۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۹ : ۱۲
مسأله نصیحت و نصیحتپذیری از زیباترین خصلتهایی است که خداوند در برخی آیات قرآن به آن پرداخته است و نیز اهلبیت عصمت و طهارت(ع) با وجود بهره کامل از صفات الهی، در سیرهشان نسبت به آن بسیار تقید داشتند و اصحاب خود را ترغیب میکردند تا امام مسلمین را مورد نصیحت قرار دهند. به این مناسبت به برخی آیات و روایات مرتبط با این موضوع میپردازیم.
خداوند در آیه79 سوره اعراف میفرماید: «فَتَوَلَّی عَنْهُمْ وَ قالَ یا قَوْمِ لَقَدْ أَبْلَغْتُکُمْ رِسالَةَ رَبِّی وَ نَصَحْتُ لَکُمْ وَ لکِنْ لا تُحِبُّونَ النَّاصِحینَ؛ پس (صالح) از ایشان روی گرداند و فرمود: ای قوم من به تحقیق پیغام پروردگارم رابه شما ابلاغ کردم و شما را نصیحت و خیر خواهی کردم، اما شما نصیحتکنندگان را دوست نمیدارید.» بر اساس این آیه، پیامبران الهی نسبت به نصیحت امت بسیار تقید داشتند و آن را عملی در راستای امر به معروف و نهی از منکر قرار میدادند و قومشان را به دلیل اینکه نصحیتپذیر نبودند، شماتت میکردند و میفرمودند «من رسالت خود را به انجام رساندم و در وعده و وعید خود باشما قصد فریب شما را نداشتم بلکه خیر خواهتان بودم، ولی از آنجا که شما مرا اجابت نکردید و ایمان نیاوردید، معلوم میشود که شما خیرخواهان را دوست نمیدارید و فریب و غش را بر خیرخواهی ترجیح میدهید.»(تفسیر المیزان)
در ادامه همین آیات، خداوند ماجراهایی را از سایر پیامبران نقل میکند که این بزرگواران مدام قوم خود را مورد نصیحت و انذار قرار میدادند و آنها را دعوت به خیر و صلاح میکردند.
عدم نصیحت مسئولان، زمینهساز فساد آنهاست
از سوی دیگر اهلبیت(ع) هم نصیحتکننده امت بودند و هم مردم را نسبت به
نصیحت کردن خود ترغیب میکردند تا جایی که نصیحت مردم بر امام مسلمین را
یکی از حقوق امامت بر مردم میشمردند. به عنوان نمونه امیرالمؤمنین(ع) در
خطبهای فرمودند:
«اما حق من بر شما این است که اولاً به بیعتی که - نسبت به فرمانروا و حاکم - کردهاید وفادار باشید. دوم این که در حضور و غیاب ناصح من باشید، ثناگویی نکنید و زیباییها را به رخ من نکشید که این موجب میشود فرمانروا از حالت خوف از خدا و رعایت حال مردم خارج شود و حقوق واجبی را که بر ذمه اوست، انجام ندهد.» (خطبه34 نهجالبلاغه) بر اساس این روایت امیرالمؤمنین(ع) علاوه بر اینکه مسلمانان را دعوت به نصیحت حکام و مسئولان و ائمه جامعه میکنند، عدم نصیحت کردن آنها و نیز پرداختن به زیباییهای حکام را مهمترین عامل فساد فرمانروایان و مسئولان معرفی میکنند.
همچنین حضرت در بیانی دیگر همگان را دعوت به نصیحتپذیری میکنند و میفرمایند نصحیتشونده باید در قبال این نصحبت دیگران فروتنی به خرج دهد؛ حضرت در این باره فرمودند:
«حقّ نصیحتکننده این است که نسبت به او فروتنى کنى، دل را براى فهم نصیحتش آماده نمایى و به سخنانش گوش دهى و اگر گفتارش درست بود خدا را شکر گویى و بپذیرى و حق شناسى کنى؛ وَ أَمَّا حَقُّ النَّاصِحِ فَأَنْ تُلِینَ لَهُ جَنَاحَکَ ثُمَّ تَشْرَئِبَّ لَهُ قَلْبَکَ وَ تَفْتَحَ لَهُ سَمْعَکَ حَتَّى تَفْهَمَ عَنْهُ نَصِیحَتَهُ ثُمَّ تَنْظُرَ فِیهَا فَإِنْ کَانَ وُفِّقَ فِیهَا لِلصَّوَابِ حَمِدْتَ اللَّهَ عَلَى ذَلِکَ وَ قَبِلْتَ مِنْهُ وَ عَرَفْتَ لَهُ نَصِیحَتَه» ( تحف العقول ص 269)
نصیحت مسئولان، نشانه قلب سالم است
اما رسول گرامی اسلام(ص) در روایتی زیبا از نشانههای قلبهای سالم و
بیغل و غش را نصیحت حاکمان و ائمه مسلمین معرفی کردند و فرمودند: «
«قلب انسان مسلمان در سه چیز باید از غل و غش عاری و منزه باشد: اول: اعمال عبادی را بدون شایبه ریا و عجب و امثال این با اخلاص انجام دهد دوم: فرمانروا و حاکم بر جامعه را نصیحت کند و سوم اینکه با جماعت مسلمین همراهی کند؛ ثلاث لا یُغِلُّ علیهنَّ قلبُ امرِی ء مُسلِم اِخلاصُ العَمَلِ للّه و النَّصیحة لائمَّةِ المسلمین و اللُّزوم لِجَمَاعَتِهِم»
با توجه به آنچه تاکنون مطرح شد، میتوان به راحتی نتیجه گرفت که اهلبیت(ع) نصیحتپذیری را از حقوق متقابل مردم و حکام معرفی میفرمودند و تمرد از آن را دلیل فساد جامعه میدانستند که میتوان گفت این مسأله از مصادیق بارز امر به معروف و نهی از منکر نیز میباشد.
نصیحتگویی، از وظایف ذاتی مادحین است
حال در این بین برخی اقشار خاص جامعه هستند که وظیفه سنگینتری نسبت به
این امر بر عهده دارند که از جمله آنها جامعه مداحان کشورهای اسلامی است،
زیرا ذات فعالیتشان مطالعه عبرتهای تاریخ اسلام و ارائه آنها به زبان شعر
به جامعه است که این رفتار را در شاعران بزرگ اسلام مثل دعبل خزاعی
به وفور میبینیم؛ دعبل کسی بود که با زبان شعر، حکام جامعه را مورد
هشدارهای آتشین خود قرار میداد تا جایی که جانش را در این مسیر فدا کرد،
اما باز شاهدیم که مورد عنایت اهلبیت عصمت و طهارت(ع) بود، زیرا این رفتار
دعبل را جزو وظایف ذاتی مسلمانی میدانستند که نسبت به محیط پیرامون خود
بیتفاوت نیست و مدام در پی حق است. امیر مؤمنان(ع) نیز در بیانی شیوا حقگویی را یکی از واجبات مؤمن بر شمردند و فرمودند: «
مؤمن را بر مؤمن، هفت حق است؛ واجب ترین آنها این است که آدمى تنها حق را بگوید، هر چند بر ضد خود یا پدر و مادرش باشد و به خاطر آنها از حق منحرف نشود.» (مستدرک الوسایل و مستنبط المسایل ج 9 ، ص 45)
بنابراین
میتوان نتیجه گرفت اگر میخواهیم جامعه اسلامی به رشد و صلاح برسد، باید
بدانیم که بخشی از آن در گروی شنیدن انتقادات و نصیحتهای دلسوزان نظام است
که این مسأله هم مبنای عقلی و هم مبنای قرآنی و روایی دارد؛ حال ممکن است
گاهی این نصیحتها با چاشنی تندخویی باید و گاه با زبان نرم و آرام؛ در هر
صورت نصیحتکردن و نصحیتپذیری از وظایف و حقوق متقابل مردم و مسئولان
جامعه است و نمیتوان این حق را از کسی سلب کرد.