۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۴ : ۱۴
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيم
«رَبِّ اشْرَحْ لي صَدْري وَ يَسِّرْ لي أَمْري وَ احْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِساني يَفْقَهُوا قَوْلي»
در آستانۀ فرارسیدن سالروز ولادت پر برکت امام هشتم، حضرت علیبن موسی الرضا«علیهآلافالتّحیّةوالثّناء» در این جلسه به شرح روایتی از آن امام بزرگوار میپردازیم.
حضرت رضا«سلاماللهعلیه» را در واقع به اجبار، اما با یک احترام خاصّ ظاهری، از مدینه به طوس آوردند. کاروان به نیشابور رسید. جمعیّت عجیبی برای استقبال آمده بودند که معلوم میشود آن زمان شهر نیشابور و اطراف آن مهد تشیّع بوده است. امام«سلاماللهعلیه» در هودجی سر پوشیده بودند. مردم اصرار داشتند که ایشان را ببینند و از آن حضرت حدیثی بشنوند تا سرمشق زندگی خود قرار دهند. امام رضا«سلاماللهعلیه» سر مبارک خویش را از هودج بیرون آوردند و فرمودند: من از پدرم، پدرم از پدرشان تا رسید به امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و ایشان از رسول گرامی«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم»، رسول گرامی«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» از جبرئیل و جبرئیل از خداوند نقل میکند که خدا فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»[1]
این روایت شریف را روایت «سلسلة الذّهب» خواندهاند؛ یعنی سندهای حدیث طلایی است. سلسلۀ سند و راویان گرامی آن، از امام هفتم تا امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیهم» و پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و جبرئیل تا اینکه از خداوند متعال نقل شده است.
طبق این حدیث نورانی، قلعۀ محکم خداوند متعال، «لاالهالاالله» است و هر که در این قلعه وارد شود، از عذاب خدا ایمن است، حتی از بلاهای دنیوی و بلاهای اخروی، مصون خواهد شد. همچنین شیطان نمیتواند کاربرد روی او داشته باشد. چنانکه قرآن کریم میفرماید: «إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطانٌ عَلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ عَلى رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ»[2]؛ کسی که زیر پرچم خداست، دیگر شیطان بر او سلطنت ندارد. شیطان بر چه کسی سلطه دارد؟ «إِنَّما سُلْطانُهُ عَلَى الَّذينَ يَتَوَلَّوْنَه»[3]؛ بر کسی تسلّط دارد که در قلعۀ محکم خداوند نباشد، زیر پرچم خدا نباشد؛ خودش به زیر پرچم شیطان رفته باشد و آن وقت است که شیطان روی او کاربرد و بر وی سلطنت دارد.
در ادامۀ روایت، نقل شده است که حضرت امام رضا«سلاماللهعلیه» پس از بیان حدیث، سرشان را داخل هودج بردند. مردم دو مرتبه احساساتی شدند و سر و صدا کردند. پس از کمی که حاضرین مهیّا شدند، آن حضرت سر مبارکشان را بیرون آوردند و فرمودند: «بِشُرُوطِهَا وَ أَنَا مِنْ شُرُوطِهَا»[4]؛ یعنی «لاالهالاالله» واقعی که توأم با ولایت باشد، انسان را از عذاب الهی ایمن میسازد.
مرحوم صدوق«رحمتاللهعلیه» در عیون اخبار الرضا«سلاماللهعلیه» همین روایت را راجع به ولایت نیز نقل میکند. روایت اوّل در اجتماع گستردۀ مردم و بهصورت عمومی بیان شده است. آن حضرت ظاهراً در جمع خواص، روایت دیگری با همین محتوا و بهصورت آشکارتر بیان فرمودهاند. به روایت دوّم نیز به جهت برخورداری از همان اسناد و راویان گرانقدر، «سلسلة الذهب» گفته میشود. میفرمایند: «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»[5]
در آن روایت، خداوند سبحان میفرماید: «لاالهالاالله» قلعۀ محکم من است. در روایت اخیر میفرماید: ولایت اهلبیت«سلاماللهعلیهم» قلعۀ محکم من است.
هرکه زیر پرچم ولایت برود، در آخرت زیر لوای حمد خواهد رفت و به دست امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» از آب کوثر مینوشد؛ آنگاه اگر پیر است، جوان میشود؛ اگر نازیباست، زیبا میشود؛ اگر جاهل است، عالم میشود و اگر صفت رذیله دارد، از صفات رذیله پاک میشود و یک انسان کامل میشود و با امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به بهشت میرود.
قرآن کریم میفرماید: «وَ نَزَعْنا ما في صُدُورِهِمْ مِنْ غِلٍّ»[6]؛ هر رذیلتی، مثل کبر و حسد، در قلب آنها باشد، پاک میکنیم.
هرکه زیر پرچم خدا و زیر پرچم ولایت برود، علاوه بر ایمنی از عذاب آخرت، در دنیا نیز مصونیّت دارد و شیطان نمیتواند کاربرد روی او داشته باشد.
این دو روایت از امام رضا«سلاماللهعلیه» و اینکه آن حضرت رستگاری را در گرو تمسّک به «لاالهالاالله» و «ولایت» اهلبیت«سلاماللهعلیهم» میدانند، نظیر تأکید پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» در روایت ثقلین است. در کتب معتبر شیعه و سنّی فراوان نقل کردهاند که پیامبر«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» مقیّد بودند در هر فرصتی روایت ثقلین را بخوانند و به مسلمانان تأکید کنند که با تمسّک به قرآن و عترت، بهصورت توأمان، میتوانند به سعادت دنیا و آخرت دست یابند: «إِنِّى تَارِكٌ فِيكُمُ الثِّقْلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِى أَهْلَ بَيْتِى وَ إِنَّهُمَا لَمْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَىَّ الْحَوْضَ مَا إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهما لَنْ تَضِلُّوا»[7]
حتی آن حضرت، در آخرین ساعتهای حیات دنیوی، به مسجد آمدند، نماز را نشسته خواندند و مأمومین ایستاده خواندند، بعد روی پلۀ اوّل منبر نشستند و فرمودند: این نمازی که من خواندم استثناء بود.[8] شاید معنایش این است که همه بدانند که در یک وضع خاصی برای یک امر خاصی آمدهاند مسجد، بعد هم روایت ثقلین را خواندند.[9] سپس به منزل آمدند، همه نشسته بودند، در حالی که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» «امّی» بودند و در مدت عمرشان چیزی ننوشته بودند، حالا میخواستند با معجزه بنویسند. فرمودند: قلم و دوات بیاورید تا چیزی بنویسم که بعد از آن هرگز گمراه نشوید: «ائْتُونِي بِالْكَتِفِ وَ الدَّوَاةِ أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً»[10]
برخی از بزرگان اهل سنّت میگویند: از این جملۀ «لَا تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً» معلوم میشود که میخواستهاند روایت ثقلین را بنویسند. افراد حاضر در جلسه نیز فهمیدند که پیامبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» قصد نوشتن روایت ثقلین را دارند. لذا در آن جلسه با وقاحت تمام گفته شد: «إِنَّ الرَّجُلَ لَيَهْجُر»[11]. پیامبر«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» خیلی ناراحت شدند و همه را اخراج کردند. همه رفتند، به غیر از امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» و حضرت زهرا«سلاماللهعلیها» که بعد هم حسنین«سلاماللهعلیهما» آمدند، کسی نبود و آن حضرت از دنیا رفتند.
شکی نیست که «قرآن و عترت» یا همان «لاالهالاالله و ولایت»، قلعۀ محکم خداست که هرکس وارد آن شود در دنیا و آخرت رستگار میگردد.
حال باید ببینیم این دو رکن رستگاری، یعنی «لاالهالاالله» و «ولایت» چه معنایی دارد و چگونه انسان میتواند این دو رکن را به دست آورد و وارد قلعۀ محکم الهی شود؟
«لاالهالاالله» توحید است. توحید به چهار قسم منقسم میگردد:
قسم اوّل؛ توحيد ذاتى است. يعنى ذات خداوند متعال بىهمتاست و واجبالوجودى جز او نيست.
قسم دوّم؛ توحيد صفاتى است. به اين معنا كه ذات خداوند متعال بسيط است و هيچ تركيبى در آن راه ندارد و صفات پروردگار عالميان نظير علم و قدرت، عين ذات اوست.
قسم سوّم؛ توحيد عبادى است. يعنى انسان در مقابل هيچ كسى كرنش نكند به جز خداى سبحان، يعنى عبادت و پرستش فقط شايستۀ خدا و مختص ذات او است.
قسم چهارم؛ توحيد افعالى است. به معناى اينكه موثّرى در جهان هستى جز خداوند متعال نيست.
متأسّفانه اكثر انسانها توحيد افعالى ندارند. قرآن کریم کسانی که توحید افعالی ندارند را مشرک میداند: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ»[12]
این آیه مربوط به توحید افعالی است. یعنی اگر کسی خدا را تنها مؤثر، در جهان هستی نداند، توحید افعالی ندارد و کسی که توحید افعالی ندارد، مشرک است.
بهدست آوردن توحید افعالی بسیار سخت است، خیلی مبارزه میخواهد، خیلی زحمت و خون جگر میخواهد، ریاضتهای شرعی و دینی میخواهد.
راجع به توحید عبادی نیز قرآن کریم میفرماید: «أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى عِلْم»[13]؛ یا رسول الله! آیا نمیبینی بعضی هوا و هوس میپرستند؟ آیا نمیبینی به جای متابعت صددرصد از خدا، از شیطان تبعیّت میکنند؟ تابع هوا و هوسند؟ از صفات رذیله و از نفس امّاره، فرمان میگیرند؟
کسی که تابع هوی و هوس باشد، فاسق و گناهکار باشد، یعنی از شیطان تبعیّت کند، مشرک است.
قرآن شریف در آیۀ دیگری میفرماید: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يا بَني آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّيْطانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبينٌ»[14]؛ مگر در ازل با هم معاهده نکردیم شیطانپرست نباشید؟ چرا شیطانپرست شدید؟ یعنی متابعت از شیطان شرک است، شرک در عبادت است.
بهدست آوردن توحید ذاتی سخت نیست. حتی بعضی از بزرگان نظیر صدرالمتألهین«رحمتاللهعلیه» میگویند: نمیتوانیم کسی را پیدا کنیم که قائل به دو خدا باشد، یعنی اعتقاد به دو ذات واجبالوجود داشته باشد.
توحید صفاتی نیز به آسانی فهمیده میشود و پیدا کردن آن مشکل نیست. با یک فکر ساده انسان میفهمد که خداوند مستجمع جمیع صفات کمالات است و صفات او عین ذات اوست. اگر غیر از این باشد، محدود است، محتاج است و چنین موجودی دیگر خدا نیست.
اما رسیدن به توحید افعالی و توحید عبادی، کار آسانی نیست. از این جهت اگر شرک هست، مربوط به فعل و عبادت است. رسیدن به جایگاهی که انسان زیر پرچم خدا، مؤثری به جز خدا در جهان هستی نبیند و به جز از خدا، از کسی یا چیزی متابعت نکند، بسیار سخت است.
بی جهت نیست که قرآن کریم میفرماید: «وَ ما يُؤْمِنُ أَكْثَرُهُمْ بِاللَّهِ إِلاَّ وَ هُمْ مُشْرِكُونَ»؛ یعنی بیشتر مردم، توحید افعالی و توحید عبادی ندارند. در این صورت، بیشتر مردم «لاالهالاالله» ندارند، پس بیشتر مردم در قلعۀ محکم خدا و زیر پرچم خدا نیستند. در نتیجه، بیشتر مردم از عذاب الهی ایمن نیستند. شیطان، هوا و هوس و نفس امّاره، بر آنها تسلط دارند و باید شرک خود را از بین ببرند تا به «لاالهالاالله» برسند و استحقاق بهشت پیدا کنند.
«ولایت» نیز معنایی مشابه توحید دارد. من از چهارده معصوم«سلاماللهعلیهم» روایت دیدهام[15] که میفرمایند: ایمان و بنابر تعبیر دقیقتر، ولایت، سه مرتبه یا سه رکن دارد که عبارتند از اعقاد، شعار و عمل. بهعنوان نمونه، از امام صادق«سلاماللهعلیه» سؤال کردند: ایمان چیست؟ آن حضرت در پاسخ فرمودند: «الْإِيمَانُ هُوَ الْإِقْرَارُ بِاللِّسَانِ وَ عَقْدٌ فِي الْقَلْبِ وَ عَمَلٌ بِالْأَرْكَانِ» [16]
مرتبۀ اوّل، مرتبۀ زبانی یا شعار است. از این نظر وضع جامعۀ فعلی رضایتبخش است. همین که در مأذنهها «اشهد ان علیًّا ولیّ الله» گفته میشود، نشانۀ حیات شعارهای تشیّع در ایران است. برگزاری مراسم شادی یا عزاداری مربوط به اهلبیت«سلاماللهعلیهم» نیز از دیگر مصادیق شعائر تشیّع است و بحمدالله در جامعۀ ما به آن اهمیّت داده میشود.
مرتبۀ دوّم، اعتقاد قلبی است. از حیث اعتقاد نیز جامعه در وضعیّت مطلوبی است. اعتقاد به اصول دین و اعتقاد به حقّانیّت و امامت اهل بیت«سلاماللهعلیهم» در بین مردم وجود دارد. از این گذشته، محبّت مردم به معصومین«سلاماللهعلیهم» در سر حدّ عشق است. خدا رحمت کند آن کسانی که تشیّع را از نسلی به نسل بعد به ما رسانیدهاند.
مرتبۀ سوّم، متابعت عملی از اهلبیت«سلاماللهعلیهم» است که متأسفانه در جامعه مطلوب نیست. خداوند متعال در قرآن کريم به صراحت مختصات شيعيان را بيان کرده و از جمله ميفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ أُولئِکَ هُمْ خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»[17]
بنابر تصريح روايات که در کتب شیعه[18] و نيز برخی کتب اهل سنّت[19]، نقل شده، منظور از عبارت «خَيْرُ الْبَرِيَّةِ»، شيعيان هستند. لذا قرآن کريم ميفرمايد: برترين افراد شيعيان هستند. شيعيان نیز کساني هستند که علاوه بر شعار و اعتقاد قلبي، عمل صالح داشته باشند.
قرآن کریم خطاب به مؤمنین میفرماید: «أَطِيعُوا اللَّهَ وَ أَطِيعُوا الرَّسُولَ وَ أُولِی الْأَمْرِ مِنْکُمْ»[20]؛ اطاعت از خدا، اطاعت از پيغمبر اکرم«صلّیاللهعلیهوآلهوسلّم» و اطاعت از اهلبيت«سلاماللهعليهم» داشته باشید. یعنی در عمل مطيع ایشان باشيد. خود مولا اميرالمؤمنين«سلاماللهعلیه» میفرمايند: مثل من نه، اما شباهت به من داشته باشید: «أَعِينُونِي بِوَرَعٍ وَ اجْتِهَادٍ وَ عِفَّةٍ وَ سَدَاد»[21].
اهل بیت«سلاماللهعليهم» شيعۀ آلوده به گناه را شيعۀ حقيقي نميدانند. این مطلب در روایاتی از قول معصومين«سلاماللهعلیهم» بیان شده است. [22] آن بزرگواران فرمودهاند: کسی که فاسق و فاجر باشد، یعنی کسی که متابعت عملی از قرآن و عترت نکند و بر طبق عقیدهای که به تشیّع دارد، عمل ننماید، شیعه نیست. امام باقر«سلاماللهعلیه» میفرمایند: «فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ»[23]؛ به خدا قسم، شیعۀ ما نیست، مگر کسی که تقوای الهی را رعایت کند و از خدا اطاعت نماید. آن امام بزرگوار در روایت دیگری میفرمایند: «فَمَنْ كَانَ مِنْكُمْ مُطِيعاً لِلَّهِ تَنْفَعُهُ وَلَايَتُنَا وَ مَنْ كَانَ مِنْكُمْ عَاصِياً لِلَّهِ لَمْ تَنْفَعْهُ وَلَايَتُنَا»[24]؛ بر اساس این سخن نورانی، اساساً ولایت به افراد گناهکار که از خدا اطاعت نمیکنند، سودی نخواهد بخشید.
خلاصۀ سخن اینکه، شیعه یعنی کسی که از سه رکن یا سه مرتبۀ ایمان؛ عقیده، زبان و عمل؛ برخوردار باشد و اگر یکی از سه رکن در او نباشد، ولایتش ناقص است. لذا قلعۀ محکم خداوند در روایت حضرت رضا«سلاماللهعلیه»: «وَلَايَةُ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ حِصْنِي فَمَنْ دَخَلَ حِصْنِي أَمِنَ مِنْ عَذَابِي»[25]، مشتمل بر عقیده، زبان و عمل است. یعنی ورود به آن قلعه و ایمنی از عذاب، با تحقّق این سه رکن میسّر خواهد شد. پس اگر کسی عمل نیکو نداشته نباشد، در حصن ولایت نیست و نمیتواند به قلعۀ محکم ولایت وارد شود. خواهناخواه تجسّم عمل چنین کسی باعث میشود که در روز قیامت نتواند به زیر لوای حمد برود. در قیامت به افراد گناهکار خطاب میشود: «وَ امْتازُوا الْيَوْمَ أَيُّهَا الْمُجْرِمُونَ»[26]، و آنها را از صف اهل بهشت جدا میکنند. پناه بر خدا از شیعیانی که باید در قیامت به دنبال امیرالمؤمنین«سلاماللهعلیه» به زیر لوای حمد بروند. اما در اثر گناه، از صف مؤمنین و بهشتیان اخراج میشوند. لوای حمد چیست؟ تجسّم ولایت در دنیا، لوای حمد در آخرت است. هر که در دنیا زیر پرچم ولایت باشد، در قیامت میتواند زیر لوای حمد برود. افراد مجرم و گناهکار، اگر بدون توبه از دنیا بروند، نمیتوانند زیر لوای حمد جای گیرند. این افراد در دنیا زیر لوای ولایت نبودهاند و در قیامت زیر لوای حمد نخواهند بود.
لذا اینکه برخی شبهه وارد میکنند و میگویند: چگونه میشود کلمۀ «لاالهالاالله» یا «ولایت»، حصن حصین خدا باشد و انسان را از عذاب الهی برهاند، با تفسیری که بیان شد، از نظر عقلی پاسخ داده میشود. یعنی «لاالهالاالله» با آن چهار مرتبه، و همچنین «ولایت» با این سه مرتبه، واقعیّت پیدا میکنند و «توحید واقعی» یا «ولایت واقعی» میشوند و انسان با دستیابی به این توحید و ولایت، رستگار و سعادتمند خواهد شد.
[1]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.
[2]. النحل، 99: «چرا كه او را بر كسانى كه ايمان آوردهاند، و بر پروردگارشان توكل مىكنند، تسلطى نيست.»
[3]. النحل، 100: «تسلط او فقط بر كسانى است كه وى را به سرپرستى برمىگيرند.»
[4]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.
[5]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 136.
[6]. الأعراف. 43
[7]. الاحتجاج، ج 2، ص 450؛ جهت اطّلاع از سایر مصادر روايت ر.ك: بحار الأنوار، ج 23، ص 106تا 152 و إحقاق الحق و إزهاق الباطل و ملحقّات آن، ج 9، ص 309 تا 375 و ...
[8]. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 381.
[9]. شرف المصطفی، ج 3، ص 129؛ امالی المفید، ص 46.
[10]. الطبقات الکبری (ابن سعد)، ج 2، ص 188؛ ر.ک: تاریخ الطبری، ج 3، ص 193 و...
[11]. الطرائف، ج 2، ص 432.
[12]. یوسف، 106: «و بيشترشان به خدا ايمان نمىآورند جز اينكه [با او چيزى را] شريك مىگيرند.»
[13]. جاثیه، 23: «پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده.»
[14]. یس، 60: «اى فرزندان آدم، مگر با شما عهد نكرده بودم كه شيطان را مپرستيد، زيرا وى دشمن آشكار شماست؟»
[15]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 27؛ نهج البلاغه، حکمت 227؛ الجعفریّات، ص 230؛ دعائم الاسلام، ج 1، ص 3؛ تحف العقول، ص 422.
[16]. الکافی، ج 2، ص 27.
[17]. بیّنة،7: «در حقيقت كسانى كه گرويده و كارهاى شايسته كردهاند، آنانند كه بهترين آفريدگانند.»
[18]. تفسير القمي، ج، ص432؛ المحاسن، ج1، 171.
[19]. شواهد التنزيل لقواعد التفضيل، ج2، 459.
[20]. نساء، 59: «اى كسانى كه ايمان آوردهايد، خدا را اطاعت كنيد و پيامبر و اولياى امر خود را [نيز] اطاعت كنيد.»
[21]. نهجالبلاغه، نامه 45.
[22]. ر.ک: الکافی، ج 2، ص 73 تا 76.
[23]. الكافي، ج2، ص74.
[24]. الكافي، ج2، ص75.
[25]. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 135.
[26]. یس، 59: «و اى گناهكاران، امروز [از بىگناهان] جدا شويد.»