۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۹ : ۱۵
عقیق: امام علی(ع) در خطبه شصت و چهارم نهج البلاغه می فرمایند: «اى بندگان خدا از (نافرمانى) خدا بپرهيزيد و با اعمال نيك خويش بر مرگتان پيشى گيريد(پيش از آنكه مرگ شما فرا رسد تا مى توانيد اعمال نيك به جا آوريد) به وسيله چيزى كه از دست شما مى رود آنچه براى شما جاودان مى ماند خريدارى كنيد. خود كوچ كنيد كه به سختى براى كوچ دادنتان كوشش مى شود، مهياى مرگ باشيد كه بر شما سايه افكنده است، از كسانى باشيد كه آنها را بانگ زدند و بيدار شدند و دانستند كه دنيا سراى جاودان نيست، پس آنرا با سراى آخرت مبادله كردند. خداوند شما را بيهوده نيافريده و مهمل رها نكرده، فاصله شما با بهشت يا دوزخ بيش از فرارسيدن مرگ نيست. زندگى محدودى كه گذشتن لحظات، از آن مى كاهد و مرگ آنرا نابود مى سازد حتما كوتاه خواهد بود. زندگى كه گذشت شب و روز آنرا به پيش مى راند به زودى به پايان خواهد رسيد.
آن حضرت می افزایند: «مسافرى كه تنها سعادت و خوشبختى و يا شقاوت و بدبختى همراه دارد بايد بهترين زاد را با خود بردارد، در اين جهان از همين جهان براى خود زاد و توشه اى گيريد كه فرداى رستاخيز حافظ و نگهدارتان باشد. بنده بايد از پروردگارش بترسد، خويشتن را اندرز دهد، توبه را مقدم دارد و بر شهوات خويش پيروز گردد. زيرا مرگش از نظرش پنهان است و آرزويش وى را فريب مى دهد، شيطان هميشه، همراه اواست گناه و معصيت را پيش چشمش زينت مى دهد، وى را در آرزوى توبه نگه مى دارد كه آنرا به تأخير اندازد تا زمانى كه مرگ در حال غفلت كامل، در برابرش آشكار گردد. اى واى بر غافلى كه عمرش دليلى بر ضد اوست و روزگارش او را به بدبختى و شقاوت بكشاند. از خدا مى خواهيم كه ما و شما را از كسانى قرار دهد كه هيچ نعمتى آنها را مست و مغرور نمى كند و هيچ هدفى او را از اطاعت پروردگار باز نمى دارد و بعد از فرارسيدن مرگ پشيمانى و اندوه در او راه نمى يابد.»
امام جعفر صادق(ع) نیز در این باره می فرمایند: «مثل الدنيا كمثل ماء البحر كلما شرب منه العطشان ازداد عطشا حتي يقتله: دنيا مانند آب درياست كه هر چه شخص تشنه از آن بيشتر آشامد، تشنگي اش بيشتر شود تا او را بكشد.»(1) همچنین در حدیث دیگری می فرمایند: «اگر اندازه كفايت، بي نيازت كند، كمترين چيز دنيا بي نيازت كند و اگر اندازه كفايت بي نيازت نكند، هرچه در دنيا هست بي نيازت نكند.» (2)
بدان که دنیا در ذات خود ماهیت و حقیقتی دارد و نسبت به انسان و در حق بندگان نیز ماهیت و حقیقتی دارد. اما ماهیت و حقیقت دنیا فی نفسه عبارت است از اشیاء و اعیان موجود یعنی زمین و آنچه در آن است و مراد از زمین املاک و باغ و امثال اینهاست و آنچه در آن است معادن و نباتات و حیوانات است و به دست آوردن معادن یا برای این است که آلات و ابزار کار قرار گیرد مانند مس و آهن و یا به جهت زینت است مثل جواهر یا برای داد و ستد است، مانند طلا و نقره و از گیاهان برای تحصیل قوت و غذا و دوا بهره برداری می شود و حیوانات را یا برای کار و خدمت مورد استفاده قرار می دهند مانند بردگان و غلامان یا برای تسحیر دلهای آنان و تسلط بر آنها به جهت جاه طلبی و بزرگداشت خود، یا برای لذت یافتن از آنها مانند زنان، یا برای کسب نیرو و پشتیبانی مانند فرزندان. اینها اشیاء و اعیانی هستند که از آنها به دنیا تعبیر می شود و خدای سبحان آنها را در این آیه شریفه جمع فرموده: «دوست داشتن خواهشها (و خواستنی ها) از زنان و فرزندان و اموال گرد آمده از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چارپایان و کشت، برای مردم آرایش (و جلوه) یافته، اینها کالای زندگی دنیاست...»(3) و محبت اینها مربوط به قوه شهوت است، مگر دوست داشتن تسخیر دلها به قصد غلبه و تسلط که از رذائل قوه غضب است.
ماهیت و حقیقت دنیا در حق بندگان عبارت است از آنچه پیش از مرگ برای آدمی در آن بهره و وسیله شهوت و حظ و غرض و لذتی هست و لذتی که در حال کنونی خود، پیش از وفات، دارد نسبت به او دنیاست و برای او دو علاقه و بستگی در آنها هست، یکی علاقه قلبی که دوستی آن است و دیگری بستگی به بدن که اشتغال به اصلاح و پرورش آن است تا از آن بهره برداری کند. اما همه آنچه انسان به آن میل و رغبت دارد مذموم نیست، زیرا آنچه آدمی در دنیا به آن میل دارد اگر ثمره و نتیجه آن بعد از مرگ برایش بماند ـ یعنی علم نافع و عمل صالح ـ در حقیقت به آخرت متعلق است و آن را به این اعتبار دنیا نامند که نزدیک و در دسترس است و هر یک از عالم و عابد از علم و عبادت خود لذت می برد و حتی برای وی لذت بخش ترین چیزهاست، اگرچه حظ و بهره ای زودرس در دنیاست، لیکن از دنیا مذموم نیست، بلکه در حقیقت از آخرت به شمار می رود، هر چند از حیث اینکه محسوس و مشهود است از دنیا محسوب می شود. زیرا هر چه در قلمرو حس و مشاهده است از عالم شهادت (محسوس) ـ یعنی دنیا ـ است.
از این رو پیامبر اکرم(ص) نماز را از دنیا شمرد و فرمود: «حبب الی من دنیاکم ثلاث: الطیب و النساء و قرة عینی فی الصلاة: سه چیز از دنیای شما نزد من محبوب است: بوی خوش و زنان و روشنی چشم من در نماز است»، با اینکه نماز از اعمال آخرت است. پس دنیای مذموم عبارت است از حظ و بهره عاجل و زودرس که نه از اعمال آخرت است و نه وسیله ای برای آن و آن جز لذت بردن از معاصی و تنعم به چیزهای مباحی که زائد بر مقدار ضرورت است نیست. اما تحصیل روزی به قدر ضرورت از کارهای شایسته و نیکوست، چنانکه در اخبار به آن تصریح شده است. رسول خدا(ص) فرمود: « عبادت هفتاد جزء است که برترین آنها طلب روزی حلال است.» و فرمود: « ملعون است کسی که سربار مردم شود.»
امام سجاد(ع) فرمود: «دنیا دو گونه است: دنیائی که رساننده است (یعنی انسان را به سبب طلب قدر کفاف و ضرورت به طاعت و قرب خدا می رساند) و دنیائی که ملعون است (یعنی آدمی را که در جستجوی بیش از مقدار ضرورت و احتیاج است از رحمت خدا و سعادت و آخرت دور می کند)» و امام محمد باقر(ع) فرمود: «هر که برای بی نیازی از مردم و وسعت و گشایش بر اهل و عیال خود و نیکی و عطوفت با همسایگان در دنیا به طلب روزی برود در قیامت خدای عز و جل را ملاقات خواهد کرد در حالیکه چهره اش مانند ماه شب چهاردهم می درخشد.»
امام صادق(ع) فرمود: « کسی که برای عائله خود رنج می برد مثل کسی است که در راه خدا جهاد کند.» و فرمود: « خدای متعال سفر کردن و تحمل غربت را در طلب روزی دوست می دارد.» و فرمود: « «کسی که دنیا را برای آخرت یا آخرت را برای دنیا ترک نماید از ما نیست» و فرمود: « در طلب روزی تنبلی مکنید که پدران ما در این راه تلاش می کردند و به دنبال روزی می رفتند.»
شخصی به آن حضرت عرض کرد: «ما دنیا را می طلبیم و دوست داریم که به ما رو آورد، فرمود: می خواهی با آن چه کنی؟ عرض کرد: خود و عائله ام از آن منتفع شویم و به آن صله رحم و تصدق کنم و حج و عمره به جا آورم. فرمود: این طلب دنیا نیست بلکه طلب آخرت است.» امام موسی بن جعفر(ع) در زمینی کار می کرد به طوری که قدمهایش را عرق فرا گرفته بود، شخصی عرض کرد: «فدایت شوم، کارگران شما کجایند؟ فرمود: کسی که از من و پدرم بهتر است با دست در زمین خود کار می کرد، پرسید: او کدام شخص بود؟ فرمود: رسول خدا(ص) و امیر المؤمنین(ع) و همه پدرانم با دست خود کار می کردند و این کار انبیاء و مرسلین و اوصیاء ایشان و صالحان است» و به این مضامین اخبار بسیار هست.
پی نوشت ها:
1_(اصول كافي، ج 3، ص205)
2_(اصول كافي، ج 3، ص 20)
3_ (آل عمران/ 14)
منبع:مهر
211008