به آسمان و زمین فرمود از روى اطاعت یا کراهت به فرمان من آئید، آنها گفتند ما از در اطاعت مى آئیم» (3)... و مانند آن را مى توان گواه بر این عقیده گرفت.
تسبیح حالی
2
ـ
بسیارى معتقدند که این تسبیح و حمد، همان چیزى است که ما آن را «زبان حال» مى
نامیم، حقیقى است نه مجازى، ولى به زبان حال است نه قال. بسیار مى شود به کسى که
آثار ناراحتى و درد و رنج و بى خوابى در چهره و چشم او نمایان است مى گوئیم: هر
چند تو از ناراحتیت سخن نمى گوئى امّا چشم تو مى گوید که دیشب به خواب نرفتى، و
چهره ات گواهى مى دهد که از درد و ناراحتى جانکاهى رنج مى برى!
این
«زبان حال» گاهى آنقدر قوى و نیرومند است که «زبان قال» را تحت الشعاع خود قرار مى
دهد و به تکذیب آن برمى خیزد.
این
همان چیزى است که على(ع) در گفتار معروفش مى فرماید: "ما اضمر
احد شیئاً الا ظهر فى فلتات لسانه و صفحات وجهه" «هرگز کسى رازى را در دل نهان
نمى کند مگر اینکه در لابلاى سخنان ناآگاه و صفحه صورتش آشکار مى گردد»(4).
تسبیح حالی و قالی
3ـ
بعضى از دانشمندان نیز احتمال داده اند که حمد و تسبیح عمومى موجودات در اینجا
ترکیبى از زبان «حال» و «قال» یا به تعبیر دیگر «تسبیح تکوینى» و «تشریعى»
باشد، چرا که بسیارى از انسانها و همه فرشتگان از روى درک و شعور حمد و ثناى او مى
گویند و همگى ذرات موجودات نیز با زبان حالشان از عظمت و بزرگى خالق بحث مى کنند.
گرچه
این دو نوع حمد و تسبیح باهم متفاوت است ولى در قدر جامع یعنى مفهوم وسیع کلمه حمد
و تسبیح، مشترک مى باشند. ولى چنانکه پیدا است تفسیر دوم با آن شرح که بیان کردیم
از همه دلچسب تر است.(5)
باید قبول کرد که عالم شگرف هستى با آن نظام عجیبش، با آن همه رازها و اسرار، با آن عظمت خیره کننده اش و با آن ریزه کارى هاى حیرت زا همگى «تسبیح و حمد» خدا مى گویند.
مگر
«تسبیح» جز به معنى پاک و منزه شمردن از عیوب مى باشد؟ ساختمان و نظم این عالم
هستى مى گوید خالق آن از هرگونه نقص و عیبى مبرا است. این معنى براى تسبیح عمومى
موجودات کاملاً قابل درک است و نیاز به آن ندارد که ما براى همه ذرات عالم هستى
درک و شعور قائل شویم چرا که دلیل قاطعى براى آن در دست نیست و آیات گذشته نیز به
احتمال زیاد همان زبان حال را بیان مى کند.
بنابراین
تسبیح موجودات به سه صورت می تواند باشد: تسبیح حالی، تسبیح قالی و ترکیبی از تسبیح
حالی و قالی.
در واقع ما تسبیح و حمد این موجودات را هرچند دانشمند باشیم نمى شنویم چرا که آنچه را مى شنویم تنها یک کلمه است از یک کتاب بزرگ و روى این حساب مى توان به صورت یک حکم عمومى خطاب به همه جهانیان گفت شما تسبیح و حمد موجودات عالم هستى را که به زبانحال دارند درک نمى کنید، زیرا آنچه درک مى کنید به قدرى ناچیز است که به حساب نمى آید.
پی نوشتها:
1ـ اسراء/44.
2ـ بقره/ 74.
3ـ فصلت/11.
4ـ نهج البلاغه ،حکمت 26.
5ـ تفسیر نمونه ،ج12،ص134.
منبع:جام