کد خبر : ۸۹۰۹۲
تاریخ انتشار : ۲۲ مرداد ۱۳۹۶ - ۱۳:۱۸
تاریخچه بناى «کعبه»/

ماجرای پیرمردی که ۵سال در راه خانۀخدا بود

خداوند حج پیاده را مقدم بر سواره ذکر کرده و در روایتى از پیامبر(ص) مى‌خوانیم: «کسى که پیاده حج مى‌کند در هر گام هفتصد حسنه دارد در حالى که سواره‌ها در هر گام هفتاد حسنه دارند».
عقیق: آیت‌الله مکارم شیرازی در تفسیر نمونه ذیل آیات 25 و 26 سوره مبارکه «حج» به تاریخچه کعبه و اهمیت حج اشاره کرده است که متن آن در ادامه می‌آید؛

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

«وَإِذْ بَوَّأْنَا لِإِبْرَاهِیمَ مَکَانَ الْبَیْتِ أَن لَّا تُشْرِکْ بِی شَیْئًا وَطَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطَّائِفِینَ وَالْقَائِمِینَ وَالرُّکَّعِ السُّجُودِ * وَأَذِّن فِی النَّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجَالًا وَعَلَىٰ کُلِّ ضَامِرٍ یَأْتِینَ مِن کُلِّ فَجٍّ عَمِیقٍ؛ (به خاطر بیاور) زمانى را که محل خانه کعبه را براى ابراهیم آماده ساختیم (تا آن را بنا کند و به او گفتیم:) چیزى را همتاى من قرار مده و خانه‌ام را براى طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان سجده گزار (از آلودگى بتها و از هر گونه آلودگى) پاک ساز. و مردم را به حج دعوت کن تا پیاده و سواره بر مرکب‌هاى لاغر = چابک و ورزیده از هر راه دورى به سوى تو بیایند». (حج/ 25 و 26)

به تناسب بحثى که در آیه گذشته پیرامون مسجد الحرام و زائران خانه خدا آمد، در آیات مورد بحث، نخست به تاریخچه بناى «کعبه» به دست ابراهیم خلیل(علیه السلام) و سپس مسأله وجوب حج، و فلسفه آن، و بخشى از احکام این عبادت بزرگ اشاره مى‌کند.

ابتدا از داستان تجدید بناى «کعبه» شروع کرده، مى‌گوید: «به خاطر بیاور زمانى را که محل خانه کعبه را براى ابراهیم آماده ساختیم تا در آن مکان اقدام به بناى خانه کعبه کند» (وَ إِذْ بَوَّأْنا لاِ ِبْراهِیمَ مَکانَ الْبَیْتِ).

«بَوَّأ» در اصل از ماده «بواء» به معنى مساوات اجزاى یک مکان و مسطح بودن آن است، سپس به هر گونه آماده ساختن مکان اطلاق شده است.

منظور از این جمله، در آیه فوق ـ طبق روایات مفسران ـ این است که: خداوند مکان خانه کعبه را که در زمان آدم ساخته شده بود، و در طوفان نوح ویران و آثارش محو گشته بود، به ابراهیم(علیه السلام) نشان داد، طوفانى وزید و خاک‌ها را به عقب برد و پایه‌هاى خانه آشکار گشت، یا قطعه ابرى آمد و در آنجا سایه افکند، و یا به هر وسیله دیگر، خداوند محل اصلى خانه را براى ابراهیم(علیه السلام)معلوم و آماده ساخت، و او با همیارى فرزندش«اسماعیل» آن را تجدید بنا نمود.

آن گاه اضافه مى‌کند: هنگامى که خانه آماده شد، به ابراهیم(علیه السلام) خطاب کردیم: این خانه را کانون توحید کن، و «چیزى را شریک من قرار مده، و خانه‌ام را براى طواف کنندگان، قیام کنندگان، رکوع کنندگان و سجود کنندگان پاک کن» (أَنْ لا تُشْرِکْ بِی شَیْئاً وَ طَهِّرْ بَیْتِیَ لِلطّائِفِینَ وَ الْقائِمِینَ وَ الرُّکَّعِ السُّجُودِ).

در حقیقت، ابراهیم(علیه السلام) مأمور بود خانه «کعبه» و اطراف آن را از هر گونه آلودگى ظاهرى، معنوى و هر گونه بت و مظاهر شرک پاک و پاکیزه دارد، تا بندگان خدا در این مکان پاک، جز به خدا نیندیشند، و مهمترین عبادت این سرزمین را که طواف و نماز است در محیطى پیراسته از هر گونه آلودگى انجام دهند.

از میان ارکان نماز در آیه فوق، به سه رکن عمده که «قیام»، «رکوع» و «سجود» است به ترتیب اشاره شده چرا که بقیه در شعاع آن قرار دارد هر چند جمعى از مفسران «قائمین» را در اینجا به معنى «مقیمین در مکّه» تفسیر کرده‌اند.

ولى با توجه به مسأله طواف و رکوع و سجود که قبل و بعد از آن آمده است، شک نیست که قیام در اینجا به معنى قیام نماز است و این معنى را بسیارى از مفسران شیعه و اهل تسنن برگزیده یا به عنوان یک تفسیر نقل کرده اند.

ضمناً، باید توجه داشت: «رُکَّع» جمع «راکع» (رکوع کننده) و «سجود» جمع «ساجد» (سجده کننده) مى‌باشد و این که در میان این دو (الرکع السجود) واو عطف نیامده، بلکه به صورت توصیف ذکر شده، به خاطر نزدیکى این دو عبادت به یکدیگر است.

بعد از آماده شدن خانه کعبه، براى عبادت کنندگان، خدا به ابراهیم(علیه السلام) دستور مى‌دهد: «در میان مردم براى حج اعلام کن، تا پیاده و سوار بر مرکب‌هاى لاغر، از هر راه دور، قصد خانه خدا کنند» (وَ أَذِّنْ فِی النّاسِ بِالْحَجِّ یَأْتُوکَ رِجالاً وَ عَلى کُلِّ ضامِر یَأْتِینَ مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیق).  «أَذِّن» از ماده «اذان» به معنى «اعلام» و «رجال» جمع «راجل» به معنى «پیاده»، و «ضامر» به معنى حیوان لاغر، و «فج» در اصل به معنى فاصله میان دو کوه و سپس به جاده‌هاى وسیع اطلاق شده و «عمیق» در اینجا به معنى دور است.

در روایتى در تفسیر «على بن ابراهیم» آمده: «هنگامى که ابراهیم(علیه السلام) چنین دستورى را دریافت داشت، عرض کرد: خداوندا، صداى من به گوش مردم نمى‌رسد، اما خدا به او فرمود: عَلَیْکَ الأَذانُ وَ عَلَىَّ الْبَلاغُ!: «تو اعلام کن و من به گوش آنها مى‌رسانم»!.

«ابراهیم»(علیه السلام) بر محل «مقام» بر آمد، و انگشت در گوش گذارد و رو به سوى شرق و غرب کرده، صدا زد، گفت: أَیُّهَا النّاسُ کُتِبَ عَلَیْکُمُ الْحَجُّ اِلَى الْبَیْتِ الْعَتِیْقِ فَأَجِیْبُوا رَبَّکُم:

«اى مردم حج خانه کعبه بر شما نوشته شده، دعوت پروردگارتان را اجابت کنید».

و خداوند صداى او را به گوش همگان ـ حتى کسانى که در پشت پدران و رحم مادران بودند ـ رسانید، و آنها در پاسخ گفتند: «لَبَّیْکَ اللّهُمَّ لَبَّیْکَ!...» و تمام کسانى که از آن روز تا روز قیامت در مراسم شرکت مى‌کنند از کسانى هستند که در آن روز دعوت ابراهیم(علیه السلام) را اجابت کردند.

و اگر حج پیاده را مقدم بر سواره ذکر کرده، به خاطر این است که: مقام آنها در پیشگاه خدا افضل است چرا که رنج این سفر را بیشتر تحمل مى‌کنند، و به همین دلیل، در روایتى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى‌خوانیم: «کسى که پیاده حج مى‌کند در هر گام هفتصد حسنه دارد در حالى که سواره‌ها در هر گام هفتاد حسنه دارند».

و یا به خاطر این است که: اهمیت زیارت خانه خدا را مشخص کند، که باید با استفاده از هر گونه امکانات به سوى او آیند و همیشه در انتظار مرکب سوارى ننشینند.

تعبیر به «ضامر» (حیوان لاغر) اشاره به این است که: این راه، راهى است که حیوانات را لاغر مى کند چرا که از بیابان‌هاى سوزان، خشک و بى‌آب و علف مى‌گذرد، و هشدارى است براى تحمل مشکلات این راه.

و یا این که: حیواناتى را انتخاب کنند، ورزیده، چابک و پر تحمل، حیواناتى که در میدان تمرین، لاغر شده و عضلاتى سفت و محکم دارند که در این گونه راه‌ها حیوانات پروارى به کار نمى‌آید (و انسان هاى پرورش یافته در ناز و نعمت نیز مرد این راه نیستند).

تعبیر به «مِنْ کُلِّ فَجّ عَمِیْق» اشاره به این است که: نه فقط از راه‌هاى نزدیک بلکه از راه‌هاى دور نیز، باید به سوى این مقصد حرکت کنند (کلمه «کُل» در اینجا به معنى استقراء و فراگیرى نیست بلکه به معنى کثرت است).

مفسر معروف «ابوالفتوح رازى» در ذیل این آیه، سرگذشت جالبى را از مردى به نام «ابوالقاسم، بشر بن محمد» نقل مى‌کند مى‌گوید:

«در حال طواف، پیر مردى را دیدم در نهایت ضعف و ناتوانى که آثار رنج سفر در چهره او نمایان بود، عصا به دست گرفته طواف مى‌کرد، نزدیک او رفتم و از او پرسیدم: از کجا مى‌آیى؟

گفت: از راهى بسیار دور، پنج سال است که راه سپرده‌ام تا به اینجا رسیده‌ام! از رنج سفر، پیر و ناتوان شده‌ام. گفتم: به خدا سوگند این مشقتى بزرگ و در عین حال اطاعتى نیکو و محبتى صادقانه در پیشگاه حق است.

از شنیدن این سخن شاد شد، لبخندى بر روى من زد و این دو بیت را قرائت کرد:

زُرْ مَنْ هَوَیْتَ وَ اِنْ شَطَّتْ بِکَ الدّارُ *** وَ حالَ مِنْ دُونِهِ حُجُبٌ وَ أَسْتارٌ!

لا یَمْنَعَنَّکَ بُعْدٌ مِنْ زِیارَتِهِ *** اِنَّ الْمُحِبَّ لِمَنْ یَهْواهُ زُوّارٌ!

«آن کس را که دل به او بسته‌اى زیارت کن، هر چند خانه تو دور افتاده باشد و حجاب‌ها و پرده‌ها میان تو و او جدایى بیفکند.

دورى راه هرگز نباید مانع تو از زیارتش گردد چرا که دوست و عاشق به هر حال باید به زیارت محبوبش رود»!

آرى، جاذبه خانه خدا آن قدر زیاد است که دل‌هاى سرشار از ایمان را از تمام نقاط دور و نزدیک به سوى خود جلب و جذب مى‌کند، پیر و جوان، کوچک و بزرگ، از هر نژاد و قبیله، از راه دور و نزدیک لبیک گویان، عاشقانه به سوى او مى‌آیند، تا جلوه‌هاى ذات پاک خدا را در آن سرزمین مقدس، با چشم جان تماشا کنند، و رحمت بى‌دریغش را در روح خود لمس نمایند.

منبع:فارس

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین