۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۶ : ۲۳
پس چون به سکّوی امير على شير رسيدم، جماعت بسيارى را ديدم كه داخل در صحن مطهر شدند و در جلو آنها شخص نورانى، خوش صورت و عظيم الشأنى بود و در دست جماعتى كه پشت سر او بودند كلنگها بود، پس همين كه به وسط صحن مقدس رسيدند آن شخص بزرگوار كه در جلو آن جماعت بود به آنها گفت اين قبر را بشكافيد، و اين خبيث را بيرون بياوريد و اشاره كرد به قبر مخصوصى پس چون شروع كردند به كندن قبر، از شخصى پرسيدم كه اين شخص بزرگوار كه امر مى فرمايد كيست ؟ گفت : حضرت اميرالمؤمنين(ع) است .
پس در اين حال ديدم كه امام هشتم حضرت رضا(ع) از روضه مباركه
بيرون آمد و خدمت حضرت اميرالمؤمنين رسيد و سلام كرد. آن حضرت پاسخ داد.
پس امام رضا(ع) عرض كرد يا جداه از شما خواهش مى كنم كه شخصى را
كه مدفون است ببخشيد و عفو فرمائيد. فرمود: مى دانى كه اين فاسق فاجر شرب
خمر مى كرد؟ عرض كرد: بلى لكن وصيت كرد در وقت مرگ خويش كه او را در جوار
من دفن كنند.
پس ما اميدواريم كه شما عفو بفرمائيد، فرمود: او را به خاطر تو بخشيدم. پس آن حضرت تشريف برد و من از وحشت بيدار شدم و بعضى از خدام آستانه را بيدار كردم و آمديم به همان موضع كه در خواب ديدم. ديدم كه قبر تازه اى است كه مقدارى از خاك آن بيرون ريخته شد.
پس پرسيدم كه صاحب اين قبر كيست ؟ گفتند: مردى از اَتراك است كه ديروز در اينجا دفن شده است.
در حكايت تشرف حاج على بغدادى به خدمت امام عصر ارواحنا فداه و سؤالات او از آن حضرت نقل شده كه گفت: به آن حضرت گفتم : سيدنا! صحيح است كه مى گويند: هر كس امام حسين علیه السلام را در شب جمعه زيارت كند در امان است ؟ فرمود: آرى والله ، و اشك از چشمان مباركش جارى شد و گريست.
گفتم : سيدنا! مسألة.گفتم : سنه 1269 ه ق حضرت امام رضا(ع) را زيارت كرديم و در ورود، يكى از عرب هاى شروقيه كه از باديه نشينان طرف شرقى نجف اشرف بود، ملاقات كرديم و او را مهمانى نموديم و از او پرسيديم كه چگونه است ولايت حضرت رضا(ع)؟ گفت : بهشت است؛ امروز پانزده روز است كه من از مال مولاى خود حضرت رضا(ع) خورده ام منكر و نكير چه حق دارند كه در قبر نزد من بيايند؛ گوشت و خون من از طعام حضرت رسيده است . آيا صحيح است ، كه على بن موسى الرضا مى آيد و او را از منكر و نكير خلاص مى كند؟ فرمود: آرى والله ؛ جد من ضامن آن است .
پی نوشت :
(منازل الآخره /شیخ عباس قمی)
منبع:جام
211008