۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۸ : ۰۶
متن مباحث مطرح شده در بیست وسومین جلسه درس خارج فقه دبیر کل مجمع جهانی تقریب مذاهب در ذیل می آید.
حدیث نوزدهم
احادیث تصریح شده به مقام ولایت سیاسی امامان (ع)
حدیث مفصلی که مرحوم صدوق به سند صحیح از امام باقر علیه السلام روایت می کند که صفحات متعددی از اکمال الدین را به خود اختصاص داده است و امام در این حدیث جبهه منصورون من عند الله را از بدو خلقت و پیوستگی سلسله ولایت امر و فرمانروائی را بیان می کنند.
امام پنجم (ع)در قسمتی از این حدیث نورانی می فرماید؛
فَلَمَّا قَضَى مُحَمَّدٌ (ص) نُبُوَّتَهُ وَ اسْتُكْمِلَتْ أَيَّامُهُ أَوْحَى اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَيْهِ أَنْ يَا مُحَمَّدُ قَدْ قَضَيْتَ نُبُوَّتَكَ وَ اسْتَكْمَلْتَ أَيَّامَكَ فَاجْعَلِ الْعِلْمَ الَّذِي عِنْدَكَ وَ الْإِيمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ عِنْدَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَإِنِّي لَنْ أَقْطَعَ الْعِلْمَ وَ الْإِيمَانَ وَ الِاسْمَ الْأَكْبَرَ وَ مِيرَاثَ الْعِلْمِ وَ آثَارَ عِلْمِ النُّبُوَّةِ مِنَ الْعَقِبِ مِنْ ذُرِّيَّتِكَ كَمَا لَمْ أَقْطَعْهَا مِنْ بُيُوتَاتِ الْأَنْبِيَاءِ الَّذِينَ كَانُوا بَيْنَكَ وَ بَيْنَ أَبِيكَ آدَمَ... فَذَلِكَ قَوْلُهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً فَأَمَّا الْكِتَابُ فَالنُّبُوَّةُ وَ أَمَّا الْحِكْمَةُ فَهُمُ الْحُكَمَاءُ مِنَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْأَصْفِيَاءِ مِنَ الصَّفْوَةِ وَ كُلُّ هَؤُلَاءِ مِنَ الذُّرِّيَّةِ الَّتِي بَعْضُها مِنْ بَعْضٍ الَّذِينَ جَعَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهِمُ النُّبُوَّةَ وَ فِيهِمُ الْعَاقِبَةُ وَ حِفْظُ الْمِيثَاقِ حَتَّى تَنْقَضِيَ الدُّنْيَا فَهُمُ الْعُلَمَاءُ وَ وُلَاةُ الْأَمْرِ وَ أَهْلُ اسْتِنْبَاطِ الْعِلْمِ وَ الْهُدَاةُ فَهَذَا بَيَانُ الْفَضْلِ فِي الرُّسُلِ وَ الْأَنْبِيَاءِ وَ الْحُكَمَاءِ وَ أَئِمَّةِ الْهُدَى وَ الْخُلَفَاءِ الَّذِينَ هُمْ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ وَ أَهْلُ اسْتِنْبَاطِ عِلْمِ اللَّهِ.... وَ جَعَلْتُ أَهْلَ بَيْتِكَ بَعْدَكَ عَلَماً عَلَى أُمَّتِكَ وَ وُلَاةً مِنْ بَعْدِكَ. (كمال الدين و تمام النعمة ج 1 ص219 - 217)
قطع نشدن ولایۀ الله بعد از خاتمیت
چون محمد (ص) دوران نبوت خود را گذرانيد و ايام عمر خود را به آخر رسانيد. خدای تعالى به او وحى كرد: اى محمد! به راستى نبوت خود را گذراندى و زندگى خود را به سر رساندى اكنون آن دانش و ايمان و اسم اكبر و ميراث علم و آثار نبوت خاندان خود را به على بن ابى طالب (ع) بسپار، زيرا من دانش و ايمان و اسم اكبر و ميراث علم و آثار علم نبوت را از ذریه تو قطع نکردم کما اینکه از ذریه دیگر انبیا نیز قطع نکردم و این سلسله تداوم خواهد داشت.
تعابیر صریح در فرمانروائی اهل بیت علیهم السلام
این تعابیر «وُلَاةُ الْأَمْرِ» و «الْخُلَفَاءِ» همه بیان مقام سیاسی اهل بیت علیهم السلام می باشد و عبارت «فَهُمُ الْعُلَمَاءُ» و «أَئِمَّةِ الْهُدَى» و «عَلَماً عَلَى أُمَّتِك» همۀ این عبارات، صریح در فرمانروائی می باشد.
مشترکات و مفارقات نگاه شیعیان و اهل سنت به سیاست
اسلام شیعی، قدرت شخص فرمانروا را شرط ولایت داشتن سیاسی نمی داند و نیاز نیست که فرمانروای سیاسی قدرت اجرائی داشته باشد.
ولی اهل سنت دو بحث دارند یکی اینکه اگر شخصی به قدرت رسید، اطاعت از وی واجب است، هرکس که باشد بِرّ یا فاجر، حاکم که شد اطاعتش واجب است و عصیانش جایز نیست، چرا که اصل امنیت مهم تر از عدالت است ولی اگر در عرصه قدرت حکومت نداشت، دیگر فرمانروا نیست.
اما با این همه اهل سنت در به قدرت رساندن شخصی، احراز عدالت و فقاهت وی را به عنوان شرط قبول دارند.
بالاخره روایتی که عرض شد، روایت بسیار مهم و جامعی است برای کسانی که می خواهند در فرمانروائی و ولایت سیاسی بحث داشته باشند.
ما نمی توانیم همه روایات در مورد ولایت سیاسی اهل بیت علیهم السلام را بررسی کنیم بلکه هدف، بیان اجمالی از مقام سیاسی این بزرگواران می باشد.
حدیث بیستم: حدیث عرض دین عبد العظیم حسنی (ع)
عَنْ عَبْدِ الْعَظِيمِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْحَسَنِيِّ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى سَيِّدِي عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ (ع) فَلَمَّا بَصُرَ بِي قَالَ لِي مَرْحَباً بِكَ يَا أَبَا الْقَاسِمِ أَنْتَ وَلِيُّنَا حَقّاً.
حضرت عبدالعظیم (ع) می گوید: خدمت آقایم امام هادی علیه السلام رسیدم. پس چون چشمش به من افتاد، فرمود: «آفرین بر تو ای ابوالقاسم! تو به درستی دوست ما هستی.»
از این عبارت ها احترام و تعظیم حضرت عبدالعظیم در برابر امام هادی علیه السلام و نیز عنایت و تكریم امام نسبت به عبدالعظیم حسنی معلوم می شود.
قَالَ فَقُلْتُ لَهُ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنِّي أُرِيدُ أَنْ أَعْرِضَ عَلَيْكَ دِينِي فَإِنْ كَانَ مَرْضِيّاً أَثْبُتُ عَلَيْهِ حَتَّى أَلْقَى اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَالَ هَاتِ يَا أَبَا الْقَاسِمِ.
توحید و نبوت
عبدالعظیم گفت: «عرض كردم: ای فرزند رسول خدا! من می خواهم دینم را بر شما عرضه كنم تا اگر مورد رضایت شما است بر آن ثابت قدم بمانم تا خدای عزّوجل را ملاقات كنم». حضرت فرمودند: «دینت را عرض كن»
قُلْتُ إِنِّي أَقُولُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَاحِدٌ لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ.
عبدالعظیم گفت: «من معتقدم اللّه تبارك و تعالی، واحد است و چیزی شبیه او نیست.
عبدالعظیم در ابتدای عرض عقاید، از مهم ترین و اساسیترین آموزه اسلامی و توحید شروع می کنند که به مباحث عمیق فلسفی می پردازند که جای دارد محققین این حدیث نورانی را بررسی کنند.
وَ إِنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ خَاتَمُ النَّبِيِّينَ فَلَا نَبِيَّ بَعْدَهُ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ وَ إِنَّ شَرِيعَتَهُ خَاتِمَةُ الشَّرَائِعِ فَلَا شَرِيعَةَ بَعْدَهَا إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ.
عبدالعظیم پس از بیان اعتقادات مربوط به توحید و خداشناسی، به نبوت خاصه حضرت محمد صلی الله علیه وآله و خاتمیت نبوت و شریعت ایشان اقرار می كند و نتیجه می گیرد كه پس از وی تا روز قیامت، نه پیامبری و نه شریعتی، جز شریعت او، خواهد آمد.
بحث ولایت سیاسی امام در کلام عبد العظیم حسنی (ع)
وَ أَقُولُ إِنَّ الْإِمَامَ وَ الْخَلِيفَةَ وَ وَلِيَّ الْأَمْرِ بَعْدَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ (ع) ثُمَّ الْحَسَنُ ثُمَّ الْحُسَيْنُ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ثُمَّ مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ ثُمَّ عَلِيُّ بْنُ مُوسَى ثُمَّ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ ثُمَّ أَنْتَ يَا مَوْلَايَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع وَ مِنْ بَعْدِي الْحَسَنُ ابْنِي فَكَيْفَ لِلنَّاسِ بِالْخَلَفِ مِنْ بَعْدِهِ قَالَ فَقُلْتُ وَ كَيْفَ ذَاكَ يَا مَوْلَايَ قَالَ لِأَنَّهُ لَا يُرَى شَخْصُهُ وَ لَا يَحِلُّ ذِكْرُهُ بِاسْمِهِ حَتَّى يَخْرُجَ فَيَمْلَأَ الْأَرْضَ قِسْطاً وَ عَدْلًا كَمَا مُلِئَتْ ظُلْماً وَ جَوْراً.
عبدالعظیم پس از اقرار به نبوت پیامبر اسلام (ص) و خاتمیت آن حضرت، بلافاصله به امامت و خلافت بلافصل علی بن ابی طالب (ع) و پس از وی حسن بن علی و حسین بن علی و فرزندان امام حسین تا امام هادی علیهم السلام اقرار می كند.
نكته جالب توجه در عبارت بالا این است كه امام هادی علیه السلام پس از شنیدن این اقرار، دو امام باقی مانده را كه پس از حضرت به امامت خواهند رسید، یعنی امام حسن عسکری و امام مهدی علیهماالسلام را نام می برند. این كار تحقق یكی از حكمت های عرض دین، یعنی تكمیل عقاید است. در واقع امام پس از تأیید امامت افراد ذكر شده در عرضِ دین عبدالعظیم، سلسله امامت را تكمیل می كنند و بدین ترتیب نقص موجود در عقاید عبدالعظیم برطرف می شود.
معنی امامت و خلافت و ولیّ امر بودن امام
دراین فراز سه ویژگی «امامت»، «خلافت» و «ولیّ امر بودن» به امامان دوازدهگانه نسبت داده شده است.
در اینجا بحث از امام هدایتگری است كه پس از پیامبر اسلام (ص) رهبری امت اسلامی را به دست می گیرد. چنین شخصی از نظر شیعه باید از سوی خداوند و رسول او منصوب و منصوص باشد. ازاین رو، در احادیث متعددی كه از پیامبراكرم و ائمه علیهم السلام نقل شده، از جمله حدیث عرض دین عبدالعظیم، به نام های امامان دوازده گانه تصریح شده است.
معنی خلافت
دومین ویژگی مذكور برای امامان، «خلافت» است. خلیفه در لغت به معنای جانشین است و به معنای حاكم و سلطان نیز به كار می رود.
امام، خلیفه پیامبر است و چون پیامبر، خلیفه خداست، لذا می توان گفت امام خلیفه خدا نیز هست.
حكومت و سرپرستی امور مردم فقط از آنِ خداوند است. در قرآن آمده است: «فَتَعالَی اللّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ» دلیل سخن فوق آن است كه كسی كه چیزی را پدید می آورد، مالك آن می شود و مالك هر چیزی حاكم بر آن چیز خواهد بود. بنابراین چون خداوند خالق و مالك جهان و آدمیان است، هموست كه حق قانونگذاری و حكومت بر انسان ها را دارد. از سوی دیگر مالك و حاكم یك چیز می تواند مالكیت و حاكمیت خویش را به دیگری بدهد و او را جانشین خود در حاكمیت قرار دهد. خداوند نیز چنین كاری كرده و پیامبر را جانشین خود، در برخی امور از جمله حاكمیت و رهبری مردم، قرار داده و پس از پیامبر، امام از این منصب برخوردار خواهد بود. به این اعتبار، به امام، خلیفه گفته می شود، چون جانشین خدا در سرپرستی مردم و حكومت بر آنها است.
معنی ولایت امری
ویژگی سومی كه در حدیث «عرض دین» برای امامان ذكر شده، «ولیّ امر بودن» است كه به معنای صاحب اختیار و سرپرستی و حكومت بر مردم در ابعاد مختلف دینی و دنیوی و اخروی است. توضیح این صفت از آنچه درباره صفت قبلی (خلافت) گفته شد، روشن می شود.
دشمن اهل بیت (ع)، دشمن خداست
قَالَ فَقُلْتُ أَقْرَرْتُ وَ أَقُولُ إِنَّ وَلِيَّهُمْ وَلِيُّ اللَّهِ وَ عَدُوَّهُمْ عَدُوُّ اللَّهِ وَ طَاعَتَهُمْ طَاعَةُ اللَّهِ وَ مَعْصِيَتَهُمْ مَعْصِيَةُ اللَّهِ.
حضرت عبدالعظیم (ع) در این فراز می گوید: اقرار كردم و می گویم كه ولیّ امامان علیهم السلام، ولیّ خداست و دشمنشان، دشمن خداست و طاعت ایشان طاعت خداست و معصیت ایشان معصیت خداست.
وَ أَقُولُ إِنَّ الْفَرَائِضَ الْوَاجِبَةَ بَعْدَ الْوَلَايَةِ الصَّلَاةُ وَ الزَّكَاةُ وَ الصَّوْمُ وَ الْحَجُّ وَ الْجِهَادُ وَ الْأَمْرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْيُ عَنِ الْمُنْكَرِ.
عبدالعظیم پس از اعتراف به معارف نظری اسلام در انتهای عرضِ دین خود، به هفت فرع از فروع دین كه از مهم ترین اعمال و عبادات اسلامی هستند، اعتراف و اقرار می كند و می گوید: و می گویم: همانا فرایض واجب پس از ولایت، نماز، زكات، روزه، حج، جهاد، امر به معروف و نهی از منكر است.
این اعتقادات، دین حق است
فَقَالَ عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ (ع) يَا أَبَا الْقَاسِمِ هَذَا وَ اللَّهِ دِينُ اللَّهِ الَّذِي ارْتَضَاهُ لِعِبَادِهِ فَاثْبُتْ عَلَيْهِ أَثْبَتَكَ اللَّهُ بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ فِي الْآخِرَةِ. (الأمالي( للصدوق)، النص، ص: 340-338)
این سخنان آخرین فقره حدیث «عرض دین» عبدالعظیم حسنی (ع) است كه در آن امام هادی علیه السلام مطلب عبدالعظیم را، البته با تكمله امام، مورد تأكید قرار داده و فرموده است: «ای اباالقاسم! قسم به خدا مطالبی كه گفته دین خدا است كه برای بندگانش برگزیده است، پس بر آن پایدار باش! خداوند تو را بر اعتقاد ثابت در دنیا و آخرت پایدار كند.
ملاحظه می شود كه امام هادی علیه السلام از یك سو، مطلب عرضه شده را تكمیل و تأیید فرمود و از سوی دیگر، به عبدالعظیم امر كرد كه بر این عقاید ثابت قدم باشد و در آخر در حق او دعا فرمود كه از خطر انحراف مصون بماند.
نگاه سکولار به امامت
یک نگاهی در مورد همه شئون دین و امامت وجود در نگاه سکولار وجود دارد که در حقیقت انکار ضروری دین و نگاه سکولار به دین است و گاهی این را یک رنگ تقدس هم می زنند که کأنّه امام هم اگر به سیاست وارد نشود، انسان خوبی است و خوش اخلاق است و مرجع علمی است ولی اگر قرار باشد در مورد زندگی دنیایی مردم یک جایی یک حدی تعیین کند یک جائی یک سیاستی را شیطانی بخواند دیگر نمی توانند قبول کنند.
ما با توجه به این آیات و روایات که در مسأله امامت مورد بررسی قرار می دهیم دنبال بیان این نکته هستیم که این نگاه مشروعیت ندارد و نگاه اهل بیت علیهم السلام و جایگاه ایشان چنین نبوده است.
دین، جایگاه خدا را فرمانروائی می داند و تبعاً اولیاء الهی و نمایندگان و منصوبان، جایگاه فرمانروائی دارند.
تفلسف سیاسی مرحوم صدوق (ره)
مرحوم صدوق، کتاب اکمال الدین را در خصوص این موضوع پدیدار ساخته است که فرمانروائی خدا از اولین روز خلقت تا امروز بوده و البته به شکل خاص به بحث ولایت امری امام دوازدهم پرداخته است و این کتاب در حقیقت در مقابل نگاه سکولار قرار دارد و برای سیاست، یک فلسفه اسلامی را با توجه به روایات تبیین می کند.
تهیه و تنظیم: حامد حسن زاده