۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۱ : ۲۲
وی در توضیح کلمه «آتشینا» در مصراع اول با اشاره به اینکه منظور از آن انسان آتشین است، گفت: «آتش» چند خصلت دارد؛ اولین خصوصیت آتش این است که همیشه به سمت بالا میرود و دوم اینکه آتش همیشه گرم کننده است و خصوصیت سوم آتش این است که هر چیزی را به جنس خودش میکند و خود به جنس دیگری تبدیل نمیشود و خصوصیت دیگ را آن را این دانست که آتش همیشه روشن میکند و نور میدهد.
دینانی با اشاره به اینکه عارف شاعر مولوی در این بیت به دو خصلت آتش نظر داشته است، گفت: آن دو خصوصیت نورانیت آن است که همه جا را روشن میکندو خصلت دومی که مولوی در نظرشان بوده خصلت بالا روندگی آتش است.
وی با اشاره به اینکه انسان باید همیشه بالا رونده باشد و اگر موجودی بالا نرود، دو گزینه بیشتر ندارد یا توقف است و یا تنزل. چرا که هر موجودی سه فرض برایش ممکن است، تنزل، توقف و درجازدن رو به بالا رفتن و تعالی. و این سه گزینه فقط بالا رفتن مطلوب است و توقف هم نوعی فرو رفتن است.
دینانی در توضیح خصلت دوم آتش که نور دهندگی آن است، با طرح این سوال که نوردهندگی انسان به چیست، گفت: انسان دارای ادراک و عقل است و عقل روشنی میدهد و روشنایی آن بیشتر از آتش است چرا که اگر عقل نباشد روشنایی آتش نیز قابل ادراک نیست.
وی با بیان اینکه برای تبیین این مطالب باید از عالم محسوسات کمک گرفت، گفت: بالا رفتن از بلندی اگرچه سخت به نظر میآید اما داشتن هدف و کشف چیزهای جدید که در مسیر انسان به آن مواجه میشود آن را دلپذیر میکند اما پایین آمدن به جهت اینکه به جز تکرار مکررات چیز جدیدی وجود ندارد تا برای شخص جذاب و جلبکننده باشد و همچنین به جهت اینکه هر لحظه خطر سقوط سخت وجود دارد، در واقع سختتر است.
دینانی با بیان اینکه عقلای عالم هیچکدام نظریه داروین مبتنی بر اینکه انسان میمون نمیشود را قبول نکردهاند اما این حرف یکی از حکما که گفته خوف آن دارم انسان میمون شود میتواند قابل تامل باشد چرا که میمون واقعی منظور نیست بلکه طبع آن میمون میشود.
وی در توضیح «آب حیوان» گفت: منظور از آن آبی است که خود همواره زنده است و زنده میکند. حیوان از حیات آمده است. خداوند در قرآن کریم می فرماید: «و جعلنا من الماء کل شیء حی» . اگر آب نباشد چیزی زنده نیست، حیات به آب است، آبی که زنده است.گیاهان با آب میرویند، حیوانات و انسانها نیز با آب زندهاند. بنابراین آب حی کننده و حیاتبخش است.
دینانی با اشاره به اینکه حیات ظاهری با آب زنده است، گفت: حیات معنوی انسان با آب معرفت است. اگر معرفت و عقلانیت نباشد حیات معنوی نداریم؛ چرا که حیات معنوی انسان به معرفت بستگی دارد و معرفت نیز به وسیله عقل دست میآید.
وی با بیان معنای اینکه «آب حیوان» در ظلمات است چیست، گفت: اگر عقل با تاریکیهای نفسانیت و شهوات جهل، ظلم، نادانی، نستیزد به آب معرفت نمیرسد و منظور از در ظلمت قرار گرفتن آب حیات، ظلمت نفسانیت است و آب معرفت هنگامی حاصل میشود که با خواستههای نفسانی که ظلمات است مبارزه شود. آب حیات یعنی معرفت عقلانی در زدودن ظلمات نفسانیت است.
دینانی با اشاره به اینکه روشنایی شعله آتشین عقل از شعاه خورشید نیز بیشتر است گفت: چراکه خورشید فقط منظومه خودش را روشنایی میدهد و خارج از منظومه خود روشنایی ندارد اما عقل تا بینهایت روشنایی دهنده است و منبع ادراک و بیان جمله «اللهاکبر» است.
وی در توضیح آن با اشاره به معنای تفسیری «اکبر» در «الله اکبر» گفت: بزرگتر کمی مورد نظر نیست، چون خداوند قابل اندازهگیری کردن نیست یعنی منظور از اکبر این نیست که خداوند بزرگتر است از کوه، دریا، کهکشان و ... است بلکه معنایش این است؛ خداوند بزرگتر از آن است که توصیف شود.
دینانی با اشاره به آیات 10 الی 12سوره طه « إِذْ رَأَىٰ نَارًا فَقَالَ لِأَهْلِهِ امْكُثُوا إِنِّی آنَسْتُ نَارًا لَّعَلِّی آتِیكُم مِّنْهَا بِقَبَسٍ أَوْ أَجِدُ عَلَى النَّارِ هُدًى (10) فَلَمَّا أَتَاهَا نُودِیَ یَا مُوسَىٰ (11) إِنِّی أَنَا رَبُّكَ فَاخْلَعْ نَعْلَیْكَ ۖ إِنَّكَ بِالْوَادِ الْمُقَدَّسِ طُوًى (12) » گفت: منظور از آتش نیز همان شعله معرفت است که حضرت موسی (ع) را با خود برد تا به مقام فنا رساند.
وی در تفسیر آیه (10) سوره طه با اشاره به اینکه خداوند در این آیه نفرموده «فیالنار» یا «للنار» بلکه در این آیه «علیالنار» آمده است، گفت: این از لطافت قرآن ا ست چرا که معناییش این است که هدایت از آن آتش یعنی «عقل» هم بالاتر میرود در آتش هدایتی است که از آن آتش هم بالاتر میرود.
دینانی در توضیح اینکه چرا حضرت موسی (ع) باید نعلین «کفشهایش» را در بیاورد، با اشاره به اینکه هیچگاه هنگام ورود به اماکن مقدس نباید با کفش وارد شد، گفت: کوه تور نیز مکان مقدس بود چرا که آنجا کوه ایمن بود و هیچ جا به جز وادی حق ایمنی وجود ندارد. بنابراین باید کفشها را دربیاورد.
وی در تفسیر «فَاخْلَعْ نَعْلَیْكَ»، (کفشهایت را در بیاور) ، با اشاره به بیت شعر «خلع نعلین تن ای موسی جان تا نکنی / کی توان گام زن وادی ایمن گردی» گفت: منظور از «نعلین»، تن و بدن است؛ یعنی از از تقاضای بدن و تن بگذر .
حضرت موسی در این آیه میفرماید: «ارنی» یعنی تو خودت را به من نشان بده و نمیفرماید تو را ببینم و منظور این است که اگر حقتعالی خودش را به انسان نشان ندهد انسان هر چه تلاش کند بیفایده است و نمیتواند تقرب پیدا کند.
دینانی
افزود: خدا به ما نزدیک است «اقرب من حبلالورید» یعنی خدا به همه چیز
نزدیک است. خدا قرب دارد و ما باید به خدا تقرب پیدا کنیم چرا که بین قرب و
تقرب تفاوت است و معنای تقرب نزدیکی به خدا با کوشش است و با آن خود را به
دریای جوشان بقا میرسانیم. و معنای تقرب این است و با این کار مرگ را
میمیرانیم.