۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۱۸
در سوره حجرات دستورات اخلاقی زیادی وجود دارد. آیه مربوط به حرام بودن غیبت در اینجا وجود دارد، حرام بودن تجسس در اینجا آمده است. این آیه مشهور قرآن که خدا می فرماید« إنّ اکرمکم عندالله اتقاکم» در این سوره است. در این سوره مطلبی از اعراب بیان شده که خیلی مطلب اساسی می باشد.
پیامبر اکرم کار خود را در مکه شروع کرد. طبیعی است که در هر اجتماعی افراد متفاوتی وجود داشته باشند، در مکه داستان از این قرار بود که اکثر افراد مشرک بودند و افراد یهودی و مسیحی اندک بودند. پیامبر اکرم در سن چهل سالگی در غار حرا مبعوث شد و تمام این چهل سال را در همین مکه زندگی می کرد. ایشان جزء طایفۀ بنی هاشم بود و بنی هاشم از طوایف مهم مکه بود همچنین ریاست مکه بر عهده بزرگان این قبیله بوده است. پیامبران همگی از طفولیت رفتاری متفاوت نسبت به سایر افراد جامعه داشتند، پیامبر ما در چهل سالگی پیامبر نشد در چهل سالگی مبعوث شد. روایت داریم که « کنت نبیا و آدم بین الماء و الطین » یعنی قبل از اینکه خدا آدم را خلق کند من را خلق کرده بود و از همان زمان هم نبی بودم. چرا پیامبر چهل سالگی مبعوث شد؟ کارهای اجتماعیِ از فهم و درک مردم باید مردم فکر کنند و تصمیم بگیرند پس طبیعی است که از افراد کم سن و سال قبول نمی کنند. اکثر انبیاء در چهل سالگی مبعوث شدند.
رسول اکرم سابقۀ خیلی درخشانی داشت، هیچوقت کار ناشایستی در جوانی از ایشان سر نزد و قبل از بعثت دارای همان اخلاقی بودند که بعد از بعثت داشتند. برای اینکه خداوند زمینه را فراهم کند، اتفاقی افتاد که حضرت خدیجه که از ثروتمندان مکه بود و ثروت ایشان به گونه ای شهرت پیدا کرده بود که پادشاه ایران و پادشاه اسکندریه به خاطر ثروتش از وی خواستگاری کرده بودند .
حضرت خدیجه در محله ای یهودی زندگی می کرد، روزی پیامبر از آن منطقه می گذشت که یک یهودی به حضرت خدیجه عرض می کند که این جوان تمام آثار پیامبر آخر الزمان را دارد و همسر این پیامبر در بهشت همراه وی خواهد بود و خداوند امامان امت را تا قیامت از اولاد این زن قرار می دهد. پس از تمهیداتی حضرت خدیجه به همسری پیامبر درآمد و تمام ثروت خود را به آن حضرت بخشید.
بعد از بعثت و اینکه ایشان خود را پیامبر خدا می دانست با اینکه اهالی مکه به صداقت پیامبر شکی نداشتند اما مخالفت ها شروع شد.۳ سال اول بعثت پیامبر تبلیغات خود را انجام می داد و معجزاتی هم می کرد و در این ۳سال تنها ۴۸ نفر اسلام آوردند. سنت نادرستی که وجود داشت مردم در آن زمان به رؤسای قبایل توجه کرده و از آنها پیروی می کردند، رؤسا نیز زیر بار اسلام و ترک بت پرستی نمی رفتند.
بعد از مدتی درگیری ها آغاز شد و تا ۱۰ سال این درگیری ها ادامه پیدا کرد. امام ششم فرمود ۱۰ سال اول اسلام درگیری ها سر دو کلمه بود؛ لا اله الا الله و محمد رسول الله. بعد از ۱۳ سال پیامبر مجبور شد به مدینه هجرت کند. همه مردم مدینه هم مسلمان نشده بودند، فقط تعداد اندکی اسلام آورده بودند و تبلیغاتی انجام می دادند. اما شرایطی پیش آمد و دو قبیله بزرگ مدینه اوس و خزرج بر سر ریاست جدال داشتند اما حمایت جوانان این دو قبیله از پیامبر باعث شد که سایر افراد نیز ایشان را بپذیرند.
پیامبر ۱۰ سال در مدینه بود و حدود چهل روز پیش از آنکه از دنیا برود، روی منبر فرمود اگر کسی مسلمان شود ما به اموال وی کاری نداریم و در غنیمت های جنگی با ما شریک خواهد بود و وعده های مختلف داد به گونه ای که فردای آن روز جمعیت زیادی از یهودیان مسلمان شدند.
در این سوره خداوند می فرماید« یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُقَدِّمُوا بَیْنَ یَدَیِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ ۖ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۚ إِنَّ اللَّهَ سَمِیعٌ عَلِیمٌ ﴿١﴾» خداوند در این آیه کسانی که ایمان آورده اند را خطاب قرار می دهد و می گوید از خدا و پیامبرش پیشی نگیرید یعنی اینکه ببینید رسول خدا چه می گوید شما هم همان را بگویید، نه جلو تر از او حرکت کنید و نه عقب تر از او. افراد تازه مسلمان شده معمولا در بحث های اجتماعی اظهار نظر های مختلفی داشتند و با هم دچار اختلاف می شدند، از آنجایی که سخنان پیامبر بر اساس وحی بود دستور داده شد که از دستورات پیامبر اطاعت کنید و همانگونه که او می گوید رفتار کنید.
اما چرا این سوره نازل شد؟ قبیلۀ بنی تمیم دور حجره ها جمع شدند و جسارت آمیز پیامبر را مورد خطاب قرار دادند و این آیه نازل شد که ای کسانی که ادعا می کنید ایمان دارید صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر نیاورید و همانطور که یکدیگر را صدا می زنید پیامبر را صدا نزنید و با احترام با او سخن بگویید. « یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا أَصْوَاتَکُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِیِّ وَلا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ کَجَهْرِ بَعْضِکُمْ لِبَعْضٍ أَنْ تَحْبَطَ أَعْمَالُکُمْ وَأَنْتُمْ لا تَشْعُرُونَ ﴿٢﴾» چون رسول خدا است و هرچه می گوید وحی الهی است ، از تمام کارهای وی می شود اطاعت کرد پس باید احترام چنین کسی را حفظ کرد. درباره لا تشعرون باید به این نکته اشاره کرد که شعور غیر از درک و فهم بوده و بدون تربیت و دانشی خود به خود رفتاری را انجام می دهیم و خداوند می فرماید که شما با سیستم متعارف احترام به پیامبر را درک نمی کنید اما بعد از اینکه ایمان آوردید متوجه می شود که ایشان نماینده خدا بوده و سعادت دنیا و آخرت شما بستگی به اطاعت از او دارد.
«إِنَّ الَّذِینَ یَغُضُّونَ أَصْوَاتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ أُولَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَی لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ عَظِیمٌ ﴿٣﴾» کسی که به خاطر احترام پیامبر صدای خود را پایین می آورد، خداوند قلب او را برای تقوا آزمایش کرده و قبول کرده است هم مورد مغفرت خدا قرار می گیرد و هم اجر عظیم دارد. این فهم و درک خیلی مورد توجه خدا قرار دارد.
«إِنَّ الَّذِینَ یُنَادُونَکَ مِنْ وَرَاءِ الْحُجُرَاتِ أَکْثَرُهُمْ لا یَعْقِلُونَ ﴿٤﴾ » به درستی کسانی که در پشت حجره ها با صدای بلند تو را صدا می زنند اکثرشان عقل خود را به کار نگرفته اند.
«إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ فَأَصْلِحُوا بَیْنَ أَخَوَیْکُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ لَعَلَّکُمْ تُرْحَمُونَ ﴿١٠﴾ » خداوند بین همه مؤمنین برادری قرار داده است و دستور آمده که باب مسخره کردن یکدیگر را باز نکنید، القاب نامناسب به هم ندهید، تجسس نکنید یعنی اینکه به دنبال پیدا کردن ایرادات دیگران نباشید. در ادامه این سوره از حرام بودن غیبت سخن گفته شده است.
در آیه ۱۳ آمده است که « إِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرإِنَّ أَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ أَتْقَاکُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ خَبِیرٌ» که درس اخلاقی بسیار بالایی را دارد، کسی که واجبات خدا را بیش تر انجام دهد و دستورات او را بهتر انجام دهد نزد خدا مقام بالاتری دارد و ملاک اهمیت خدا تقوا است.
پس اولین ملاک ایمان است، بعد از آن در میان مؤمنان هرکس با تقوا تر باشد مقام بالاتری دارد. در مرحله بعد علم اهمیت دارد و بعد از آن جهاد است. مطلبی آمده که ایمان باید قلبی باشد و به زبان آوردن آن مسلمانی را ایجاد می کند اما تا زمانی که قلبی نباشد آن مؤمنی که خدا می خواهد نیستیم. «قَالَتِ الأعْرَابُ آمَنَّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَلَکِنْ قُولُوا أَسْلَمْنَا وَلَمَّا یَدْخُلِ الإیمَانُ فِی قُلُوبِکُمْ وَإِنْ تُطِیعُوا اللَّهَ وَرَسُولَهُ لا یَلِتْکُمْ مِنْ أَعْمَالِکُمْ شَیْئًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِیمٌ ﴿١٤﴾ إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِینَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ یَرْتَابُوا وَجَاهَدُوا بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ أُولَئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ ﴿١٥﴾ » باید کاری کنیم که ایمانمان قلبی باشد، در آیه ۱۵ شرایطی که ایمان قلبی می شود را ذکر کرده است. کسی ایمان آورده و مؤمن خوانده می شود که به خدا و رسولش ایمان بیاورد و در ایمان خود شک نکند، و با جان و مال خود در راه خدا جهاد کند.
آیات آخر مربوط به دعوایی است که عثمان باعمار داشت، داستان از این قرار است که مشغول ساختن دیواری برای مسجد بودند و عثمان رفتار مناسبی نداشت و عمار با او درگیر شد، در برابر شکایت عثمان آیه آمد: «قُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِقُلْ أَتُعَلِّمُونَ اللَّهَ بِدِینِکُمْ وَاللَّهُ یَعْلَمُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأرْضِ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیم ﴿١٦﴾ » به اینها بگو می خواهید به خدا یاد دهید که ما ایمان داریم؟ ای پیامبر به تو منت می گذارند که ما مسلمان شده ایم ، «یَمُنُّونَ عَلَیْکَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ إِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ أَنْ هَدَاکُمْ لِلإیمَانِ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ ﴿١٧﴾ ». این اخلاقیات را که خداوند به پیامبر گفته است باید تلاش کنیم تا جوری در ما نهادینه شود .