۰۸ آذر ۱۴۰۳ ۲۷ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۰ : ۱۶
عقیق: خداوند ولایت اهل بیت را قطب و محور و مدار قرآن قرار داده است، قرآن حقیقتى دارد بسیار عالى که در عالم دیگرى محفوظ است و فقط اهل طهارت واقعى به او دسترسى دارند، و این قرآن که در دست مردم است مرتبه نازله اوست که خداوند فرو فرستاده است. از طرفی و بنا به براهین عقلی و نقلی واقعیتی دیگر وجود دارد که أئمه اطهار علیهمالسلام علم بر حقایق قرآن دارند؛ و نفس شریفشان، در عوالم ذات و صفات و اسماء، و کیفیت نزول ملائکه، و تقدیرات و تدبیرات در عوالم کثرت به دست آنها، راه داشته و متحقق به آن معانى شده اند. بنابراین، آنان حقیقت قرآنند.
همزمان با فرارسیدن سالروز میلاد اباعبدالله الحسین(ع) علیهالسلام بر آن شدیم تا حدیثی نورانی از این امام همام را برای عاشقان و دوستداران حضرت سیدالشهدا(ع) را درباره حقیقت قرآن از کتاب «انوار الملکوت» علامه آیتالله حاج سید محمد حسین حسینی طهرانی (ره) ذکر کنیم:
شواهدى که قرآن داراى باطن و ظاهرى است
در اینکه قرآن داراى دو مرتبه است: یک حقیقت قرآن، و یک ظاهر قرآن آیات و روایات بسیار است. ظاهر قرآن همین است که قرائت مىشود و معانى ظاهرى آن درک مىشود؛ هر کس علم و تقوایش بهتر باشد به مرتبه عالىترى از آن مىرسد و معانى عمیقترى را مى فهمد. و همچنین زیادى علم و تقوى موجب ازدیاد فهم و درک قرآن مىشود، تا جایى که اگر براى مؤمن طهارت مطلقه یعنى فناء مطلق پیدا شود و تمام چشمهاى دل او گشوده شود و ابداً شائبهاى از هستى در وجود خود از خود درک نکند، در آن وقت به حقیقت واقعیه قرآن مىرسد و بر قرآن در عالم ام الکتاب دسترسى پیدا مىکند؛ آنجا که منبع و سرچشمه نزول و پایین آمدن این آیات بوده، و در خود آنجا قرآن على عظیم و حکیم موجود است.
سیدالشهداء (ع) فرمودهاند: کتاب خداوند متعال داراى چهار مطلب است: عبارت و اشارت و لطایف و حقائق؛ عبارت آن متعلق به عامه مردم است، و اشارت آن براى خواص آنها، و لطائف آن براى اولیاى حضرت حق تعالى است، و حقائق آن براى پیغمبران و راه یافتگان به مقام وحى و الهام است.
در کتاب شریف «کافى» محمد بن یعقوب کلینى با إسناد خود روایت مىکند از حضرت امام محمد باقر(ع) که فرمودند: هیچ کس را چنین توان و تحملى نیست که بتواند ادعا کند که تمام قرآن، چه ظاهرش و چه باطنش را داراست؛ غیر از اوصیاى حضرت ختمى مرتبت. همچنین امیرالمؤمنین و یازده فرزندش که یکى پس از دیگرى تا امام زمان(عج) مقام وصایت را تحمل نمودهاند و حافظ و پاسدار قرآنند.
و در همین کتاب از حضرت امام جعفر صادق(ع) روایت است که در تفسیر آیه 49 سوره مبارکه «عنکبوت» مبنی بر «بَلْ هُوَ آیاتٌ بَیِناتٌ فى صُدُورِ الَذینَ أُوتُوا الْعِلْم» بلکه این قرآن، آیات روشن و ادله واضح و مبرهن است در سینههاى کسانى که به آنها علم داده شده است» فرمودند که: مقصود أئمه هستند.
و همچنین در همین کتاب از حضرت صادق (ع) نقل مىکند که حضرت فرمودند: نَحنُ الراسِخُونَ فى العِلمِ و نَحنُ نَعلَمُ تَأویلَهُ! ما هستیم که راسخین در علم هستیم؛ و ما هستیم که تأویل قرآن را مىدانیم.»
و نقل مى کند که آن حضرت فرمودند: خداوند تعالى، ولایت ما اهل بیت را قطب و محور و مدار قرآن قرار داده است، و قطب و محور و مدار جمیع کتابهاى آسمانى قرار داده است. بر ولایت ماست که محکمات قرآن دور مىزند و استناد دارد، و کتب آسمانى به ولایت ما اعلان کردند، و ایمان مردم به واسطه ولایت ماست که پیدا و محقق مىشود.
رسول خدا(ص) امر فرمود که به قرآن و آل محمد اقتدا شود، و این امر آنجا بود که در آخرین خطبهاى که ایراد فرمود، گفت: من در میان شما دو متاع نفیس و گرانقدر را باقى مىگذارم: یکى متاع گرانقدر بزرگتر، و دیگرى متاع گرانقدر کوچکتر. اما متاع بزرگتر کتاب خداست؛ و اما متاع کوچکتر عترت من: اهل بیت من است.
بنابراین بر شما حتم و لازم است که مقام و شخصیت و نبوت و ولایت و حقیقت و اثر مرا در آن دو حفظ کنید (که وجود من پس از من، در آن دو تا متجلى است) و شما تا هنگامى که به آنها تمسک جستهاید، ابداً گمراه نمىشوید.
و علت آن است که ائمه اطهار علم بر حقایق قرآن دارند، و نفس شریف آنها در عوالم توحید و صفات و اسماء و کیفیت نزول ملائکه و تقدیرات و تدبیرات عوالم به دست آنها راه داشته و متحقق به آن معانى هستند؛ بنابراین آنها حقیقت قرآنند، کما آنکه در کتاب «أمالى» شیخ طوسى از ام سلمه روایت مىکند که ام سلمه میگوید: از رسول خدا (ص) شنیدم که مى گفت: تحقیقاً و محققاً على بن أبى طالب با قرآن است، و قرآن با على بن أبى طالب است؛ و این دو از یکدیگر جدا نمىشوند تا زمانى که بر حوض کوثر بر من وارد شوند.
معنى و تفسیر روایات وارده در اینکه قرآن، بیان حقیقت امام است
در کتاب «کافى» است از حضرت امام محمد باقر(ع) روایت شده است که میفرمایند: «قرآن را روح الأمین با زبان عربى آشکار، بر قلب تو فرود آورد؛ براى آنکه از بیم دهندگان مردم به سوى خدا بوده باشى!» و در همین کتاب از عمر بن حنظلة از حضرت صادق(ع) است که فرمود: «بگو کافى است که خدا گواه باشد بین من و شما، و نیز کسى که به او علم کتاب داده شده است گواه است بر این معنى».
و نیز در «تفسیر عیاشى» از عمر بن حنظلة از حضرت صادق(ع) است که چون ابن حنظله مى گوید: از معنى این آیه پرسیدم: «بگو اى پیامبر! خداوند و کسى که در نزد وى علم کتاب است، کفایت مى کنند که گواه و شاهد در میان من و شما بوده باشند!» ابن حنظله گفت: چون حضرت مرا دید که پىجویى این را از کتاب خدا مىکنم فرمود: کافى است براى تو که بدانى: آنچه در کتاب خداست از فاتحه تا خاتمهاش، همه آنها مثل همین آیهاى که عنوان نمودى است و همه راجع به ائمه علیهم السلام نازل شده، و مقصود و مراد، آنها هستند.»
و در «تفسیر عیاشى» از محمد بن مسلم از حضرت امام محمد باقر(ع) آمده است که: اى أبا محمد! اگر شنیدى که خداوند در این امت گروهى را به خیر یاد مى کند، آن گروه ما هستیم؛ و اگر شنیدى گروهى را از این امت که مردهاند به زشتى یاد مىکند، آنان دشمنان ما هستند.»
و در تفسیر آیه مبارکه: «إِنَما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِ قَوْمٍ هاد»؛ این است و جز این نیست که تو اى پیغمبر! ترساننده هستى؛ و خداوند براى هر قومى یک راهنما و هادى مقرر داشته است» در تفسیر «مجمع البیان» آورده است که:
چون آیه مبارکه «إِنَما أَنْتَ مُنْذِرٌ وَ لِکُلِ قَوْمٍ هاد» نازل شد، رسول خدا (ص) فرمود: من بیم دهنده و ترساننده هستم؛ و على بن أبىطالب پس از من هادى و راهنماست. اى على! تو هستى که بواسطه تو راه یافتگان به سوى خدا، راه خود را مى یابند؛ و در آن راه گام مىنهند.»
«رسول خدا(ص) وقتى که على بن أبىطالب در نزد او بود آب وضو طلب کرد، و پس از آنکه وضو گرفت، دست على را گرفت و بر سینه خود گذاشت و گفت: تو ترساننده و بیم دهنده هستى. سپس دست على را بر گردانده و به سینه خود على گذاشت و گفت: و از براى هر گروهى، راهبر و راهنمایى است.
و سپس گفت: تو منار و محل هدایت و راهنمایى تمام افراد بشرى! و تو غایت و نهایت هدایتى! و تو امیر و سالار شهرهائى! و من گواهى بر این مى دهم که تو این چنین مى باشى!
و در تفسیر آیه «اهْدِنَا الصِراطَ الْمُسْتَقیمَ» از «معانى الاخبار» از حضرت صادق(ع) روایت است که: «صراط مستقیم و راه راست در آیه «اهدنا الصراط المستقیم» وارد است، طریق به سوى معرفت خداست. و آن صراط بر دو گونه است: صراطى در دنیا، و صراطى است در آخرت.
اما آن صراطى که در دنیاست، عبارت است از امام واجب الإطاعة؛ هر کس وى را شناخت و در دنیا از او پیروى نموده، در سایه هدایت او آرمید و به گفته او عمل کرد، از آن صراطى که عبارت است از پل و جسرى بر روى جهنم عبور خواهد نمود. و هر کس وى را در دنیا نشناخت، گامش در وقت عبور از صراط در آخرت مى لغزد و در آتش دوزخ سقوط مىکند.
بنابراین معنى اخبارى که مىفرماید صراط در این آیه مقصود صراط على بن أبىطالب و یا نفس مقدس او یا أئمه صراط مستقیماند خوب ظاهر مىشود.
منبع: فارس
211008