۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۵ : ۰۶
عقیق:قرآن کریم به عنوان محکمترین منبع و استدلال در تمام گزارههای دینی مطرح است. سیر تطور تشریع و فرهنگسازی نماز در آیات مکی و مدنی قرآن کریم میتواند نقشه راه بیچون و چرایی در راستای ارتقاء کیفی فرهنگ نماز باشد. حجتالاسلام و المسلمین عبدالکریم بهجتپور سالها است که در تفسیر آیات قرآن با روشی نو، تلاش چشمگیری داشته است.
مرکز تخصصی نماز (qunoot.ir) سلسله جلساتی گفتار پژوهی با حضور اساتید و کارشناسان با هدف دستیابی به راهکارهای کاربردی ترویج نماز برگزار میکند. در یکی دیگر از این گفتار پژوهیها، مهمان مرکز، حجتالاسلام و المسلمین عبدالکریم بهجتپور استاد سطح عالی حوزه علمیه قم است.
مشروح مصاحبه با این استاد حوزه را با موضوع تشریع نماز و سیر تاریخی و آموزشی آن، با نگاه آیات قرآن کریم در ادامه میآید:
به عنوان اوّلین پرسش، به نظرتان چگونه میتوان فرهنگ «نماز» را به عنوان مهمترین رکن عبادات و طاعات تشریع شده در جامعه ترویج کرد؟
باید توجه داشت که خدای متعال چگونه نماز را وارد زندگی مردم کرد و بخشی از هویت مردم ساخت؛ پروردگار چگونه نماز را به عنوان یک ارزش عبادی در زندگی مردم مطرح کرد، مسائل مربوط به احکام نماز با چه منطقی و با چه تقدم و تأخری مطرح شد.
برای مدیریت هر عنصر فرهنگی باید این مراحل پیموده شود؛ اوّل زمینهسازی، دوم طرح مسئله، سوم تثبیت یا نهادینهسازی، چهارم پایش و مراقبت
باید این مطالعه را براساس سیر نزول سورههای قرآن انجام داد و بدانیم که در سیری که از سوره علق شروع شده و تا سوره توبه تداوم داشته است، چه مسیری طی شده است؟ این به ما کمک میکند که برای فرهنگسازی نماز در جامعه دینی یک نقشه راه ترسیم کنیم.
فرهنگسازی فرایندی دارد که شامل چهار مرحله میشود: اوّل زمینهسازی، دوم طرح مسئله، سوم تثبیت یا نهادینهسازی، چهارم پایش و مراقبت. برای مدیریت هر عنصر فرهنگی باید این مراحل پیموده شود؛ لذا در سیر نزول قرآن باید بررسی کنیم که این مراحل چهارگانه چگونه انجام شده است؛ یعنی در سیر طبیعی نزول چه اتفاقی افتاد؟ زمینهها چه بود؟ ارزشگذاری چگونه بود؟ نهادگذاری این مفهوم چگونه اتفاق افتاد؟ چگونه این مسئله تثبیت و آسیبشناسی و مراقبت شد؟
اشاره کردید که باید چگونگی فرهنگسازی نماز در قرآن را بررسی کرد. پرداختن کتاب وحی به نماز چگونه بوده است؟
حدود صد آیه در مورد نماز و مسائل مرتبط به آن در قرآن مطرح شده است که در شش عنوان میتوانیم آنها را تقسیم کنیم: نماز در ادیان گذشته، نماز به عنوان ویژگی پیامبران و پیامبر اسلام، نماز به عنوان ویژگی مؤمنان و ترک نماز به عنوان صفت کافران و منافقان، نقش تأثیرگذار نماز در رفتار و سعادت انسان و نقش بینمازی در شقاوت، محور پنجم فلسفه و حکمت تشریع نماز است و محور ششم، احکام نماز، احکام مسجد، وضو، غسل، تیمم، نماز جمعه و نماز خوف میباشد.
یکی از نکات جالب درباره نماز این است که نماز از موضوعاتی است که از سوره اوّل، یعنی از سوره علق مسئلهاش مطرح شده و در سوره پایانی قرآن کریم، یعنی سوره توبه، باز هم مسئله نماز مطرح شده است، این نشان میدهد که نماز موضوعی بسیار کارآمد و ارزشمند است.
یکی از تمایزات، نوع برخورد قرآن با نماز است، خداوند در قران به سرعت زمینههای طرح مسئله نماز را درنوردیده و وارد مسئله نماز شده و این به خلاف مفاهیم دیگر است. مثلاً مفهوم امر به معروف و نهی از منکر یا مفهوم عفاف و حجاب پس از گذشت سالها به عنوان ارزش مطرح شده است، چون جامعه در ابتدا ظرفیت آنها را نداشت، پس از گذشت مدتی که برای آنها زمینهسازی شده، در شرایط مناسبی مسئله عفت یا مسئله امر به معروف و نهی از منکر مطرح شده است اما نماز از همان اوّل با مقدمات بسیار اندکی مطرح شده است.
اما انسانی که از پروردگارش احساس بینیازی میکند و لذا سرکشی میکند؛ اوّلین عملی هم که انجام میدهد نهی از معروف است
چرا چنین تمایزی میان نماز و برخی عبادات دیگر وجود دارد؟
چون نماز یکی از مسائل پایهای برای کلیه مباحث اسلامی است؛ در روایت ما نیز اشاره شده است که فاصله بین اسلام و کفر ترک نماز است؛ یعنی از اوّل، آن نقطه فارق و جداکننده، نماز است. خداوند از ابتدا در سوره علق این خط را ترسیم میکند؛ به پیغمبر میفرماید: به مردم بگو ربتان کسی است که خالق هستی است، ربتان کسی است که خالق شماست و رب شما کسی است که مالک ویژگی انسانی (علم) شماست و انسانیت شما به دست اوست: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الَّذِی خَلَقَ، خَلَقَ الْإِنسَانَ مِنْ عَلَقٍ، اقْرَأْ وَرَبُّکَ الْأَکْرَمُ، الَّذِی عَلَّمَ بِالْقَلَمِ، عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ یَعْلَمْ»؛ سپس میفرماید که از همین جا انسانها دو دسته میشوند؛ گروهی این نیاز خودشان را به رب احساس نمیکنند و سرکش میشوند و گروهی دیگر احساس نیاز میکنند و عابد میشوند؛ وقتی کسی عابد شد، میثاقهای بندگی خودش را با پروردگار دائم تکرار میکند و مصلی میشود.
لذا در ادامه میفرماید: «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى، عَبْدًا إِذَا صَلَّى»، پس اگر کسی نعمتهای پروردگار را شناخت و پروردگار را به صاحب اختیاری قبول کرد، زیر چتر او رفت و تسلیم و عبد شد، اوّل کاری که میکند این است که نماز میخواند و نماز از همین ابتدای بندگی آغاز میشود. اما انسانی که از پروردگارش احساس بینیازی میکند و لذا سرکشی میکند؛ اوّلین عملی هم که انجام میدهد نهی از معروف است، «أَرَأَیْتَ الَّذِی یَنْهَى، عَبْدًا إِذَا صَلَّى»، نهی میکند بنده را هنگامی که نماز میخواند. کاملاً دو جریان در برابر هم شکل میگیرد.
«أَرَأَیْتَ إِنْ کَانَ عَلَى الْهُدَى، أَوْ أَمَرَ بِالتَّقْوَى»، یعنی نتیجه اطاعت از خدا ظهور و بروز دارد. انسان بر اثر این اطاعت از خدا و با نماز، در مسیر هدایت باقی میماند و یک اثر اجتماعی هم دارد که دیگران را با یک رفتار اجتماعی امر به تقوا میکند. خداوند در همین سوره اوّل تقریباً کل خط سیر از نعمت رب تا امر به تقوا را ترسیم کرده است که در این سلسله، نماز یکی از حلقات بسیار مهم است، پس از همین جا شروع میکند و از همین اوّلین سوره مسئله نماز مطرح میشود.
در سوره مزمل که سومین سوره در ترتیب نزول است، خداوند پیغمبر را مأمور به نماز میکند، میفرماید برای اینکه تو ظرفیتت بالا برود و قدرت تحمل رسالت را داشته باشی، نماز را باید با ترتیل بخوانی؛ «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً»، به تعبیر علامه طباطبایی آنجا منظور ترتیل در نماز است. تو برای اینکه بتوانی قرآن را تحمل کنی باید نمازخوان خوبی باشی آن هم در شب، نماز در شب تو را آماده میکند تا قرآن را تحمل کنی.
در سوره مدثر به کافران در جهنم میگویند: «مَا سَلَکَکُمْ فِی سَقَرَ»، چه چیزی باعث شده شما جهنمی شوید؟ «قَالُوا لَمْ نَکُ مِنَ الْمُصَلِّینَ»، ما اهل نماز نبودیم. از اوّل این مسئله صفکشی جریان عابد از جریان سرکش به وسیله نماز مطرح میشود، معیار نماز است و این معیار به تدریج تبدیل به یک ارزش میشود.
پس به نوعی میتوان گفت نماز جداکننده ایمان از کفر است. در واقع خطکشی است که خط میان طاعت و سرکشی را ترسیم کرده است؟
بله؛ چون اطاعت و عبادت، ارزشی پایهای است و نماز ذکر آن ارزش پایهای است. لذا در همین اوّل مطرح شد و سپس قرآن به شکلهای مختلف در سیر نزول که به نظر حقیر تا سوره انعام ادامه پیدا میکند، ارزشگذاری مسئله نماز را تثبیت میکند.
در این سیر، امر به نماز ابتدا از امر به انبیاء شروع میشود، امر به پیغمبر: «فصل لربک و انحر»، در سوره کوثر که پانزدهمین سوره در ترتیب نزول است، یا قبلش سوره مزمل «وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِیلاً» که عرض کردم، یا مثلاً در رابطه با حضرت عیسی در سوره مریم که چهل و چهارمین سوره قرآن است؛ در ترتیب نزول میفرماید که «وَأَوْصَانِی بِالصَّلَاةِ»، خدا من را وصیت کرده به نماز یا در رابطه با حضرت اسماعیل «وَکَانَ یَأْمُرُ أَهْلَهُ بِالصَّلَاةِ»، یعنی کاملاٌ مسئله نماز قبل از اینکه به مسلمانان امر شود فرهنگسازی میشود. سوره نمل سوره چهل و هشتم است و در آیه اول، مؤمن کسی است که اهل نماز است، سپس خداوند به پیغمبر دستور میدهد که مردم را به نماز امر کن، این روشی است که قرآن در این مسئله بیان کرده است.
پس خدای متعال با زمینههای اندک به سرعت مسئله نماز را مطرح کرده و نماز جزء پایهایترین مسائل قرار گرفته و اهل بندگی و اهل سرکشی را با نماز از هم جدا کرده است. سپس شروع میکند مسئله نماز و تأثیرات نماز را در زندگی توضیح میدهد و در کنارش نماز اولیا و انبیاء را ذکر میکند، طوری که مردم به طور طبیعی به سمت نماز میآیند در حالی که هنوز امر به نماز تشریع نشده است. مثلاً در سوره اعلی میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَکَّى، وَ ذَکَرَ اسْمَ رَبِّهِ فَصَلَّى»، در سوره اعلی که هشتمین سوره از نظر ترتیب نزول است، میفرماید کسانی که میخواهند به رستگاری برسند راه رستگاری تزکیه است، سپس یاد کنند ویژگی ربشان را که همان نعمتدهندگی و نقشهای پروردگار است، سپس بروند نماز بخوانند.
نماز جزء پایهایترین مسائل قرار گرفته و اهل بندگی و اهل سرکشی را با نماز از هم جدا کرده است. سپس شروع میکند مسئله نماز و تأثیرات نماز را در زندگی توضیح میدهد و در کنارش نماز اولیا و انبیاء را ذکر میکند
خداوند در سوره اعراف که سی و نهمین سوره است یا در سوره فرقان که چهل و دومین سوره در ترتیب نزول است، ترغیب به نماز میکند، اما هنوز نماز را واجب نکرده است. در سوره نمل که سوره چهل و هشتم است میفرماید: مومنین اهل نماز هستند، میگوید کسی که ایمان دارد اهل نماز است؛ بعد از این مثلاً در سوره طه که چهل و پنجمین سوره است به پیغمبر میفرماید: «وَأْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاةِ وَاصْطَبِرْ عَلَیْهَا»، به نماز دستور بده و در امر به نماز هم صبور باش. این چهل و پنجمین سوره است؛ تا این مرحله شما ملاحظه میکنید که هنوز زمینهسازی میکند، زمینهسازی فرهنگی که مردم به طور طبیعی احساس کنند که نماز راهی برای رستگاری و سعادتشان و فارقی است بین ایمان و کفر، تا سوره حجر که پنجاه و چهارمین سوره است، با زمینهسازی مواجه هستیم.
مرحله وجوب نماز از چه زمانی اتفاق میافتد؟
در سوره حجر مرحله دومی از دعوت پیغمبر شروع میشود، سوره حجر قبل از سوره انعام است. آیه 94 سوره حجر نازل میشود: «فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِکِینَ»، یعنی جامعه را دو پاره کن. اینجاست که گروه مسلمان در برابر جامعه اکثری مشرک آشکار میشوند؛ به اینجا که میرسیم سوره انعام نازل میشود که پنجاه و پنجمین سوره است و از اینجا به بعد تازه وجوب نماز اعلام میشود: «اقیموا الصلاه»؛ نماز را به پا دارید، خداوند اکنون است که با این تعابیر در برابر مشرکان زمینه را به گونهای فراهم میکند که مسلمانان به عنوان امر وجوبی، به سمت عبادت بروند، چون اینجا دیگر باید در برابر جامعه مشرک، بهطور آشکار جریان اهل نماز شکل بگیرد. در سوره ابراهیم یعنی هفتاد و یکمین سوره در ترتیب نزول، مردم را مستقیم دعوت به نماز میکند: «قُل لِّعِبَادِیَ الَّذِینَ آمَنُواْ یُقِیمُواْ الصَّلاَةَ»، اوّلین عبارتی از قرآن است که شاید بهطور مستقیم امر به نماز کرده است.
تا پایان سور مکی که سوره مطففین است ما در همین فضا هستیم؛ یعنی فضای اینکه مؤمنین اهل نماز هستند و در برابرشان صف مخالفین نماز قرار دارد. بنابراین تا در مکه هستیم، حکمی که آمده است صرفاً یک حکم ارزشی است، بدین معنا که صفکشی میکند. فلسفه نماز و نقش نماز در رسالت و ارزش پایهای نماز توضیح داده شد، هویت مؤمنانه با نماز گره خورد، سپس نماز تثبیت و واجب شد، تا ما در سورههای مکی هستیم حکم صریحی از احکام فرعی نماز بیان نمیشود!
در سور مدنی تازه بعضی از تشریعات خاص میرسد، و خود این نشان میدهد که بخش قابل توجهی از کیفیتهای نماز مربوط به دوره مدینه است. در دوره مکه یک نمازی بوده است که اظهار بندگی باشد، شاید با سجده یا رکوع یا دعا همراه بوده است، اما قطعاً این هویت شکل یافته نهایی را که بعد از هجرت پیامبر ما شاهدش هستیم در مکه نبوده است.
در اصول کافی یک روایتی هست که میگوید نماز در مکه وجوبش تشریع نشده است و باید این روایت را بفهمیم. یعنی شاید منظور روایت این نماز کامل باشد؛ چون اصل ارزشگذاری نماز و بیان فلسفههای نماز در دوره مکه صورت گرفت.
دوره مدینه مرحله نهادینهسازی این ارزش است، در مرحله مدینه به ترتیب نزول آیات این موضوعات آمده است: بحث مسجد، قبله، آمادهسازی بیت الله الحرام برای نماز مصلین، بحث محافظت بر اوقات نماز به خصوص نماز ظهر، نحوه نماز خواندن در شرایط جنگی، نقض نماز مشرکان، نماز جماعت، جمع میان نماز و ترک مستی (چون هنوز اجازه داشتند تا این دوره مشروب بخورند، «لَا تَقْرَبُوا الصَّلَاةَ وَأَنْتُمْ سُکَارَى») غسل از جنابت، تیمم بدل از غسل، نماز قصر، نماز خوف و نماز در جنگ، جمع بین نماز و اطاعت رسول، تطهیر کعبه، ضرورت اقامه نماز توسط حاکمان، آخرین حکم هم نماز جمعه است، بخش زیادی از احکام نماز در دوره مدینه آمد و تثبیت شد.
مرحله پایش و مراقبت از چه زمانی آغاز میشود؟
در مرحله پایش و مراقبت میفرماید این ارزشی که آوردیم و بهوسیله قوانین نهادینه کردیم؛ مراقب باشید از شما گرفته نشود، این مرحله بعد از سوره فتح است، یعنی در سوره مائده و توبه، در اینجا برای مثال میفرماید: کسی که میخواهد رهبر شود، باید اقامه نماز بکند، ««إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ» ... و یا اینکه همهتان باید مراقب باشید، مراقبت جمعی و اینکه نکند مثل اهل کتاب که نماز را فراموش کردند، شما نمازتان را از دست بدهید، مراقبت این باشید که شیطان میخواهد نماز را از شما بگیرد. پس از نگاه قرآن ما ابتدا از زمینهها شروع کردیم و سپس وارد فلسفهها شدیم و ارزشگذاری شد. این ارزشگذاری به وسیله یک سلسله قوانین نهادینه شد و در نهایت هم آسیبشناسی و پایش مسئله نماز انجام شد. بنابراین اگر اکنون بخواهیم نقشه راه براساس این سیر بکشیم، نقشه راه جلویمان هست. ما میفهمیم وقتی میخواهیم در یک مدرسه و نماز را ترویج کنیم، باید از کجا شروع کنیم.
آیات به ما میگوید اوًل ربوبیت را از طریق توجه به نعمت در مردم زنده کنید. مردم را متقاعد کنید که باید تسلیم باشند، بعد بگویید نماز برای آن، یادکرد میثاق بندگی است و پایهای برای رشد است؛ سپس بگویید که نماز چه نقشی در رستگاری و سعادت دارد
این سیر تطور که فرمودید برآمده از قرآن است یا با زاویهنگاه خاصی به این استنباط رسیدید؟
این سیر کاملاً برآمده از قرآن است؛ ما نباید به جای قرآن تصمیم بگیریم و برای قرآن مهندسی کنیم، قرآن باید بگوید من چگونه یک موضوع را مهندسی میکنم. وظیفه عقل کشف مهندسی است، وظیفه عقل مهندسی معارف دینی نیست. اشتباه فاحش و بزرگی که تاکنون صورت گرفته این است که ما عقل را مهندس فرض کردیم، در حالی که عقل کاشف است. عقل کشف میکند من باید ببینم در آن سیر نزول طبیعی چگونه خداوند این مفهوم را وارد زندگی مردم کرده است. اگر من به جای قرآن بنشینم من دارم خدایی میکنم؛ من اجازه ندارم.
جامعه پیامبر با جامعه امروز ایران و یا مسلمانهای امروزی متفاوت است، اکنون تکلیف ما چیست؟
ما اکنون در سیر تعلیمی هستیم، من یک مقاله با عنوان «روش مهندسی فرهنگی از منابع اسلام» دارم. اوّل باید قرآن را به ترتیب نزول استفاده کرد، سپس روایات را ملحق کرد و بعد از آن یک مرحله جمع یا تفریق است؛ یعنی این آیات و روایات که در یک مقطع زمانی خاص و در یک محیط خاص بر مردم خوانده شده، اکنون باید در ایران ببینیم از کجا به هم وصل شوند و بعد متناسب با هر طبقه، برنامهریزی شود. مهندسی فرهنگی یک فرایند چهار مرحلهای است که بنده اینجا این چهار مرحله را توضیح دادم. ما برای مهندسی فرهنگی باید آن چهار مرحله را پیاده کنیم.
آیات به ما میگوید اوًل ربوبیت را از طریق توجه به نعمت در مردم زنده کنید. مردم را متقاعد کنید که باید تسلیم باشند، بعد بگویید نماز برای آن، یادکرد میثاق بندگی است و پایهای برای رشد است؛ سپس بگویید که نماز چه نقشی در رستگاری و سعادت دارد و... آنقدر این زمینهها را توضیح دهید تا نماز و اظهار بندگی برای خدا، برای جامعه ایمانیتان به یک ارزش پایهای تبدیل شود و خودشان بپذیرند و به طور طبیعی نماز بخوانند. سپس به تدریج سعی کنیم این افراد نمازگزار تبدیل به جمع نمازگزار، و جامعه نمازگزار شوند.
البته باید یک حداقلی یا کفی که نماز دیگر بدون آن نماز نیست در نظر گرفته شود. امروز نمیتوانیم بگوییم وضو را برای بعد بگذارید، نه وضو را همین الان یادش بدهید، غسل را همین الان یادش بدهید. در مدینه زنانی میآمدند و مسلمان میشدند که به آنها در سوره ممتحنه اشاره شده است؛ میگویند اگر یک زن آمد و خواست مسلمان شود، باید هنجارهای پذیرفته شده اجتماعی را عمل کند و نمیتواند بگوید سیر اعمال را از دوره مکه در مورد این فرد اجرا کنیم. آنچه هویت واجب نماز را شکل میدهد بگویید، الباقی را برای دوره تکمیلی بگذارید.
فقه هم همین را میگوید؟
فقه ما یک فقه برای جامعه رشیده است، یعنی برای متدینین است. فقه تربیتی نیست؛ فقه ما فقه حقوقی است. مجموعه احکام حقوقی را بیان میکند. اما این مجموعه احکام حقوقی که صد در صد است، چطور در جامعه باید برجسته شود؟ این کار مدیران و مسئولان امور فرهنگی است، به طور مثال اکنون مقام معظم رهبری تشخیص میدهند ما باید به سمت مقابله با اسراف برویم و انسان را مقابل با اسراف قرار دهند، اسراف مگر جزء منظومه فقهی دین ما نیست؟ کسی که مسلمان حقیقی است نباید مُسرِف باشد، اما یک وقت مبارزه با آن در صدر قرار میگیرد. بنابراین ما میتوانیم با توجه به ویژگیهای جامعه، بعضی از واجبات را به صورت مجمل بگوییم اما تفصیل و شرح و ویژگیها را بگذاریم برای زمان مناسب مثل کاری که قران کرده است.