۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۵ : ۰۲
وی در همین دوران است که به حوزه علمیه میرود؛ از سال 74 تا 80 سطح یک حوزه ر ابا پیش زمینه مداحی و ستایشگری اهل بیت(ع) میگذراند و طی این مدت اتفاقات قابل توجهی رخ میدهد: از تشکیل هیئت انصار الشهداء و برپایی نمایشگاههای کوثر ولایت در قم و جنوب تا برگزاری جلسات هفتگی در مهدیه اسلامی به همراه دوستان طلبه، از ورود به مجموعه هیئت خادم الرضا(ع) و آغاز رفاقت با حاج محمود کریمی تا آشنایی با حاج مهدی سلحشور و آغاز یک دوره جدید همخوانی در هیئت ثارالله .... سال 81، در اثر یک اتفاق از حوزه انصراف میدهد و به خدمت سربازی میرود.
پس از اتمام دوره سربازی در عرصه بیمه مشغول فعالیت میشود و در کنار آن، آشنایی با جلسات متعدد و بهرهگیری از مکتبهای مختلف مداحی و شاگردی اساتید بنام و پیشکسوتی مانند حاج منصور ارضی، حاج علی انسانی، حاج حسن خلج، حاج صادق آهنگران و... را دارد. راهیابی به جلسات مهم و قابل توجهی مانند حرم مطهر امام رضا(ع)، حرم حضرت معصومه(س)، مسجد مقدس جمکران، بیت رهبری، مهدیه تهران و ... نیز در همین دهه اتفاق میافتد و تجربههای گرانبهایی در اختیارش میگذارد.
به عنوان سؤال نخست مختصری از بیوگرافی و چگونگی ورود خود به عرصه مداحی بفرمائید.
معمولا این اتفاقات از کودکی شکل میگیرد و پیشزمینهاش ایجاد میشود. بنده از دوران مدرسه و ابتدایی عضو گروه سرود و تکخوان بودم و بعد از آن در دوران راهنمایی به تواشیح و قرائت قرآن رو آوردم. هر کسی هم به ما میرسید، از استعداد و صدایمان میگفت و تشویقمان میکرد. منتها فکر میکنم نقطه عطف این اتفاق در زندگی بنده فوت مرحومه مادرم بود. ایشان خیلی دوست داشت و یکی از آرزوهایش شب و روز این بود که ما مداح بشویم و ما را به سیدالشهدا(ع) سپرده بود و همیشه این را میگفت. چون من یک اخوی بزرگتر به نام علی دارم؛ میگفت من علی را دادم به قرآن و تو را دادم به امام حسین(ع).
درگذشت ایشان برای ما خیلی غیرمنتظره بود. برای همین بعد از رفتن ایشان یکی از اتفاقاتی که افتاد این بود که ما را به فکر فرو برد چه کنیم که مادرمان از ما راضی باشد. یکی از اتفاقات خیلی مهم زندگی من این بود که تصمیم گرفتم حالا که مادرم در حیاتش به آرزویش نرسیده است، لااقل کاری بکنم بعد از مرگش آرزویش محقق شود. به نظرم مهمترین عاملی که ما را به سمت و سوی مداحی کشید، در ظاهر این اتفاق بود و این نکته مهم که دعای مادر در نزد خداوند یک دعای تضمین شده است.
من بعد از گرفتن دیپلم وارد حوزه علمیه شدم و اولین جلسههای رسمی ما هم تقریبا یکی دو سال بعد از درگذشت مادر شروع شد. ورودمان به حوزه هم منجر به آشناییمان با آقای سلحشور شد. ابتدا کموبیش در مدرسه علمیه میخواندیم تا اینکه یک جلسهای را در مهدیه اسلامی واقع در خیابان چهارمردان قم، با آقای سلحشور و آقارحیم ابراهیمی شروع کردیم. با آقا رحیم ابراهیمی که الآن از مداحان خوب ما هستند، همکلاس و همحجره بودیم. همه این ها مقدماتی شد که وارد مجموعه هیئت خادم الرضا(ع) شدیم. تقریبا آنجا بود که رسما کار را شروع کردیم. بعد از آن هم فکر می کنم در سال 76 بود که پیشنهاد هیئت ثارالله(ع) مطرح شد و تاکنون هم در این هیئت هستم.
در زمینه مداحی از چه اساتیدی بهره جستهاید و کدامیک از اساتید بیشترین تاثیر را در پیشرفت شما داشتهاند؟
بنده یک اخلاقی دارم که هنوز هم خودم را شاگرد میدانم و در این مسیر سعی کردهام هر لحظه از اساتید و آنهایی که در این زمینه کسوتی دارند، چیزی یاد بگیرم و هیچ ابایی هم ندارم از اینکه بگویم هنوز هم شاگردم و از محضر اساتیدم بهره میبرم. اگر بخواهم یک اسم ببرم شاید اسمهای دیگری از قلم بیفتند. ولی کلیت قصه این است که از ابتدا با شخصیتهای زیادی آشنا شدم.
یک اتفاقی که برای بنده افتاد این بود که سال 74 با آقای کریمی آشنا شدم و پایه رفاقت و دوستی ما از همان سال 74 ایجاد شد. ایشان اولین کسی بود که به من بها و انرژی و میدان داد.در واقع کسی که خیلی تشویقش در روحیه من تاثیر داشت آقای کریمی بود. به واسطه آقای کریمی تهران رفتم و با خیلی از اساتید دیگر آشنا شدم. بیش از 4-5 سال خدمت حاجآقای علی انسانی میرسیدیم. همینطور خدمت حاج منصور ارضی هم در شاهعبدالعظیم(ع) و همصنف لباسفروشان میرسیدیم.البته هنوز هم خدمتشان میرسیم ولی متاسفانه کمتر از گذشته. البته سعی کردهام که هنوز هم ارتباطم با این اساتید برقرار باشد.
شما از مداحان و ذاکران نامآشنای کشور هستید؛ تعریف شما به عنوان یک مداح از مداحی چیست؟
برای تعریف مداحی من یک جمله بیشتر نمیگویم و به این اعتقاد هم رسیدهام. به اعتقاد بنده مداحی 99 درصدش ادب است. البته دیگر نخواستم بگویم 100 درصد. ادب نسبت به این خانواده، نسبت به این دستگاه، نسبت به این منبر و میکروفون و مستمع و استاد و بزرگتر. معتقدم اگر کسی این ادب را رعایت کند خیلی میتواند پیشرفت کند.
برخی مداحی را یک فن میدانند و برخی دیگر، فارغ از فن بودن آن، به جنبههای معنوی آن تأکید میکنند. شما اهمیت هر کدام را در مداحی چقدر میدانید و کدامیک را اصل میدانید؟
قطعا هر دو اینها باید باهم باشند. این دو بال باهم برای پرواز نیاز هستند. گرچه اصل معنویت است، ولی ما نمیتوانیم فقط به معنویت بپردازیم و به بحث فنی بیتوجه باشیم. از آن طرف هم نمیتوانیم فقط به بحث فنی بپردازیم. فکر میکنم که نگاه باید به آن مرحله باور برسد. من اگر باور کنم که برای که میخوانم و ستایشگری چه کسانی را میکنم قطعا سعی میکنم این دو بعد را با هم تقویت کنم. الآن چند سالی هست که ما روز میلاد حضرت زهرا(س) خدمت رهبر انقلاب میرسیم. ایشان همیشه در این دیدار گفتهاند که باور خیلی مهم است. اینکه شما باور کنید این میکروفونی که الآن در اختیار شما هست وسیله تبلیغ و هدایت است.
من فکر میکنم یکی از مهمترین عواملی که مخصوصا جوانها اگر به آن توجه نکنند سقوط میکنند، این است که این باور وجود ندارد. وقتی که باور نداریم که داریم برای چه کسانی میخوانیم، راحت خودمان را می فروشیم و راحت معامله میکنیم، راحت هر چه به دهنمان میآید میخوانیم و برایش فکر نمیکنیم. ما الآن دو سه ماه است که داریم برای محرم دست و پا می زنیم. هر هفته با شعرا جلسه داریم و داریم کارهای مختلف را بررسی میکنیم. روخوانی مقتل را دو ماه است که شروع کردهایم و داریم کار روضه را میبندیم. بالاخره کار محرم یک کار بسیار سنگینی هست.
چون باورم این است که حس میکنم و باور دارم که کار کردن و نوکری کردن برای سیدالشهداء(ع) بیش از اینها میارزد. اگر باور وجود داشته باشد، به نظر من معنویت و مهارتهای فنی با هم رشد میکند. این باهم رشد کردن معنویت و فنون مداحی خیلی مهم است. در بعضیها متأسفانه این دو مورد با هم رشد نمیکند.
رهبر معظم انقلاب خطاب به شعرای آئینی تأکید کرده اند که از خواندن و بیان شعر ضعیف و متوسط برای اهل بیت(ع) پرهیز کنند و آن را نزد خود نگه دارند. همچنین در کنار این توصیه برخی قائل به این هستند که شعری که در هیئت خوانده میشود باید معرفتافزا باشد. لطفاً درباره اصل و فرع بودن شعر در مداحی و توجه مداح به این مؤلفهها نظرتان را بفرمائید.
یکی از مهمترین ابزار ما در مداحی شعر است. شما اگر یک جلسه مداحی را بخواهید آنالیز کنید، یک جلسه از سه قسمت تشکیل شده است: یا شعر است یا زبان حال است یا زبان قال است. زبان قال که متن مقتل است و مرثیهای هست که از کتب تاریخی استخراج میشود. زبان حال هم آن مضمون پردازی های مداح است که چاشنی کار است و باید برای پردازش مقتل و مرثیه استفاده شود. بعد از آن هم نوبت شعر است. شعر یک ابزار مهمی است که از قدیم به آن توجه شده و به آن بسیار اهمیت داده شده است. یادم هست که در جلسه ای خدمت یکی از علما بودیم. ایشان می فرمودند که بعد از شاعر مداح باید دومین کسی باشد که از شعر سر در میآورد.
الآن خیلی از مداحان ما خودشان شعرای قدری هستند. برای مثال آقای انسانی خودشان شاعر هستند. آقای حدادیان دیوان شعر چاپ کردهاند. آقای سازگار هم همینطور. آقای کریمی یک شاعر تواناست. شعر زبان بسیار قوی و پویایی داردف منتها به همان اندازه که قوی است و میتواند مفید باشد به همان اندازه هم میتواند مخرب باشد. من اعتقادم این است و در این چند سال هم به این رسیدهام که حتما یک مداح و خواننده باید یک تیم بسیار قوی از جهت شعر کنارش کار کند. چون خود مداح یک موقع هایی نمیتواند به این تشخیص برسد. ما هم بارها شده است که دقیقه 90 از شعرا، شعر را گرفتهایم.
به لطف خدا و به کمک اهل بیت، الآن بیش از 6 – 7 سال هست که با تعدادی از دوستان شاعر دور هم جمع شدهایم. هیچکداممان حقوقی برای این کار نمیگیریم. هیچ یک از این دوستان دیدشان دید مادی نیست و دارند کار میکنند برای یک هدف متعالی که بتوانیم آن اشعار را اجرا کنیم. من فکر میکنم که نیاز است امروزه اشعار را حتما چند نفر بنشینند و نقد و بررسی کنند. بارها شده است که هنگام انتخاب یک غزل بحث و گفتگو میکنیم با دوستان شاعرمان و گاهی اوقات سر یک بیت اصلا کل یک شعر را کنار میگذاریم. این اتفاق هم یک اتفاق خیلی طبیعی است.
بالاخره ما چون اعتقاد و باورمان این است که داریم برای کسانی می خوانیم که برگزیدهترین انسانهای این عالماند. ماه محرم برای کسی میخوانیم که روضهخوانش خود خدا بوده است؛ یعنی خود خداوند مداح امام حسین (ع) بوده است. یک موقعی یکی از این رفقا میگفت خوب این اشعاری که ما می خوانیم سخت است و مستمع متوجه نمی شود.گفتم بله، موقع خواندن شعر باید زبان شعر طوری باشد که مفهومش کاملا جا بیفتد، منتها این به این معنی نیست که برویم اشعار سخیف را انتخاب کنیم و بخوانیم.
ما الآن شروع کرده ایم و برای محرم ده غزل از شعرایی مثل صائب، سعدی،حافظ، جامی و عطار و شعرایی که در این تراز هستند را پیدا کردهایم. این اشعار را باید کار کرد. مضمونپردازی کرد. خواندن این اشعار خودش عیار مستمع را بالا می برد. این طوری مستمع هم دیگر هر شعری را تحویل نمیگیرد.
تا چه میزان با شعرمحور بودن روضه موافق هستید؟ یعنی اینکه مداح جلسه خود را بیشتر با خواندن شعر جلو ببرد و حتی روضه خود را به وسیله خواندن اشعار به مستمع منتقل نماید؟
البته این دیگر یک نگاه سلیقهای است. به اعتقاد من باید هر دو با هم هماهنگ باشند. ما به خاطر این قصه اشعارمان را به دو قسمت تقسیم کردهایم. برای اینکه متوجه هم بشویم خودمان روی آن ها اسم گذاشتهایم. میگوییم بعضی از اشعار کاربردی و بعضی از اشعار موردیاند. اشعار کاربردی را می شود برای چندین روضه استفاده کرد. برای مثال اشعار قویای مثل برخی غزل های عاشقانهای که وجود دارند.
مثلا ما امسال برای ماه محرم بعضی غزل ها را انتخاب کردهایم که زبان حال هستند و با یک مضمونپردازی و تزریق مفهوم خیلی بجا هم میشود آنها را برای حضرت زینب(س) خواند و هم برای حضرت رقیه(س) و هم برای حضرت قاسم(ع). این غزلها طبیعتا عمرشان هم بیشتر است. بعضی از غزل ها هم یک بار مصرف هستند؛ مثلا برای یک مناسبت خوانده میشوند و دیگر قابل استفاده نیستند.
شعری هست که خیلی به آن علاقه خاص داشته باشید و در مجالستان نیز زیاد آن را بخوانید؟
بله، چند بیت که از بچگی حفظ کردهام و خیلی هم میخوانم در جلسات: از ازل فاطمه(س) مادرم بوده، پسرش مونس و همدمم بوده... . این چند بیت خیلی برایم لذت بخش است و تکرارش هم خسته کننده نیست و مستمع هم خیلی دوست دارد و استقبال می کند.
زمزمه و شوری که خودتان خیلی آن را دوست دارید و تکرار میکنید، کدام است؟
شور «غریب حسین غریب حسین...» را خیلی دوست دارم. یکی از زمزمهها و شورهایی است که خودم را خیلی منقلب میکند.
به نظر شما علت ماندگاری و تأثیر نفس ذاکران و نوحهخوانهای قدیمی و پیشکسوتهای این کار و پیرغلامانی مانند حاجاکبر ناظم، شیخرضا سراج، نادعلی کربلایی و بزرگانی که در قید حیات هستند چیست و چگونه است که هر چه این بزرگان بیشتر پای دستگاه امام حسین(ع) بودهاند، نفس گرمتر و گیراتری داشتهاند؟
در اتفاقات و در مسائل دنیایی ما هم این خیلی واضح است. بلاتشبیه مثل جنسی میماند که هرچه کهنهتر بشود، عتیقهتر و قیمتیتر میشود. شما نگاه کنید وقتی یک زیرخاکی را بعد از هزاران سال از دل خاک در می آورند شاید در نگاه ظاهری، شما یک لگد هم به آن بزنید و آن را دور بیندازید؛ ولی در نگاه کارشناسی می بینید که میلیون ها تومان می ارزد.این نگاه دنیایی اش است.
بالاخره این فضا یک فضای بسیار معنویای است. اگر بخواهید ببینید پیرغلام امام حسین(ع) چرا اینقدر عزیز و محترم می شود و چرا اینقدر نفسش کار می کند، شاید مثال ملموسش این باشد که یک درجهدار نظامی برای اینکه مثلا به بالاترین درجه نظامیگری برسد باید حداقل سی سال در نظام باشد. باید از درجه گروهبانی شروع کند و بعد کمکم افسر بشود. بعد کمکم ستوان بشود و بعد از آن سروان بشود، بعد سرگرد بشود، بعد سرهنگ 2 بشود، بعد سرهنگ تمام بشود، بعد سرتیپ 2 بشود، بعد سرتیپ تمام بشود تا برسد به سرلشگری. یک پروسه خیلی طولانی مدتی را باید بگذراند.
ولی در مداحی این دقیقا برعکس است.یعنی در خواندن برای اهل بیت(ع) همینکه یک مقدار خداوند صدای خوبی به شما میدهد و یک قیافه و جذابیتی به شما عنایت میکند، یک اقبال عمومی به طرف شما میآید. همینکه «بسمالله» را میگویید یک هیئت درست میکنید و هزار نفر جمع میشوند. همان اول کار امام حسین(ع) روی دوشتان یک سرلشگری میچسباند. اگر نچسباند نمیتوانید بخوانید، آن اجازه را به شما میدهند شما میتوانید شروع کنید. بعد برعکس آن فضای قبلی که گفتم، هر چه بالاتر میروید و بزرگتر و پیرتر میشوید، کمکم این درجه ها را از شما میگیرند. کمکم صدایتان را از شما میگیرند، قیافهتان را از شما میگیرند. جذابیتت را میگیرند.کمکم آن توانت را هم میگیرند تا اینکه پیر میشوید.
نتیجه درست نوکری کردن این میشود. وقتی که همه درجه ها را از شما می گیرند، به قول استاد ما خود اهل بیت(ع) می آیند و به جای این درجه ها می نشینند. اهل بیت(ع) که دیگر گرفتنی نیستند. اگر این مسیر را ما درست طی بکنیم نهایتش به این ختم می شود که الآن شما نگاه کنید امروز ما پیرغلام هایی داریم که توان جسمی ندارند ولی نفسشان بسیار کار می کند و بسیار تاثیرگذار است.
مداحی یک علم معنوی است.یک هنر مقدس است؛ یعنی فرق می کند با همه هنرهایی که پیراموناش است. در مجموع فکر میکنم اگر مسیر درست طی بشود، نهایتاش بسیار زیبا خواهد بود. پیری همه جا بد است؛ هیچ کسی نیست که بگوید پیری چیز خوبی است. تنها جایی که پیری اش قشنگ است در خانه امام حسین(ع) است. شما نگاه کنید مثلا یکی مثل حاج منصور ارضی که واقعا به نظرم در مداحی یک استثناست.
برای اینکه یک مداح بتواند روضه ها را بهتر و مستندتر بخواند و تسلط بیشتری بر خواندن مقاتل و متن دعاها داشته باشد، چه توصیه و پیشنهادی دارید؟
به یکی از دوستان گفتم که اگر من یک دوره آموزش مداحی به همان شیوهای که خودم دلم میخواهد بگذارم و دستم باز باشد، اولین کلاسی که می گذارم آموزش زبان عربی است؛ یعنی خواننده باید عربی بلد باشد. چون عربی زبان دوم ماست. در بسیاری از روضه ها و مناجات ها و دعاهایی که میخوانیم، باید به عربی تسلط داشته باشیم. اما متاسفانه الآن مداحانی داریم که 50 سال است که میخوانند ولی هنوز که هنوز هست چیزهای ابتدایی مقتل را نمیتوانند اجرا کنند. برای مثال ما سال گذشته شام شهادت امام سجاد(ع) که خدمت آقای شاهرودی بودیم، یک مجلسی را کار کردیم که برای اولین بار خطبه حضرت سجاد (ع) را خواندیم. چون کار سختی هست. باید به عربی هم مسلط بود. متاسفانه یکی از حلقههای مفقوده مداحان جوان امروز ما همین نابلدی زبان عربی است.
یک بحث مهم دیگری که در زمینه مداحی وجود دارد، بحث نوآوری و خلاقیت است. امروزه شاهدیم که برخی از مداحان از سبکهای جدیدی در مجالس اهل بیت(ع) استفاده میکنند که هم از لحاظ شعر و هم از لحاظ آهنگ و ملودی با خط سنتی متفاوت است و بعضاً انتقادتی را از سوی سنتیها به دنبال داشته است؛ نظر حضرتعالی در این باره چیست؟
خلاقیت همیشه خوب است. چون هر انسانی که روح خلاقی داشته باشد، همیشه پیشرفت می کند. منتها به همان اندازه ای که خلاقیت و نوآوری تاثیرگذار است، امکان دارد خطرناک هم باشد. یعنی خلاقیت نباید با فضای مداحی ناسازگار باشد. بعضی وقت ها ما میخواهیم خلاق باشیم ولی به قول معروف به جای اینکه ابرویش را درست کنیم، می زنیم چشمش را هم کور می کنیم؛ یعنی به جای اینکه یک خلاقیتی به خرج بدهیم، میآییم و یک بدعتی را پایهگذاری می کنیم.
خلاقیت باید کاملا تعریف شود.چون یک کار کاملا فنیای هست.اصلا کار من درآوردی و کار بداههای نیست. پشت هر خلاقیتی یک اتاق فکر و یک تیم است. بعضی اوقات ما خودمان مستمع را عادت دادهایم به اینکه حتما باید یک چیز جدید داشته باشیم. نباید حتما اینطور باشد. مثلا یک سال می آییم یک کار خلاقانه انجام می دهیم، بعد سال بعدش دست و پا می زنیم که یک کار بالاتری را انجام بدهیم. این خودش میشود یک اتفاق بدی که متاسفانه خیلی ها این کار را میکنند و مجبور میشوند به سبک های آنچنانی دست بزنند و شعرهای آنچنانی که بگویند ما یک نوآوریای داشتهایم.
به نظر من حتی در تکرار هم خلاقیت وجود دارد. مثلا ما سال گذشته در دهه اول محرم برای اولین بار روضه سریالی خواندیم. ما 5 شب یک روضه خواندیم: «روضه عطش». از شب حضرت علی اصغر(ع) که شب هفتم هست و آب را بستند شروع کردیم تا شب شام غریبان که آب را باز کردند. این 5 شب که موضوع عطش کاملا موضوعیت پیدا میکند، مستمع را به صورت زنجیره وار به دنبال روضه کشاندیم. اتفاقا وقتی من برای حاج سعید حدادیان تعریف کردم، خیلی استقبال کردند و گفتند خیلی کار قشنگی بوده است. همچنین برای اینکه مستمع برای فردا شب آماده باشد و با اشک بیرون برود، هر شب بعد از شور آخر جلسه، 5 دقیقه از روضه فردا شب را میخواندیم. بنابراین خلاقیت خوب است به شرطی که بر روی اصولش باشد.
متأسفانه یکی از اتفاقاتی که در این نسل جدید افتاده، این است که این نسل هم خیلی عجول است و هم خیلی حرفگوشکن نیست. ولی ما تا جایی که در توانمان بوده است سعی کرده ایم با رفاقت و صمیمیت تذکراتمان را بدهیم. من وقتی نگاه میکنم می بینم خودمان وقتی 20 سالمان بود و میخواندیم نگاهمان به دهن بزرگترهایمان بود. هر چه آنها میگفتند نصبالعین ما بود. من خودم تا سال 84 برای خودم جلسه جداگانهای نگذاشته بودم. حس میکردم باید کنار آقای سلحشور بخوانم. بالاخره ایشان بزرگتر من هستند.
منتها چون دیگر مستقیما تاکید رهبر انقلاب بر این بود که اگر هر دو نفرتان یک جا بخوانید اسراف میشود و باید هر کدامتان یک هیئت جداگانهای را بچرخانید و یک مستمعی را هدایت و تقویت کنید. این بود که بعد از این توصیه ما جلسه هفتگی درست کردیم و جلسه حسینیه بنیفاطمه (س) راه افتاد.
سؤال بعدی درباره نسبت هیئت و دستگاه امام حسین(ع) با سیاست است؛ مجالس اهلبیت(ع) خصوصا تکیه و هیئت امام حسین (ع) در کنار فضای معنوی و روضه و مناجات، پایگاه سیاسی مردم هم بوده است. اما برخی از نوحهخوانان و ذاکران به بهانه دوری از سیاست و اهل آن، از خواندن اشعاری درباره انقلاب، شهدا و دفاع مقدس پرهیز میکنند و ادعایشان این است که دستگاه اهل بیت(ع) ربطی با سیاست ندارد. نظر شما در این باره چیست؟
همان طور که حضرت امام (ره) فرمودند سیاست ما عین دیانت ما و دیانت ما عین سیاست ماست. به نظر من ما یک سیاسیبازی داریم که نباید وارد بازی سیاست بشویم. ولی معتقدم حرکت امام حسین(ع) در روز عاشورا یک حرکت کاملا سیاسی است. حتی به قول حاج محمود کریمی امام حسین (ع) لحظه آخر میآید با یک ترفند سیاسی حضرت علی اصغر(ع) را بر روی دست خود میگیرد، برای اینکه همه عالم بفهمند که حق با کیست. مغرضان اگر تا قبل از شهادت حضرت علیاصغر(ع) میتوانستند کربلا را تحریف کنند و بگویند دو گروه برای کسب حکومت با هم جنگیدهاند، ولی وقتی این کودک وسط می آید دیگر بحث حکومت نیست و معلوم میشود که ظالم کیست و مظلوم کیست و حق با کیست؟
ما هر دفعه که خدمت رهبر انقلاب رسیدیم، به این نکته خیلی اشاره کردند که هیئتها را به انقلابی و ضد انقلابی خطکشی نکنید. این فاجعه است. ما نباید فیلتر بگذاریم که شما مقلد چه کسی هستید و چه کسی را قبول دارد یا به چه کسی رای دادهاید و بعد میتوانید به هیئت بیایید؛ نه. به نظر من درِ هیئت باید باز باشد. ما الآن در هیئتمان همه جور آدمی داریم. میآیند مینشینند و نقطه مشترکشان هم گریه است. منتها کسی که علنا با نظام جمهوری اسلامی عناد دارد و عنادش را هم مطرح میکند با او باید برخورد کرد و آن خط قرمز ماست.
ولی من اعتقادم این است که مداح نباید وارد بازیهای سیاسی شود، نباید وارد احزاب و گروههای سیاسی شود. نباید از میکروفون اهل بیت(ع) و آن منبری که در اختیارش قرار داده شده، در جهت شخص و حزب خاصی استفاده کند.حتی من با برخی از دوستان مداح خودم با اینکه خیلی هم با هم ارتباط داریم در این زمینه اختلاف سلیقه داشتیم.
من خدمتشان عرض کردم که در انتخابات مستقیما از شخص خاصی حمایت نمیکنم و بالاخره وظیفهام تشویق مردم به حضور در انتخابات است. از دو سه هفته قبل از انتخابات هم در هیئتهایی که میخواندیم، مرتب تاکید میکردیم که شرکت کنید و حاضر باشید. این نظام امانت شهدا در دست ماست. بله اگر کسی هم میآمد و به صورت خصوصی از خودم میپرسید به چه کسی رای میدهی، ممکن بود به او بگویم. ولی اینکه بیایم پشت میکروفون اسم ببرم و تبلیغ کنم و مثلا از زندگینامهاش بگویم را کار درستی نمیدانستم.
احساسم بر این است که شأن منبر خیلی بالاتر از این حرفهاست. ما نباید خودمان را در اختیار سیاسیزدگان قرار بدهیم و نباید هیئت را میتینگ سیاسی کنیم، ولی باید از اصول کلی نظام حمایت کنیم. من با مداحهای بی طرف و بیرگ هم به شدت مخالفم. اصلا حواسشان نیست کجا دارند زندگی میکنند و در چه حکومتی نفس میکشند و چه دینی به گردنشان هست. باید حتما توجه کرد. من در بحث سیاست با افراط و تفریط مخالفم. مداح به موقع و باظرافت و در بزنگاه میتواند حرفش را بزند. آنگاه اگر حرفش را به موقع و با هنرمندی بزند، یک جمله کافی است. برای مثال وقتی داریم برای اصحاب میخوانیم یک جمله برای شهدا بگوییم. من فکر میکنم این تکجمله ها بسیار کاریتر از این باشد که بیاییم قبل از مداحی، نیم ساعت صحبت و سخنرانی کنیم.
یک مداح در زمینه سیاست باید چگونه عمل و رفتار کند که به دور از افراط و تفریط باشد؟
اول اینکه سخنران و مداح باید اطلاعات و بینش سیاسیاش قوی باشد و انسان بیاطلاع و چشم و گوش بستهای نباشد. از آن طرف هم به این پختگی برسد که بداند باید کجا صحبت کند و بداند کجا مطلب را بیان کند. در واقع ظرافتهای لازم را به خرج بدهد و توجه به این نکته مهم که ما نباید اصلا وارد جزئیات سیاست بشویم. اصول کلی نظام اصلا سیاسی نیست؛ امام و شهدا و رهبری خط قرمز ما هستند. برای مثال تا حالا پیش آمده است که جایی هیئت رفته بودم و روی منبر به من کاغذ دادند که برای رهبری دعا نکنید. من هم همان جا مجلس را رها کردم و از روی منبر پایین آمدم و به آنها گفتم که من اصلا آمدهام که دعا کنم و نمیتوانم بیتوجه بدون توجه باشم.
حرف من این است که ما دیگر کسی و چیزی را وارد این سه خط قرمزمان نکنیم؛ چون بعضی اوقات چنین کردهایم و متاسفانه ضربهاش را هم خوردهایم. الآن من خیلی از هیئتها را که علنا مخالفت میکنند شرکت نمیکنم. چون آنها علنا میگویند و ما هم علنا میگوییم که نمیآییم. ولی وقتی طرف مخالفتش را به زبان نیاورده و علنی نکرده است، ولو از روی محافظهکاری هم عکس امام و رهبری را در هیئت میزند، ما میرویم. برای اینکه ما کارمان هدایت و سازندگی است. بالاخره رهبر انقلاب هم بارها فرمودهاند که جذب حداکثری و دفع حداقلی.
بحث صله به مداح از زمان اهل بیت(ع) نیز مرسوم و امر بسیار پسندیدهای بوده است. منتها امروزه با پدیدههای جدیدو غریبی مواجه هستیم که متاسفانه برخی از مداحان برای مداحی خود نرخ گذاری میکنند و بعضا مبالغ بسیار هنگفتی را طلب مینمایند. نظرتان در این رابطه چیست و چه کسانی را در این امر مقصر میدانید؟
حدیثی از امام رضا(ع) خدمت شما بگویم. این روایت در کمالالدین شیخ صدوق آمده است. باید دقت کرد که این جمله را از امامی میشنویم که به امام رئوف معروفاند و به مهربانی زبانزد هستند. ایشان میفرمایند : ملعونند کسانی که ما اهل بیت(ع) را وسیله امرار و معاش خودشان قرار بدهند؛ یعنی با ما کاسبی کنند. همین امام رضا (ع) وقتی دعبل دو بیت روضه برای ایشان میخواند، مبلغ بسیار سنگینی را به ایشان صله میدهند. هم صله مادی میدهند و هم به او عبایی میدهند که 40 سال حضرت با آن نماز شب خوانده است.
میخواهم بگویم که قیمت ما خیلی بالاست. ما خودمان این قیمت را پایین میآوریم و خودمان ارزان خودمان را میفروشیم. ما نباید بگوییم چقدر بدهید. هرچه دادند باید روی چشممان بگذاریم. امروز متاسفانه این اتفاق دارد کمکم از بین میرود. مقصر هم در این قضیه زیاد هست. مسئول هیئت مقصر است، مستمع مقصر است، خود مداح بیشتر از همه مقصر است. آقای فاطمینیا میفرمودند کاری نکنیم که اگر فردا رفتیم پای حساب و کتاب رفتیم و گفتیم ما 40 سال روضه خواندیم، بگویند خب پولش را هم که گرفتهای و دیگر برای اینجا هیچ چیزی باقی نگذاشتهای؛ این اتفاق یک اتفاق کاملا معنوی است.
من خودم احساسم بر این است که این صله یک سرّ و یک راز بین بانی و مداح است. من دو مطلب خدمت شما عرض میکنم: مسئله اول این است که چه دلیلی دارد که یک مسئول هیئت یک چیزی را که به مداح میدهد، همه جا جار بزند که من اینقدر به مداح دادم! آقا چقدر بدهیم؟ هر چهقدر دارید و هر چه قدر میخواهید بدهید، هر چقدر دوست دارید بدهید، چون دارید پول عشقتان را می دهید. وقتی این مسئله مطرح میشود که چقدر داده شده، این یک آفت میشود. وقتی شما میگویید من اینقدر داشتهام و دلم خواسته است این مقدار بدهم، آن موقع هیئت دیگری که قصد دعوت از آن مداح را دارد، میگوید خب من آن مقدار ندارم. باید چه کار کنم؟ نباید هیئت بگیرم؟ آن موقع هم مستمع محروم میشود و هم مداح از خیلی از فیضها محروم میشود.
من یک توصیه از حاج رضا انصاریان شنیدم: ایشان به من گفتند سعی کن هر چقدر به شما صله میدهند نشمارید. خدا شاهد است که من این قدر این توصیه را دوست داشتم که دیگر بعد از شنیدن آن نمیشمارم. من خودم الآن یک صندوق درست کردهام که وقتی کسی به من صلهای میدهد در آن صندوق میاندازم. خرج زن و بچهام را از این صندوق برمیدارم. شاید باور نکنید که تا به حال در زندگیام هیچ وقت هم نشده است که این صندوق خالی شده باشد. برای اینکه اعتقادم این است که اینگونه نگاه کردن هیچ وقت آدم را دچار آسیب و آفت نمیکند.
مسئله دوم هم این است که بله من قبول دارم بعضی پولها مشکوک هستند و در آن ها حرف و حدیث است. شده است جایی هم نیم ساعت خواندهام و بعد یک چک با مبلغ خیلی بالا به من دادهاند. در این جور پولها حرف است. آدم اینجاست که باید حواسش باشد. روایت میگوید: المؤمن کیس؛ مومن باید زرنگ باشد. به هر حال بعضی پولها در آن نقشه است
به نظر شما اینکه مداح از راه مداحی ارتزاق کند و هیچ شغلی نداشته باشد، امری پسندیده است یا مذموم؟
ما نگاهمان به مداحی نباید نگاه مادی باشد. من همیشه به جوانها گفتهام که حتما مداح باید شغل داشته باشد. حتما باید یک کار بسیار آبرومند داشته باشد. یک کاری که تمکن مالیاش را هم بتواند حفظ کند. رهبر انقلاب میفرمودند یک مداح باید سه چیز را داشته باشه و نداشته باشد. بعد مثال زدند. گفتند خواننده باید صدا داشته باشد و نداشته باشد؛ یعنی هم صدا نیاز است و هم اینکه فکر نکنید همه چیز صداست. صدا ظرف قشنگی هست، ولی مهم این است که در آن چه میریزید.
خواننده باید قیافه داشته باشد و نداشته باشد؛ ما از لحاظ روانشناسی میگوییم اولین چیزی که بر روی مستمع تاثیر میگذارد سیمای مداح است، ولی از آن طرف نباید فقط قیافه باشد؛ چون بعضیها فقط به قیافهشان میرسند. سومی هم تمکن مالی است؛ خواننده اهل بیت(ع) باید وضعش خوب باشد و از آن طرف هم نباید سرمایهدار و ثروتمند و اشرافزاده باشد. نباید در سطح فقیر جامعه باشد و نباید در سطح ثروتمند جامعه باشد. باید اینقدری دستش در جیبش باشد که به خاطر خالی بودن جیبش همه جا نرود و هر چیزی نخواند.
همیشه گفتهایم و همیشه هم میگوییم که ریزترین جنس در خانه ما به مدد اهل بیت(ع) است. ولی در عمرمان تا به حال به کسی نگفتهایم چه مقدار بدهید. نگفتهایم چرا میدهید یا چرا نمیدهید. هیچ موقع با هیچ کسی معامله نکردهایم. نصف جلسههای ما هم برای رفقایمان هست. نه آن ها چیزی به ما می دهند و نه ما تا به حال از آن ها چیزی گرفته ایم.دلمان هم خوش است که همین ها برایمان می ماند.
به عنوان آخرین سؤال، اگر خاطره خاصی از دیدارهایتان با رهبر انقلاب دارید بفرمایید؟
من خیلی از آقا خاطره دارم. یک وقتهایی وسوسه میشوم که بنشینم و خاطراتی که از دیدارهایمان با ایشان دارم را بنویسم. بعد میگویم این کار پررویی استف چون از من بزرگتر و واجبتر زیاد هستند. ولی واقعیتش این است که دیدار با ایشان همهاش خاطره است. توجه معظمله به اشعار و مضامین ناب خیلی مهم است. یادم هست در یکی از سالها که همزمان با تولد حضرت زهرا(س) خدمت ایشان رسیده بودیم، شعری از استاد رسولزاده با تخلص «آشفته» از شعرای کاشان خواندم که خیلی قصیده طولانیای بود و برای همان روز هم سروده شده بود و قبل از آن هم جایی خوانده نشده بود.
به یاد ندارم شعری محضر ایشان خوانده باشم و ایشان اسم شاعرش را نپرسیده باشند. معمولاً بعد از سلام و احوالپرسی، اولین سوال ایشان آن است که شعر برای چه کسی بود؟ بعد از خواندن این قصیده خدمت ایشان رسیدم. ایشان پرسیدند که شعر برای که بود؟ گفتم برای استاد رسولزاده بود. خیلی خوشحال شدند و گفتند سلام بنده را به ایشان برسانید. توجه کنید که این ادبیات ایشان چه ادبیات محترمانهای است که من وقتی برای آقای رسولزاده تعریف کردم؛ ایشان خیلی منقلب شد و به من گفت که من صله همه عمر شعرم را گرفتم که آقا این قدر توجه داشت.
یادم هست یک بیتی در این شعر بود که در توصیف حضرت زهرا (س) میگفت که چه کسانی شما را توصیف میکنند: قدر تو معنا میکند، وصف تو انشاء میکند/ ابری که بارد بر زمین، گردی که خیزد بر هوا. شاعر در این بیت میخواست بگوید که همه ذرات عالم تو را توصیف میکنند. نکته جالب این است که آقا چیزی هم یادداشت نمیکنند و فقط گوش میدهند. این شعر هم شعر تازهای برای ایشان بود؛ یعنی قبلا نشنیده بودند. این بیت هم بیت وسط قصیده بود. ایشان بعد از اینکه سلام آقای رسولزاده را رساندند گفتند به ایشان بگویید آن بیت ( قدر تو معنا میکند ...) یعنی عین بیت را از حفظ خواندند که من بسیار متعجب شدم. ایشان فرمودند که نسبت دادن گرد و خاک به حضرت صدیقه(س) یک مقداری سخیف است. بعد یک مقداری فکر کردند و گفتند مثلا به جای «گردی که خیزد بر هوا» بگویید «نوری که تابد بر سما». البته این توجه آقا را نشان میدهد که ایشان شعرشناسی به تمام معنا هستند.
منبع: تسنیم
کاش ما هم می تونستیم
اللهم الرزقنا
خوشبحالشون