۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۵۹ : ۱۹
در مقدمه این کتاب در توضیح چرایی گردآوری این اثر نوشته شده است: مجموعه صهبا، در سیر تحقیقات خود در بین بیانات و سیره رهبر انقلاب، حول محور حضرت آقا_ که به تعبیر امام راحل، مانند خورشیدی برای انقلاب هستند_ قمرهایی را مییابد که مدال «مؤمن انقلابی» بر سینهشان میدرخشد. این قمرها که بعضاً در عین زیبایی و درخشندگی، گمنامند؛ شخصیتهایی هستند که شناخت برهههایی از زندگی مجاهدانه آنها، از طرفی برای مردم انقلابی مفید و آموزنده است؛ و از طرف دیگر، شرح دوستی و رفاقتشان با مقام معظم رهبری، دقایق و ظرایفی از زندگانی حضرت آیتالله خامنهای را به ملت بزرگ ایران نشان میدهد؛ به ملتی که تشنه شناختن هرچه بیشتر مولای خود، و شیفته معرفت پیدا کردن نسبت به حضرت آقا هستند، که ایشان به حق، انقلابیترین مؤمن هستند و مؤمنترین انقلابی».
مجموعه صهبا در نخستین جلد از این مجموعه، ضمن پرداختن به گوشههایی از زندگی حاج شیخ عباس پورمحمدی، نگاهی دارد به دوستی و ارتباط وی با رهبر انقلاب که سابقهای نزدیک به 50 سال دارد.
کتاب مشابه کارهای اخیر صهبا، نثری داستانگونه و روایتی ساده و یکخطی دارد که خواندن را برای مخاطب آسان و شیرین میکند. نویسنده از دیدار نخستش با شیخ عباس پورمحمدی، در حالی که دچار بیماری آلزایمر است، آغاز میکند و سپس در ادامه، همراه روایت علیاصغر پورمحمدی، فرزند ارشد شیخ میشود تا نحوه آشنایی پدر با مقام معظم رهبری را ثبت کند. در بخشهایی از این فصل میخوانیم: اولین حضور ایشان در رفسنجان، دقیقاً اولین ماه رمضان بعد از زلزله فردوس است. پدر از فردوس که به رفسنجان آمد، مهرماه بود. گفت «یک روحانی سیدی را پیدا کردهام که مانندش را تا به حال ندیدهاید! دعوتش کردم که ماه رمضان به اینجا بیاید؛ او هم قبول کرد». زمانی که پدر این جمله را به ما گفت، تقریباً چهل روز تا ماه رمضان مانده بود. با شنیدن آن جمله از پدر، روزها و شبها را میشمردیم که زودتر ماه مبارک بیاید و ما از نزدیک آقا را ببینیم. چون ما در رفسنجان، علمای بزرگ زیادی را دیده بودیم، اما ندیده بودیم پدر از کسی اینچنین تعریف کنند. خلاصه انتظارمان به سر رسید و روز اول ماه مبارک، حضرت آقا به رفسنجان آمدند و تمام ماه رمضان را در رفسنجان ماندند. در آن سی شبانهروز هم منبر رفتند، هم کلاس برگزار کردند؛ و هم با علما، هم با مردم عادی، و هم با جوانها و دانشآموزان و معلمها دیدارهایی صمیمی و خودمانی داشتد. که در این بین، آقا جوانها و معلمها را خیلی ویژه تحویل گرفتند.
تمام سی شب را هم در خانه ما ماندند؛ در اتاق محقری که از بقیه خانه جدا بود و از لحاظ گرما و سرما وضعیت نامناسبی داشت، تابستانها گرم بود و زمستانها سرد! در سرمای زمستان آن سال، اتاق قرار بود با یک چراغ علاءالدین کوچک گرم بشود، که نمیشد!...».
فعالیتهای خانواده شیخ عباس پورمحمدی در آستانه انقلاب و در کوران مبارزه ملت علیه شاه، سفرهای رهبر معظم انقلاب به رفسنجان بعد از انقلاب، مسافرت مخفیانه شیخ عباس پورمحمدی و در لباس مبدل به ایرانشهر برای دیدن آیتالله خامنهای در زمانی که ایشان به این شهر تبعید شده بودند، توصیه رهبر انقلاب برای امدادرسانی به سیلزدگان ایرانشهر و ... از دیگر موضوعات جالب و شیرینی است که در این کتاب به آن پرداخته شده است.
در بخشی از این اثر، گزارشی کوتاه از کتابخانه مهدیه رفسنجان ارائه شده است؛ کتابخانهای که رهبر معظم انقلاب عناوینی را در سال 48 به این کتابخانه اهدا کردند و به گفته راوی، در صفحه نخست کتابها، دستخط دست راست مقام معظم رهبری درج شده است.
نمونهای از کتابهای اهدایی مقام معظم رهبری به کتابخانه مهدیه
گزارشی از مراسم تشییع شیخ عباس پورمحمدی و مروری کوتاه بر زندگی این مومن انقلابی، پایان بخش کتاب است. در انتهای اثر نیز مشابه دیگر کتابهای منتشر شده از صهبا، اسنادی جالب ارائه شده است.
«مومن انقلابی، شیخ عباس پورمحمدی» در شمارگان سه هزار نسخه از سوی صهبا روانه بازار کتاب شده است.