۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۸ : ۰۶
* آیت الله العظمی بهجت در گفتگو با دیگران
* کرامت کلمات
کرامات آقا در کلمات آقا بود. در سلوک آقا بود. یکبار از ایشان دستورالعملی خواستم برای تشرف به محضر حضرت صاحب الامر علیه السلام. میخواستم مکه مشرف بشوم به ایشان عرض کردم: آیا دستورالعملی هست که به محضر آقا تشرف حاصل بشود یا خیر؟ فرمودند: «تا ما چقدر به وجود و حضور حضرت باور داشته باشیم!». اگر ما وجود و حضور آن بزرگوار را باور داشته باشیم، دیدن یا ندیدن چه فرقی میکند؟!
* رستگار شد آنکه ...
یک کسی آمده و گفته بود: آقا آغاز درس هاست و من می خواهم شروع کنم برای طلبگی یک دعایی بفرمایید. آقا فرموده بودند: خُب، حالا میخواهی چه کار کنی؟ گفته بود: میخواهم صرف و نحو بخوانم. آقا فرمود: بعد میخواهی چه کار کنی؟ گفته بود: لمعه. آقا فرموده بودند: بعد میخواهی چه کار کنی؟ گفت: مکاسب و رسائل و کفایه. دوباره آقا گفته بودند: بعد میخواهی چه کار کنی؟ گفته بود: میخواهم درس خارج بروم. دوباره آقا فرموده بودند: بعد می خواهی چه کار کنی؟ گفته بود: میخواهم مجتهد بشوم. آقا فرموده بودند: «یعنی در قرآن نوشته: «قد افلح من له قوة الاستنباط؟؛ رستگار شد کسی که قوه استنباط دارد» یا فرمود که «قد افلح من تزکی؛ رستگار شد هر که تزکیه نفس دارد»؟!
* محبت کودکانه
آقا خیلی به بچه ها علاقه مند بود. اصلاً بچه ای که می دید، یک جوری میخواست با این بچه حرف بزند یا لبخندی میزد و با ابروهاش مثلاً یک اشاره ای به این بچه می کرد. با آن بچه شوخی می کرد، مثلاً به بچه میگفت: «شما بابای ایشان هستید یا ایشان بابای شماست؟».
* مسلمانان چین
یک وقتی از ایشان می خواستیم که برای مریضی دعا بکند، می گفت: «من برای همه مریض ها دعا میکنم، من حتی برای مسلمان های چین هم دعا می کنم».