۰۴ آذر ۱۴۰۳ ۲۳ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۴ : ۲۰
عقیق: نماز یکی از مهمترین و اساسیترین دستورالعمل انسانسازی و سیر و سلوک معنوی است به طوری که برخی از بزرگان فرمودهاند اگر نمازِ انسان اصلاح شود، همه امور انسان اصلاح میشود.
این نماز علاوه بر احکام فقهی و ظاهری، آداب و اسراری دارد که آشنایی با آنها انسان را بیشتر با حقیقت نماز پیوند داده و قلبش را بهتر به سوی نماز سوق میدهد.
به همین منظور،سلسله مباحث اسرار نماز را که توسط استاد فقید عرفان اسلامی، آیتالله
محمدمهدی مهندسی(ره) مطرح شده و به وسیله یکی از شاگردانش گردآوری و تنظیم
شده، تقدیم خوانندگان گرامی می شود.
بسم الله الرحمن الرحیم و صلی الله علی محمد و آل محمد
تمرین تمرکز در کلام علامه طباطبایی
درباره راه مسلط شدن به قوه خیال در نماز، نکاتی گفته شد. یک تمرینی هم خارج از وقت نماز میشود انجام داد که بعضا عرفا آن را توصیه میکنند. علامه طباطبایی در رسالةالولایة میفرماید:
مکان خلوتى را انتخاب کن که هیچ مشغولکنندهاى از قبیل نور و صدا و غیره در آنجا نباشد، سپس طورى بنشین که مشغول به کارى نشوى و حواست پرت نشود (طریفه این نشستن هم به گونهای خاص است که باید با مشورت استاد صورت گیرد) و چشمانت را بسته نگه دار، آنگاه صورتى را مثلًا صورت الف یا یکی از اسماء الله را در خیال خود مجسم کن که کاملًا توجّهات به آن معطوف شود و هوشیار باش که هیچ صورت خیالى وارد محوطه صورت الف نشود؛
در این هنگام که ابتداى کار است در مىیابى که صورتهاى خیالى دیگر مزاحم تو شده و ذهن تو را مىخواهند تاریک و مشوّش نمایند، صورتهایى که بسیارى از آنها قابل تشخیص و شناسایى از یکدیگر نیست، صورتهایى که از افکار روزانه و شبانه و مقاصد و خواستههاى توست، حتّى این افکار چه بسا درباره این باشد که یک ساعت بعد از بیدارى در فلان جا خواهى بود یا با فلان شخص ملاقات خواهى کرد یا فلان عمل را انجام خواهى داد؛ این در حالى است که تو در خیال خود فقط به صورت الف نظر دارى و به آن توجه مىکنى و این تشویش ذهن مدّتى با تو خواهد بود و تداوم خواهد داشت.
پس اگر چند روزى به تخلیه و پاکسازى این خیالات مزاحم اقدام نمایى، بعد از مدّتى مشاهده مىکنى که آن خیالات و خواطر رو به کاهش گذاشته و هر روز کم مىشود و خیال نیز نورانى مىشود تا اینکه احساس مىکنى هر چه به دل و ذهن تو خطور مىکند، چنان روشن است که گویا آن را با چشم حسّ خود مشاهده مىکنى آنگاه این خواطر به طور تدریجى روز به روز کمتر مىشود تا اینکه هیچ صورتى با صورت الف باقى نمىماند.
این اجمال قضیه است و کسانی که میخواهند بیشتر از این دنبال بکنند باید زیر نظر استاد راه رفته و کامل یا با مشورت استاد این امور را پی بگیرند تا این روش خوب جا بیفتد و مسئله آن طور که مورد توجه است تفهیم بشود و مشکلی پیش نیاید.
برطرف کردن حب دنیا و نفس که مانع حضور قلب میشود
و اما نکته بعد در ارتباط با مسئله حب دنیاست. همین نکتهای که اشاره کردیم دل به هر چه اشتغال پیدا کرد یقیناً از موضوع دیگر منصرف میشود، در این مساله هم صادق است.
این دلی که به حسب فطرت، عاشق خداست، این دلی که به حسب فطرت خداجوست، و میخواهد پرواز کند و به خدا برسد، اگر این دل متوجه امور دنیا شد، مشغول به امور این سویی شد، یقیناً از آن سو، باز داشته میشود.
اشتغال به این سو، انسان را از توجه به آن سو باز میدارد. بنابراین باید این مانع را از سر راه برداشت. این حب دنیا را که «رأس کل خطیئه» است را باید از سر راه برداشت.
در هر صورت، قلب و دل انسانی اگر به نوعی بخواهد به غیر حق توجه بکند آلودگی برایش حاصل میشود و باید این را از سر راه برداشت و ریشه همه این آلودگیها حب نفس است. «مادر بتها بت نفس شماست»
این بت نفس را باید از سر راه برداریم، آنگاه وقتی که نفس خودش را نمیبیند، وقتی که صدای خواستههای خودش به گوشش نمیرسد، وقتی که مظاهر نفسانی از سر راه، کنار رفت، نفس اشتغال به این سو پیدا نکرد، آن گاه به راحتی میتواند پرواز کند و آن سویی شود.
کار علمی و فکری برای از بین بردن حب دنیا
حالا برای از بین بردن این حب دنیا دو کار باید انجام بگیرد: یکی کار علمی و دیگری کار عملی.
در کار علمی توجه به این باید باشد که ما هر چه محبت دنیا در قلب و دلمان بیشتر باشد آلودهتر میشویم. هر چه بدبختی داریم مال محبت دنیاست. دنیا دنی است، دنیا پست است. انسان اگر به امر پست علاقهمند شد این تعلق و علاقهمندی به امر پست او را پستش میکند، او را پایینش میآورد.
باید توجه به این معنا داشته باشیم، یعنی اینها چیزهایی است که انسان باید دائماً به خودش تلقین بکند، تفهیم بکند تا بتواند محبت دنیا را از دلش بیرون بکند. بداند که «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة» ریشه همه خطاها محبت دنیاست. ریشه همه رذالتها و دنائتها دنیاگرایی است. این را باید قبول کنیم.
باید سخنان اهل بیت علیهمالسلام، فرمایشات راه رفتهها و حقیقت یافتهها را به قلب و دل تزریق بکنیم تا قلب بیدار شود و متوجه بشود که دنیا جای دل بستگی نیست، دنیا جای وابستگی نیست. انسان یک نگاهی به این تعبیرات بکند؛ «قُلْ سیرُوا فِی الْأَرْضِ فَانْظُرُوا کَیْفَ کانَ عاقِبَةُ الْمُجْرِمین» برود بگردد ببیند پایان کار مجرمان به کجا رفت، دنیاداران از دنیا چه بردند؟ آنهایی که وابسته شدند، تعلق پیدا کردند به این امور دنیا، آنهایی که معتاد به این مسائل دنیا شدند و آن گاه که از این دنیا رفتند، مواد را از آنان گرفتند اما تعلق به این مواد در قلب و دلشان ماند و الآن دارند عذابش را میکشند، اینها چه لذتی از دنیا بردند.
اینها را انسان در خلوت بنشیند و تامل کند. نه این که برای همدیگر منبر برویم و سخنرانی بکنیم و مطلب بگوییم و عمل هم نکنیم، این راحت است. اما چه بسا مؤثر هم نیست برای خود ماها، برای دیگران میگوییم شاید برای دیگران مؤثر باشد ولی برای خود ما مؤثر نباشد. وقتی که در خلوت و تنهایی نشستیم، و اینها را واقعاً داریم به دل میگوییم دل را بیدار میکنیم نسبت به این مسائل، و بالاخره مؤثر خواهد بود.
البته با تمرین، نه با یک جلسه و دو جلسه. با تمرین و به طور قطع این مسائل وارد حوزه دل میشود.
نکته مهم این شد که آیات و روایاتی که در باب مذمت دنیا آمده را ببینید و تامل کنید. غرض اینکه در حوزه مسائل علمی آگاه شدن به حقیقت دنیا و آلودگی دنیا اگر پیدا شد و به قلبش تزریق بکند قطعاً مؤثر واقع خواهد شد.
کار عملی برای از بین بردن حب دنیا
در بخش عملی هم برای این که محبت دنیا از دل بیرون برود، باید ببیند بیشتر به چه علاقه دارد با همان که علاقه دارد مبارزه عملی و اجرایی بکند.
مثلاً کسی که مال، دوست دارد انفاقاتش را زیاد بکند. علاوه بر واجبات یعنی خمس و زکات و امثال اینها انفاقات مستحبی بکند. همین که این مال را دارد انفاق میکند در واقع میخواهد علاقهاش را از دل بیرون بکند و شاید یکی از علتهای اینکه زیاد توصیه شده که انفاقات زیاد داشته باشید به لحاظ این است که علاقه به این مسائل کنار برود.
وقتی که مال، روی هم جمع شد، تمرکز پیدا کرد روی هم، بالاخره تعلقاتی پیدا میشود اما وقتی که اینها را داری از دست خارج میکنی این باعث میشود علاقهمندی به آن هم یواش یواش کم بشود.
«لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ» یعنی از آن چیزهایی که محبت داری، از آن چیزهایی که دوست داری، اگر بدهی، انفاق بکنی آنگاه به برّ و نیکی میرسی.
اگر در ارتباط با بحث قدرت، محور قدرت، دلش را برده، ریاست و اینها، خب به خلافش عمل بکند.
اگر محور شهوت، دلش را برده بر خلافش عمل بکند.
غرض این که این جور بر خلاف انجام دادن، قطعاً باعث میشود که محبت دنیا از دل بیرون برود.
تمرکز در نماز، محصول کارهای روز و شب
در پایان این بحث باید توجه به این نکته داشته باشیم که برای حضور قلب در نماز، فقط نمیشود آدم موقع نماز که شد این چند دقیقه بخواهد این کارها را انجام بدهد.
سخن در این است که این محبت دنیا باید از دل برود بیرون، این کاری به موقع نماز ندارد. از ابتدای صبح که میشود باید احساس حضور در پیشگاه رب العالمین را تمرین کنیم.
نمیشود از سر صبح تا ظهر، گناه، آلودگی، توجه به آلودگیها داشته باشیم و بعد، موقع ظهر که شد بخواهیم در نماز تمرکز پیدا بکنیم! خب این نمیشود.
هر کجا که قبل از نماز هستیم موقع نماز هم همانجا هستیم؛ اگر تدریس میکند، اگر تألیف دارد، اگر تحقیق دارد، اگر کار اقتصادی دارد، کار سیاسی و اجرایی میکند هر چه میکند دائم این اعمال برای رضای خدا باشد، تمرین نسبت به این مسائل بکند، بعد هم در رابطه با این بحثهایی که اشاره شد و بالاخره قرار گرفتن در فضای نماز، به طور قطع و یقین اگر کسی خودش را در این برنامه قرار بدهد یقیناً به موفقیتهای چشم گیری میتواند دسترسی پیدا بکند.
معرفت خود را نسبت به مبدا و معاد بیشتر کنیم
علاوه بر این مباحثی که گفتیم، کار کردن روی معارف هم نقش بسزایی دارد. هر چه انسان، معارفش بالاتر باشد، هر چه انسان، معارفش عمیقتر، لطیفتر و دقیقتر باشد قطعاً کمک میکند به حس گرفتنش برای حضور قلب در نماز.
منبع: فارس
211001
در هیج جا از رساله الولایه علامه تمرین تمرکز خارج از نماز یافت نشد
لطفا اگر شما مدرکی دارید برای حقیر ایمیل کنید
این مسائلی که فرمودین اصلا کاربردی نیست. البته بجز تمرین علامه
به چه استدلال میفرمایید که تمرینات کاربردی نیست؟
مشخصا از همین نوع تمرینات در معراج السعاده هم منقول است ، البته اگر به کار گرفته شوند.
مشکل ما این است که فکر میکنیم تقویت روح هم باید مثل تقویت جسم همواری با مکمل ها و تمرینات بدنی و عملی باشد ، البته تا حدودی بی ربط نیست اما اصل چیز دیگری ست.
مچکرم