۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۷ : ۰۹
حضرت آیت الله العظمی سبحانی به این پرسش که چرا علي(ع) را وصي پيامبر ميدانيد؟ پاسخ داده است.
متن پاسخ این مرجع تقلید شیعیان بدین شرح است:
امام علي در دو مرحله ، وصي پيامبر گرامي (ص) بوده است.
1. مرحله تجهيز: پيامبر در روزهای پاياني زندگاني خود كه در بستر بيماري افتاده بود، به علي(ع) سفارش كرد كه مراسم تغسيل و تكفين و دفن او را برعهده بگيرد و بدهيهاي او را بپردازد. لذا اميرمؤمنان(ع) پيش از انجام اين اعمال، دست به هيچ كاري نزد.
وصايت به اين معني را کسی انكار نكرده و همگان بر آن اتفاق نظريه دارند.(1)
2. جانشيني از جانب پيامبر: پيامبر(ص) در مسائل مربوط به زعامت و سرپرستي مسلمين، علي(ع) را خليفه و جانشين خود قرار داد و اگر با ديدة انصاف و بيطرفي و بدون تعصب بر مسأله بنگريم، خواهيم ديد كه خلافت و جانشيني امام علي (ع) از جانب پيامبر، در همان دوره نيز مسألهاي واضح و آشكار بود، تا آنجا كه واژة «وصي» يكي از القاب امام به شمار ميرفت و اين لقب در نظم و نثر آن زمان فراوان به چشم ميخورد.
مفسران در تفسير آيه «وَأَنْذِرْ عَشيرَتكَ الأَقْرَبين»(2) و محدثان در بيان شأن نزول آن، چنين نقل ميكنند: وقتي آية ياد شده ـ كه به پيامبر(ص) فرمان ميدهد تا نزديكان خود را به آيين اسلام دعوت كند ـ نازل گرديد، پيامبر از بزرگان بنيهاشم دعوت به عمل آورد و آيين خود را بر آنها عرضه كرد. آنگاه فرمود: اي فرزندان عبدالمطّلب، من براي شما خوبيهاي دنيا و آخرت را آوردهام. خدايم مرا مأمور كرده كه شماها را به آن دعوت کنم:
«كدام از شما مرا در اين امر ياري ميكند تا او وصي و جانشين من در ميان شما باشد».
كسي دعوت پيامبر را پاسخ نگفت، جز علي كه كوچكترين آنها بود. در اين هنگام پيامبر(ص) فرمود:« او برادر و وصي و جانشين من در ميان شماست، سخن او را بشنويد و اطاعتش كنيد».
اين حديث، به «حديث يوم الدار» معروف است و بسياري از محدثان و سيره نگاران آن را نقل كردهاند.(3)دلايل مسألة وصايت امام به آنچه گفته شد منحصر نميشود، بلكه حديث «ثقلين»، «سفينه» و «غدير» همگي گواه بر وصايت او است كه براي اختصار از ذكر آنها خودداري ميكنيم: امير مؤمنان در يكي از سخنان خود دربارة «اهل بيت پيامبر» ميفرمايد: «وَ فِيهِمُ الوَصيّةُ وَالوِراثَة»(4) پيامبر دربارة آن وصيت نموده و آنان وارثان پيامبر هستند.
وصايت بودن امام در شعر شعراي عصر رسالتوصي بودن امام در عصر رسالت و پس از آن، از شهرت بسيار بالايي برخوردار بود، تا آنجا كه شاعران عصر نخست، «وصي» را يكي از القاب امام دانسته و در اشعار خود او را به اين لقب خواندهاند، اکنون چند نمونه از سرودههاي آنان را در اين مورد ذكر ميكنيم:
1. عبداللّه بن ابي سفيان
وَصِيُّ النّبِيّ المُصْطَفى وَ ابْنُ عَمّهِ *** فَمَنْ ذا يُدانِيهِ وَمَنْ ذا يُقارِبُهُ
او وصي پيامبر برگزيده و پسر عموي او است ***كيست كسي كه در رديف او قرار گيرد؟!
2. عبدالرحمن جعيل
عَلِيّاً وَصِيُّ الْمُصْطَفى وَابنُ عَمّهِ *** وَ أوّلُ مَنْ صَلّى أَخا الدِّين وَالتُّقى
علي وصي (نبي) مصطفي و پسر عموي او است *** نخستين كسي كه نمازگزارد، ديندار و پرهيزگار است
3. ابن التيهان از حاضران در جنگ بدر
إِنَّ الوَصـيَّ إِمامُنـا وَوَلِيُّنـا *** بَرِحَ الخَفاءُ وَباحَتِ الأَسْرارُ
وصي، امام و سرپرست ما است *** آنچه مخفي بود آشكار، و رازها بازگو شد
ابن ابي الحديد در اين فصل، اشعار زيادي نقل كرده كه در آنها، شعراي عصر رسالت و پس از وي، امام علي(ع) را به عنوان وصي معرفي كردهاند.(5)
تنها سخني كه ممكن است مطرح شود، اين است كه اشخاصي به عايشه مراجعه كرده و دربارة وصايت امام از وي ميپرسيدند، او در پاسخ ميگفت كه پيامبر در خانة من جان سپرد و به كسي وصيت نكرد.(6)
مراجعات مكرر به عايشه خود حاكي از اشتهار اين مطلب در آن دوران بود، ولي استدلال كاملاً بيپايه است؛ زيرا به فرض اين كه پيامبر در خانة عايشه و در كنار او جان سپرده و در آن حالت به كسي وصيت نكرده باشد، ولي گفتة او دليل بر نفي وصايت نميشود، چه بسا ممكن است پيامبر در زمان صحت و عافيت و يا اوايل بيماري، كه در خانه ديگران بود، علي را وصي خود قرار داده باشد.
آيا ممكن است پيامبر به مردم بگويد: «ما حَقُّ امرئ مُسْلِم لَهُ شَيْءٌ يُوصي فِيهِ يَبيتُ لَيْلَتَين إِلاّ وَ وَصِيّتُهُ مَكْتُوبَةٌ عِنْدَهُ»(7)، ولي خود اصلاً وصيت نكند؟!
پی نوشت ها:
1_( تاريخ ابن عساكر شافعي:2/487، حديث 1006، مستدرك حاكم:1/362، مسند احمد:1/260، ط مصر.)
2_(شعراء/214.)
3-(تاريخ طبري:2/319ـ 321، ط دار المعارف مصر، تاريخ كامل ابن اثير:12/62ـ 63، منتخب كنز العمال در حاشيه مسند احمد:5/41ـ 42.)
4_(نهج البلاغه، خطبه2.)
5_(شرح نهج البلاغه ابن ابي الحديد:1/143ـ150 چاپ مصر.)
6-(صحيح بخاري، 1، كتاب وصايا، حديث2741.)7_(همان، كتاب وصايا، حديث 2738.)
«بر فرد مسلمان شايسته نيست ـ در موردي كه بايد وصيت كند ـ دو شب بخوابد مگر اين كه وصيت او مكتوب در نزد او باشد».
منبع:شفقنا
211008