در محضر استاد انصاریان
چرا برخی امتهای مجرم از نعمتهای خدا بهرهمندند؟
مفسر قرآن کریم گفت: «توبه» یعنی قطع رابطه با گناه. اگر توبه کنید، خدا شما را بهوسیله فرزندان باادبِ دلسوزِ حرف گوشبدهِ بیهیجان یاری میکند و از این اولادی که دارید، حظّ میکنید و با آن باران مدراری هم ثروتمندتان میکند.
عقیق:حجتالاسلام استاد حسین انصاریان، محقق، مفسر و پژوهشگر قرآنی در ادامه مجالس سخنرانیهای خود، در دهه سوم ماه محرم در امامزاده ابوالحسن شهرری به سخنرانی پرداخت. بخشی از مهمترین سخنان این استاد فرزانه را در ادامه میخوانیم؛
همه شما مثل من از ایام کودکی داستان عبرتانگیز و پندآموز قوم حضرت نوح را شنیدهاید؛ طوفان، افکار پلید، رذائل اخلاقی، اعمال ناپسند و نفرتانگیزی که میتوانست با توبه قوم نوح فرو بنشیند، ولی قوم بهخاطر کِبر باطنیشان در برابر حق به توبه حاضر نشدند. با اینکه افکار پلیدشان، اخلاق ناپسندشان و اعمال ظالمانهشان، آنها را از نظر زندگی مادّی در فشار قرار داد؛ چون طبیعت جهان را پروردگار عالم بهگونهای قرار داده که دو عکسالعمل دارد:
یک عکسالعمل در برابر خوبیهای انسان است. یک ملتی که نسبت به همدیگر نیّت پاک دارند، نیت درست دارند، همه خیر همدیگر را میخواهند و کسی به شر برای کسی راضی نیست، اخلاق آنها یک اخلاق نرم، پاک و متواضعانه است و در عمل هم دو بخش عمل دارند: عبادت حق و خدمت به خلق. پروردگار عالم درباره این جامعه میفرماید: برکات آسمان و زمین را به روی آنها خواهیم گشود، در اینجا ممکن است کسی بگوید مگر غربیها نیّت پاک دارند، اخلاق سالم دارند، عبادت دارند، خدمت به خلق دارند، پس این سرسبزی محیطشان، اقتصادشان و بارانهای فراوانشان چیست؟ آیا برکات الهی است که به آنها نازل میشود؟
پروردگار در قرآن میفرماید: یک امت مجرم یا به سختیِ معیشت دچار میشود یا همه نعمتها را در گناه هزینه میکند و بارش سنگینتر میشود. فکر نکنید آنها در برکات خدا شناور هستند، بلکه آنها با نعمتهای خدا انواع معصیتها را مرتکب میشوند و نعمت را برای خودشان طبق دعای کمیل به نقمت تبدیل میکنند و همه نعمتها را به دری برای ورود به عذاب دنیایی و آخرتی تبدیل میکنند. گاهی هم گوشمالیِ سختی به آنها داده میشود؛ گردبادها، طوفانهای هواییِ دویستکیلومتر سرعت، سونامیهایی که یکبار بخش عظیمی از ژاپن را نابود کرد، سونامی که در سواحل استانهای مهم آمریکا در همین دوماه آمد و کشت، ویران کرد، سوزاند. فکر نکنید که آنها در بهشت دنیا زندگی میکنند!
عذاب خداوند به دو شکل است
وقتی من ثروتم، پولم، بدنم، اعضا و جوارحم و نعمتها را وارد گناه بکنم، لازم نیست که خدا باران را بند بیاورد و خشکسالی بیاورد و گوشمالیهایی مثل زلزله به من بدهد؛ همین که خودم دارم با نعمتها برای آخرتم و برای ذلت دنیایم آتش فراهم میکنم، بهعنوان جریمه من بس است؛ بنابراین خدا دو نوع عذاب دارد: یک عذاب، عذاب کمکردن است: کمبارانی، قحطی، گرانی، رکود اقتصادی، مخالفت و دشمنی با همدیگر، این یک عذاب است که جریمه جرمهای یک جامعه است؛ یک عذاب هم این است که خدا دست به نعمت و سرسبزی و باران و فراوانی میوه نمیزند، ولی در قرآن میگوید: «سَنَسْتَدْرِجُهُمْ مِنْ حَیثُ لا یعْلَمُونَ»؛ نعمتها را کور و کر و بدون شعور دارند مَرکب ورود به «خزی الدنیا و عذاب الآخرة» میکنند.
ملت نوح در مقابل نبوت که دلسوز آنها بود و در مقابل وحی که راهنمای آنها بود، موضعگیریهای بسیار زشتی کردند و دچار عذاب اقتصادیِ کمبارانی و قحطی شدند که علاج آن بنا به آیات قرآن، آیات تورات و انجیل، توبه واقعی است. به قول حضرت صادق، خروج از چهارچوب گناه، شما را با انواع نعمتها و فراوانی روبهرو میکند و بسیاری از ملتها هم حاضر نیستند که توبه را تجربه کنند، ترک گناه را تجربه کنند؛ بلکه در مقابل پیشنهاد توبه میخندند و مسخره میکنند، در مقابل پیشنهاد خروج از گناهان تکبر میکنند.
«توبه»؛ یعنی قطع شدن رابطه ما با گناه
حالا یک پیغمبر اولواالعزم الهی که قول او صادق است، عمل او صدق است، قلب او برای مردم میتپد، آمد و این پیشنهاد را به مردم داد: «استغفروا ربکم»، بیایید و در پیشگاه پروردگارتان، «رب» و مالکتان، همهکارهتان، مدبر امورتان توبه کنید؛ یعنی با گناهان قطع رابطه کنید. توبه در لغت بهمعنی گریهکردن نیست، بهمعنی دعای ندبه و کمیل و عرفه خواندن هم نیست؛ توبه بهمعنای رجوع است. جمله «تاب» در کتب لغت عرب بهمعنای «رجع» است؛ یعنی بیایید و به همه گناهان پشت کنید و از گناهانتان به خوبیها رجوع کنید. این پیشنهاد یک پیغمبر اولواالعزمِ صادقِ مصدقِ دلسوزِ نورانی بود! بعد گفت: اگر توبه کنید، یعنی روابط خودتان را با گناهان قطع بکنید، «یرْسِلِ اَلسَّماءَ عَلَیکمْ مِدْراراً»؛ این نگرش پیغمبر اولواالعزم به توبه و آیندهنگری اوست؛ اگر توبه کنید، باران مدراری در طول سال میبارد.
باران مدراری چیست؟ ما چند مدل باران داریم: یک بارانی است که اینقدر کم میآید که زمینها سیراب نمیشوند. همه شهر و کویر و مناطق کشاورزی را ابرِ متراکم میگیرد و همه خوشحال میشوند، اما ابر چند قطره اشک میریزد و تمام میشود؛ نه به درد گل میخورد، نه به درد درخت میخورد، نه به درد گیاه و کشاورزی و بعد هم تراکم ابر از بین میرود و تمام میشود، مردم دچار ناامیدی میشوند.
اینها را بیشتر مردم باور نمیکنند؛ یعنی وقتی قرآن خودش پیشنهاد توبه میکند که پیشنهاد خدا یا پیغمبر اولواالعزم پروردگار است، مردم قبول نمیکنند، باور نمیکنند و حاضر هم نیستند بیایند که توبه را امتحان کنند تا ببینند مشکلات را حل میکند یا نمیکند، یقیناً حاضر نیستند! الآن به هرچه بدحجاب و بیحجاب -که ضد چهارده آیه قرآن است- پیشنهاد توبه بشود، به انسان میخندند؛ پیشنهاد برگشتن از این گناه بشود که باعث چقدر طلاق و چقدر پاشیدهشدن خانوادهها و چقدر مشکلساز برای جوانان است، میخندند؛ به رباخورها هم بگوییم توبه کنید، نمیکنند! به اینهمه دزدی که در مملکت است و امروز تلویزیون میگفت درصد بالایی در تهران است، بگوییم توبه کنید، جواب میدهد و میگوید برو، خدا جای دیگر حوالهات کند! قبول نمیکنند و به آزمایش توبه هم حاضر نیستند.
بدترین کِبر انسان، نپذیرفتن حق است
یعنی مردم حاضر نیستند پروردگارشان را امتحان کنند و ببینند این حرفهایی که در قرآن زده، راست است یا دروغ است، حاضر به آزمایش هم نیستند! قبول نمیکنند، باور نمیکنند! بعد اگر این پیشنهاد از طرف ما اهل لباس دین باشد که فحش هم بهدنبال آن هست، بدگویی هم بهدنبال آن هست. آنها فکر میکنند که تمام این مشکلات اقتصادی به گردن ماست؛ یعنی ما بودیم که اینقدر بیرحم بودیم که هفتادمیلیون نفر را دچار اینهمه سختیها و رنجها کردهایم! قبول نمیکنند که گناهانشان باعث اینهمه مشکلات است و نمیپذیرند. همان بییقه ریشداری هم که گناه میکند، گیر گناهش میافتد؛ همان آخوندی هم که رعایت لباس را نمیکند و گناه میکند، خود او هم گیر میافتد و بیآبرو میشود، ولی قبول نمیکنند. این قبولنکردن بدترین کِبر انسان است که حق را قبول نکند.
3 خصلتی که هر مؤمنی به آنها نیاز دارد
امام جواد فرزند باکرامت امام هشتم میفرمایند: هر مؤمنی به سه خصلت نیاز دارد، هر مؤمنی! چقدر این روایت زیباست! یک، «واعظ من نفسه»، اینکه خودش بنشیند و خودش را نصیحت کند، خودش دردهایش را پنهان بکند، خودش علت مشکلات را پیدا بکند، خودش علت گرفتاریها را پیدا بکند؛ با خودش حرف بزند و از خودش بپرسد چهکار کردهای که اینهمه گیر افتادهای؟ چهکار کردهای که زندان رفتهای؟ چهکار کردهای که آبرویت رفت؟ چهکار کردهای که زن و بچهات رهایت کردهاند؟ این مقدار هم نمینشینند که از خودشان بپرسند، «واعظ من نفسه»؛ دو، «و توفیق من الله»، توفیق در اینجا بهمعنی هدایت است، بهمعنی راهنمایی است. مؤمن نیاز دارد که دائماً به راهنمایی خدا وصل باشد؛ سه، «و قبول لمن ینصحح»، مؤمن نیازمند است که نصیحت و خیرخواهی دلسوزان را قبول بکند؛ ولی الآن این حالتِ قبول در کشور ما و در بدنه عظیم جامعه مرده، کشته شده، سربریده شده و قبول نمیکنند. حالا نوح میگوید توبه کنید و قبول نمیکنند؛ در زمان ما آدم به گنهکاران میگوید توبه بکنید و اینها هم قبول نمیکنند. اینها هم دچار بلا هستند، ولی خودشان قرآن میگوید: «لا یشعرون»، حالیشان نیست که از کجا دارند میخورند و نمیفهمند. کلاً سازمانِ بافت خطا بلاآور است.
همه گناهان انسان عکسالعمل دارد
تمام گناهان عکسالعمل دارد، توبه هم عکسالعمل دارد. نوح به ملت گفت: توبه کنید، «یرسل السماء علیکم مدرارا»، یک باران میآید که زمین را خیس نمیکند؛ یک باران میآید که زمین را خیس میکند، اما اندازه نیست و به درد نمیخورد؛ یک باران هم حدود یکربع بیستدقیقه میآید و دوهزار تا خانه را میشورد و میبرد، چندصدتا را نابود میکند و از بین میبرد، مزارع را پر از گِل و لجن میکند که دیگر قابلکشت نیست. از این بارانها در این چندساله در این کشور ما خیلی آمده است؛ اما یک باران هم هست که قرآن اسم آن را باران مدراری گذاشته و خیلی تعبیر زیبایی است! باران به فصل، به اندازه، بسیار مفید، سیرابکننده مناطق کشاورزی، پرکننده قنات و چشمه، بالاآورنده آب چاه است، رودخانهها را هم پر میکند، جویها را هم پر میکند، اضافهاش هم خیلی مؤدبانه در دریای خزر میرود یا در خلیج فارس میرود. اسم این باران مدراری است.
نوح به مردم گفت: توبه کنید! «توبه» قطع رابطه با گناه و کلید بازکردن درهای ابرها برای ریختن باران مدراری است، «یُرْسِلِ اَلسَّماءَ عَلَیکمْ مِدْراراً، وَ یُمْدِدْکمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ»؛ اگر توبه کنید، خدا شما را بهوسیله فرزندان باادبِ دلسوزِ حرف گوشبدهِ بیهیجان یاری میکند و از این اولادی که دارید، حظّ میکنید و با آن باران مدراری هم ثروتمندتان میکند؛ چون باغهایتان و زمینهای کشاورزیتان محصول خیلی میدهد، خب باید ببرید و بفروشید، پولدار میشوید. «وَ یجْعَلْ لَکمْ أَنْهاراً»، هرچه رودخانه در منطقه هست، قوم نوح حدودهای ارمنستان و آذربایجان و دامنه کوه آرارات زندگی میکردند. یکجای سرسبزِ خرمِ پرمحصول، ولی حالا گرفتار شدند و گوش ندادند. وقتی نوح پیشنهاد کرد که باران مدراری، یاری اولاد، ثروتمندشدن، پرشدن رودخانهها، به همدیگر گفتند: بیچاره، اختلال روانی پیدا کرده و دیوانه است! وقتی که این طوفانهای گناهِ درونی بیرون آمد، طوفان عظیم آب شد و از آسمان مرتب ششماه ریخت، از زمین هم آب میجوشید؛ یعنی آبی که در منطقه یا در تمام کره زمین پر شد، قرآن میگوید: از نوک کوهها هم رد شد، خب دیگر هیچچیزی نماند و این طوفان دیگر ضربالمثل تاریخ شده است. هیچچیزی نماند! چه کسانی نجات پیدا کردند؟ آنهایی که آمدند و به کشتی متوسل شدند.
زیر کشتی طوفان بود، بالا طوفان بود، دست راست و دست چپ طوفان بود، از بالا و پَس آب میزد، ولی ششماه این کشتیِ چوبی با 83 مؤمن، از هر حیوان و پرندهای یکجفت؛ نه یکدانه پرنده غرق شد و نه یک آدم و کشتی در میان آنهمه طوفان، آرام روی آبها در حرکت بود، مردم شب که میشد، در آن طوفان عظیم خیلی راحت میخوابیدند، صبح هم بیدارمیشدند و خدا را در کشتی عبادت میکردند، با هم صبحانه و ناهار و شام میخوردند، انگار نه انگار! یک امنیت کامل بر کشتی حاکم بود و جالب است که این طوفان کشتی را بالا نمیبرد و زمین بزند، بلکه طوفان رد میشد.
توسل به کدام کِشتی، انسان را به بهشت میرساند
حالا با اینهمه بلاها، گرفتاریها، رکود، کمبارانی، پایینرفتن چاهها تا دویستمتری، خشکشدن چشمهها و قناتها، محصولاتی که براثر بیآبی میسوزد، پیغمبر اکرم میفرمایند: خدا یکدانه کشتی برای شما گذاشته که هیچ طوفانی نمیتواند به متوسلین به این کشتی ضرر بزند، آنهایی که به این کشتی متوسل هستند، دنیا را به سلامت رد میکنند و به سلامت وارد آخرت میشوند، به سلامت هم وارد بهشت میشوند: «ادخلوها بسلام آمنین».
آدرس کشتی را هم پیغمبر داده است: در شب معراج از محلی بالاتر رفتم که جبرئیل با آن قدرت ایستاد، گفتم: چرا همسفر من نمیآیی؟ گفت: «لو دنوت»، اگر من بهاندازه یک بال مگس اضافهتر بیایم، چون جای من نیست، «لاحترقت»، همه وجودم میسوزد. این انسان است که میتواند بالاتر از ما ملائکه برود؛ شما برو، دیگر فرشتگان بدرقهات میکنند. به جایی رسیدم که بالاتر از آنجا مقامی در عالم نبود. حالا ما که نمیتوانیم آن مقام را بفهمیم، ولی حضرت میفرمایند: به آن نقطه اعلای عالم هستی رسیدم که بهنظر یک صفحه نور میآمد، تماشا کردم و دیدم با خط خوانا بر روی این صفحه نور نوشته است: «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»، حسین کشتی نجات است. چهکار بکنم که با ابیعبدالله نجات پیدا کنم؟ خود ابیعبدالله میگویند: راه نجات شما با کشتی وجود من، اقتدای به من در همه برنامههای زندگیتان است. من را نگاه بکنید! من خودم را به هیچ حرامِ خدا آلوده نکردم و هیچ دستور خدا را هم زمین نگذاشتم که عمل نکنم. اقتدا کنید!
منبع:فارس