۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۹ : ۱۲
* پرسش
علت اينكه قرآن از تحريف مصون مانده، چيست؟
* پاسخ
خداى متعال در قرآن كريم، حفاظت از تحريف و نابودى قرآن را تضمين نموده است و اين موضوع در آياتى مانند آيه 9 سوره حجر "انا نحن نزلنا الذكر و انا له لحافظون" و آيه 42 سوره فصلت "لايأتيه الباطل من بين يديه و لا من خلفه تنزيل من حكيم حميد" عنوان گرديده است. براي تبيين دقيق اين موضوع، بايد به ويژگيهاي قرآن توجه نموده و راز تحريفناپذيري آن را در مختصات اين کتاب جستجو کرد. هرچند مهمترين علت مصون ماندن قرآن از تحريف، مشيت بالغه الهي بر محافظت اين کتاب از دستبرد محرفان و منحرفان است.
- تفاوت قرآن با ديگر كتابهاى آسمانى
1- اعجاز
قرآن معجزهى علمي جاودان پيامبر اسلام است. اين کتاب بزرگ در عين اينکه، کتاب آسماني پيامبر است، معجزه او نيز هست؛ به اين معنى كه هر پيامبرى كه آمده است، اعجازش كتاب آسمانيش نبوده است؛ معجزهاش يك چيز بوده است و كتاب آسمانياش چيز ديگر. تنها خاتم پيامبران است که كتاب آسمانيش در عين اين كه كتاب آسمانى او است، معجزهى او نيز هست. راز آن هم آشكار است؛ چون دين او بايد باقى بماند، معجزهى او هم بايد باقى بماند. اين كه سنگريزهاى تسيبح كرد، عصايى تبديل به اژدهايى شد، سنگ بزرگى تبديل به حيوان شد، موضوعاتى است كه فقط آنهايى كه در آن زمان و مكان حاضراند، مىبينند و بعدها به صورت يك نقل تاريخى در مىآيد، آيا كى باور بكند و كى باور نكند؟ ولى يك معجزهى علمى براى هميشه مىتواند بماند.(1)
2- استعداد پايان ناپذيرى قرآن
يكى از تفاوتهاى قرآن با كتابهاى آسمانى گذشته، استعداد پايان ناپذيرى آن است؛ قرآن کتاب هدايت انسانها تا روز رستاخيز است. کتابي که بناست بشر را در تمامي دورانها تا قيامت، راهنمايي کند، بايد از ظرفيتي بيکران و فراخ برخوردار باشد تا بتواند به پرسشها و نيازهاي همه انسانها پاسخ دهد. بديهي است که اگر دست تحريف، آهسته آهسته بتواند آن را دگرگون کند و آموزه هاي آن را بر طبق هوسهاي مردمان روزگار، تغيير دهد، ديگر کتاب هدايت نخواهد بود، بلکه کتاب گمراهي و ضلالت خواهد شد!
آيةاللَّه بروجردى ميفرمايد: قرآن ظواهرى دارد و ظواهر را همه مىتوانند درك كنند. يك معلم مىتواند ظواهر قرآن را بفهمد، ولى به تناسب كمالاتى كه شخص پيدا مىكند، مىتواند به معنايى از معانى ماوراي مفاهيم لفظى، كه عموم درك مىكنند، پىببرد. به هر نسبت كه مراتب انسان كاملتر شود، معانى بيشترى را از قرآن درك مىكند.
از صدر اسلام اين مطلب مطرح بوده است كه خيال نكنيد معانى قرآن همان است كه عربهاى صدر اسلام درك مىكردهاند... قرآن كه تنها براى آنها نازل نشده است؛ قرآن براى همهى بشر نازل شده است تا دامنهى قيامت. كسى حق ندارد قرآن را مطابق ميل و هواى نفس خويش تفسير بكند، ولى همه حق دارند كه در قرآن تدبّر بكنند و تا دنيا دنياست افراد، حق تدبّر دارند و شانس موفقيت دارند كه در تدبّرهاى خودشان به مطالب تازهاى برخورد بكنند، كه احياناً گذشتگان آنها، در تدبّرهاى خويش برخورد نكردهاند. حديثى در كافى داريم كه مىفرمايد: خداوند تبارك و تعالى مىدانست كه در آخر الزمان اقوام و گروههايى خواهند آمد، مُتَعَمِّقُونَ [فى اللَّه] كه در خدا و الهيات تعمق مىكنند، يعنى مىخواهند به عمق مسائل وارد شوند؛ از اين جهت آيات اول سورهى حديد و سورهى توحيد و آيات آخر سورهى حشر را فرستاد؛ يعنى اگر خدا مىدانست كه در آخرالزمان، مردم مُتَعَمِّقى در الهيات پيدا نمىشوند، اين آيات را نمىفرستاد، يعنى مردم اين زمان (صدر اسلام) اينها را درك نمىكنند، اين براى آيندگان است. حقاً اگر كسى در الهيات و معارف اسلامى مطالعه بكند، مىبينيد كه پس از هفت قرن و هشت قرن و ده قرن و بيشتر، تازه اهل معارف الهى در مسائل توحيد، توانستهاند خودشان را هماهنگ كنند با همين آيات اول سورهى حديد و سورهى توحيد؛ يعنى براى قبل از آنها هنوز غيرقابل هضم و غيرقابل حل بوده است.(2)
- علل تجديد نبوّتها
با اين كه نبوت، يك جريان پيوسته و هماهنگ است و پيام خدا، يعنى دين، يك حقيقت بيشتر نيست و همه پيامبران الاهي رساننده يک پيام جوهري، يعني توحيد بودهاند، اما علل و عواملي موجب تجديد نبوتهاى تشريعى و تبليغى و ظهور پيامبران پياپى ميشده است. در چرايي تجديد نبوتها تا پيش از پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله و ختم نبوت به آن وجود مبارک، ميتوان به عللي اشاره کرد:
يکم: بشر قديم به علت رشد ناکافي و عدم بلوغ فكرى، قادر به حفظ كتاب آسمانى خود نبود؛ معمولاً كتب، آسمانى مورد تحريف و تبديل قرار مىگرفت و يا به كلى از بين مىرفت؛ از اين رو لازم مىشد كه اين پيام تجديد شود. زمان نزول قرآن، يعنى چهارده قرن پيش، مقارن است با دورهاى كه بشريّت كودكى خود را پشت سرگذاشته و مواريث علمى و دينى خود را مىتواند حفظ كند و لهذا در آخرين كتاب مقدس آسمانى، يعنى قرآن تحريف رخ نداده است. مسلمين از ساعت نزول هر آيه عموماً آن را در دلها و در نوشتارها، حفظ مىكردند، به گونهاى كه امكان هرگونه تغيير و تبديل و تحريف و حذف و اضافه، از بين مىرفت؛ لهذا ديگر تحريف و نابودى در كتاب آسمانى رخ نداد و اين علت كه يكى از علل تجديد نبوت بود منتفى گشت.
دوم: در دورههاى پيش، بشريت به واسطهى عدم بلوغ و رشد لازم، قادر نبود كه يك نقشهى كلى براى مسير خود دريافت كند و با راهنمايى آن نقشه، راه خويش را ادامه دهد؛ لازم بود مرحله به مرحله و منزل به منزل راهنمايى شود و راهنمايانى هميشه او را همراهى كنند. ولى مقارن با دورهى رسالت ختميهى و از آن به بعد، اين توانايى، كه نقشهى كلى دريافت كند، براى بشر پيدا شده است و برنامه دريافت راهنمايىهاى منزل به منزل و مرحله به مرحله، متوقف گشت. علماى امت، متخصصانى هستند كه با استفاده از نقشهى كلّى راهنمايى، كه اسلام به دست مىدهد و با تدوين و تنظيم آيين نامهها و تاكتيكهاى موقت، راه را مىنمايانند.
سوم: غالب پيامبران، بلكه اكثريت قريب به اتفاق آنها، پيامبر تبليغى بودهاند نه تشريعى؛ پيامبران تشريعى شايد از انگشتان يك دست تجاوز نكنند. كار پيامبران تبليغى، ترويج و تبليغ و اجرا و تفسير شريعتى بود كه حاكم بر زمان آنها بوده است. علماى امت، در عصر خاتميت، كه عصر علم است، قادرند با معرفت به اصول كلى اسلام و شناخت شرايط زمان و مكان، آن كليات را با شرايط و مقتضيات زمانى و مكانى تطبيق دهند و حكم الهى را استخراج و استنباط نمايند. نام اين عمل، "اجتهاد" است. علماى شايستهى امت اسلامى، بسيارى از وظايفى را كه پيامبران تبليغى انجام مىدادند و قسمتى از وظايف پيامبران تشريعى را (بدون آن كه خود مشرّع باشند)، با عمل اجتهاد و با وظيفه خاص رهبرى امت انجام مىدهند؛ از اين رو در عين اين كه نياز به دين، همواره باقى است و بلكه هر چه بشريت به سوى تمدن پيش رود، نياز به دين فزونى مىيابد، نياز به تجديد نبوت و آمدن كتاب آسمانى جديد و پيامبر جديد براى هميشه منتفى گشت و پيامبرى پايان يافت.(3)
- ختم نبوت
از نظر قرآن، دين خدا از آدم تا خاتم يكى است. همهى پيامبران، اعم از پيامبران صاحب شريعت و پيامبران غيرصاحب شريعت، به يك مكتب دعوت مىكردهاند؛ اصول مكتب انبيا، كه دين ناميده مىشود، يكى بوده است. تفاوت شرايع آسمانى، در يك سلسله مسائل فرعى و شاخهاى بوده است، كه برحسب مقتضيات زمان و خصوصيات محيط و ويژگىهاى مردمى كه دعوت مىشدهاند، متفاوت مى شده است و همه اديان الاهي، شكلهاى متفاوت و اندامهاى مختلف يك حقيقت به سوى يك هدف و مقصود بودهاند. پيامبران با همهى اختلافات فرعى و شاخهاى، حامل يك پيام و وابسته به يك مكتب بودهاند. اين مكتب، تدريجاً و برحسب استعداد جامعهى انسانى، عرضه شده است تا آن جا كه بشريت به حدى رسيد كه آن مكتب به صورت كامل و جامع عرضه شد و چون بدين نقطه رسيد، نبوت پايان پذيرفت. آن كسى كه به وسيلهى او صورت كامل مكتب عرضه و ابلاغ شد، حضرت محمدبن عبداللَّه (صلىالله عليه واله) است و آخرين كتاب آسمانى قرآن است و همان طورى كه قرآن كريم فرموده است:
"وَ تَمَّتْ كَلمةُ ربك صِدقاً و عَدلاً لا مبدّلَ لِكَلِماتِه". پيام راستين و موزون پروردگارت كامل گشت، كسى را توانايى تغيير دادن آن نيست.(4)
پي نوشت ها:
1) شهيد مرتضى مطهرى، خاتميت (تهران، انتشارات صدرا)، ص 160 159
2) همان ، ص 162 161 (تلخيص)
3) همان، مقدمهاى بر جهانبينى اسلامي، ج 3، (وحى و نبوت) ص 43 41
4) انعام/115
منبع:حوزه