کد خبر : ۷۷۰۴۶
تاریخ انتشار : ۲۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۰۶
6 ذيقعده، روز بزرگداشت حضرت احمدبن موسي (ع)

چهل‌چراغ تابان ديارِ فارس

حضرت شاه‌چراغ (ع) از شخصيت‏‌هاي عالي‌مقام و جليل‌القدر و پرهيزكار بود. آگاهي درباره زندگي اين حضرت بسيار اندك و برخي از مقاطع زندگي ايشان مبهم و در منابع جز به بعضي از قسمت‏‌هاي زندگي حضرت شاه‌چراغ (ع) پرداخته نشده است.

عقیق:تاريخ دقيق تولد حضرت احمد بن موسي شاه چراغ (ع) مشخص نيست. در سال‌هاي اخير در شوراي فرهنگ عمومي استان فارس نامگذاريِ يك روز به نام بزرگداشت آن حضرت مطرح شد و متوليان امر تصميم گرفتند كه روز تولد آن حضرت را به عنوان مراسم بزرگداشت انتخاب كنند.

لذا براي مشخص شدن روز دقيق تولد، مورخان و محققان تحقيقات خود را آغاز كردند. اما پس از بررسي‌هاي به عمل آمده، كارشناسان به اين نتيجه رسيدند كه روز تولد حضرت شاه چراغ به‌ درستي مشخص نيست و در اين رابطه نقل‌هاي متفاوتي وجود دارد. از اين رو، تصميم بر اين شد كه در دهه كرامت يعني حد فاصل تولد حضرت فاطمه معصومه (س) و امام رضا (ع) يك روز به عنوان روز بزرگداشت حضرت احمد بن موسي «شاه‌چراغ» تعيين شود.

ايشان از فرزندان امام موسي‌كاظم (ع) معروف به سيدالسادات و شاه‌چراغ است.

در مورد رابطه احمد بن موسي(ع) با پدرش اين اندازه آورده‏‌اند كه امام كاظم (ع) او را دوست داشت و ملكي از خود به‌ او بخشيد و وي را به بخشندگي و دليري ستود.

مورخان گزارش داده‌‏اند كه پس از شهادت امام كاظم (ع)، مردم مدينه به لحاظ شخصيتي كه ايشان داشت، به در خانه او رفته و با وي بيعت كردند و او پيشاپيش جمعيت به مسجد پيغمبر رفت و خطبه‏‌اي خواند و به مردم گفت: «اي كساني كه با من بيعت كرده‌ايد، بدانيد كه من خودم با برادرم علي (علي‌بن‌موسي‌الرضا (ع) بيعت كرده‌‏ام و او واجب‌الاطاعة و بر من و شما است كه از او اطاعت كنيم» و سپس از منبر پايين آمده و به اتفاق مردم به در خانه برادرش رفته و با حضرت بيعت كردند.

درباره آمدن احمدبن موسي (ع) به ايران و انگيزه او گزارش‏هاي گوناگون وجود دارد و اين قسمت از زندگي وي فاقد شفافيت است.

برخي عقيده دارند كه اين بزرگوار در بغداد ساكن بود و آن‌گاه كه خبر شهادت و در گذشت ناگهاني امام رضا (ع) را شنيد، به‌شدت ناراحت شد و گريه كرد، آن‌گاه با همراهاني بسيار (حدود ۳ هزار نفر) به خون‌خواهي و انتقام از مامون خروج كرد و روي به ايران نهاد.

بر پايه اين گزارش او در قم و ري با سپاهيان مامون جنگيد و سرانجام به خراسان آمد و در جايي نزديك اسفراين طي جنگ با لشكريان مامون كشته شد.

بعضي ديگر باور دارند كه احمد بن موسي(ع) پيش از درگذشت امام رضا(ع) و مقارن با ولايتعهدي او همراه جماعتي قصد ايران كرده تا به برادرش ملحق شود و شرح آن در منابع اينگونه آمده است؛ در زماني كه حضرت امام علي بن موسي(ع) با ولايتعهدي تحميلي در «طوس خراسان» بودند، حضرت احمد بن موسي(س) به اتفاق جناب سيد محمد عابد و جناب سيد علاءالدين حسين برادران خود و جمعي ديگر از برادرزادگان و اقارب و دوستان، به قصد زيارت آن حضرت از حجاز به سمت خراسان حركت نمود. در بين راه نيز جمع كثيري از شيعيان و علاقه مندان به خاندان رسالت، به سادات معظم ملحق و به اتفاق حركت نمودند تا جايي كه مي نويسند: به نزديك شيراز كه رسيدند، تقريباً يك قافله پانزده هزار نفري از زنان و مردان تشكيل شده بود.

خبر حركت اين كاروان را به خليفه وقت(مامون) دادند. وي ترسيد كه اگر چنين جمعيتي از بني هاشم و دوستداران و فدائيان آن ها به طوس برسند، اسباب تزلزل مقام خلافت گردد. لذا امريّه اي صادر نمود به تمام حكام بلاد كه در هر كجا قافله بني هاشم رسيدند، مانع از حركت شويد و آن ها را به سمت مدينه برگردانيد. به هركجا اين حكم رسيد قافله حركت كرده بود مگر شيراز.

حاكم شيراز مردي به نام «قتلغ خان» بود. وي با 40 هزار لشكر جرّار، در «خان زنيان» در هشت فرسخي شيراز اردو زد و همين كه قافله بني هاشم رسيدند، پيغام داد كه حسب الامر خليفه، آقايان از همين جا بايد برگرديد. حضرت سيد احمد(س) فرمود: «ما قصدي از اين مسافرت نداريم، جز ديدار برادر بزرگوارمان». اما لشكر قتلغ خان راه را بستند و جنگ شديد خونيني شروع شد اما لشكر در اثر فشار و شجاعت بني هاشم پراكنده شدند.

لشكر شكست خورده، تدبيري انديشيدند. بالاي بلندي ها فرياد زدند: «الان خبر رسيد كه وليعهد(امام هشتم عليه السلام) وفات كرد»! اين خبر مانند برق، اركان وجود مردمان سست ‎عنصر را تكان داده، از اطراف امام زادگان متفرق شدند. جناب سيد احمد(س) شبانه با برادران و اقارب از بيراهه به شيراز رهسپار گرديدند.

مورخان در مورد شهادت و يا وفات و محل دفن احمدبن‌موسي نيز اختلاف دارند كه اين اختلاف مبتني بر آن است كه وي به اسفراين رفته و در آن جا به شهادت رسيده و يا در شيراز وفات يافته و يا به شهادت رسيده است.

برخي عقيده دارند وي در اسفراين به شهادت رسيد و در همان جا به خاك سپرده شد و زيارتگاه او همان جا است.

براين اساس قبر احمدبن موسي (ع) در اسفراين و يا مكان‏هاي ديگر بوده و آرامگاه شيراز مربوط به احمدبن موسي نيست.

برخي ديگر باور دارند كه احمدبن موسي در شيراز در جنگ با عامل مامون شهيد شد و يا اين كه در اين شهر مخفي شد و بعد وفات كرد و در همان جا دفن شد. امين يكي از فقهاي شيعه بعد از گزارش آناني كه محل دفن احمدبن موسي(ع) را اسفراين و يا مكان ديگر مي‌داند، مي‌نويسد: «... و هذا غريب مخالف للمشهور من ان مشهده شيراز...».

حقيقت امر آن است كه به طور قاطع نمي‌توان گفت قبر ايشان در كجا قرار دارد، اما شواهد و قرائن ديدگاه آناني را كه قايل هستند شيراز محل دفن احمد بن موسي(ع) است، تاييد مي‌كند و مشهور همين است.

محسن امين بعد از بيان عقيده آناني كه محل دفن احمدبن موسي را در اسفراين و يا مكان ديگر مي‌دانند، مي‌نويسد «اين عقيده بعيد و مخالف با عقيده مشهور است كه محل شهادت و قبر او شيراز است».

تاريخ وفات احمدبن موسي به‌طور دقيق معلوم نيست، اما برخي تاريخ وفات را حدود ۲۰۳ كه همزمان با شهادت امام هشتم (ع) است ذكر كرده‌اند.

چرا "شاه‌چراغ”؟

درباره پيدا شدن مدفن حضرت احمد بن موسي (س) حكايت ديگري نيز نقل شده است كه توجه به آن دليل ناميده شدن آن حضرت به "شاه‌چراغ” را نيز روشن مي‏‌كند:

تا زمان «امير عضدالدوله ديلمي» كسي از مدفن حضرت احمد ابن موسي (ع) اطلاعي نداشت و آنچه روي قبر را پوشانده بود، تل گلي بيش به نظر نمي‏‌رسيد كه در اطراف آن، خانه‏‌هاي متعدد ساخته شده بود. از جمله پيرزني در پايين آن تل، خانه‏‌اي گلي داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب مي‌ديد چراغي در نهايتِ روشنايي در بالاي تل خاك مي‌درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب مي‌بود، روشنايي چراغ به همين كيفيت ادامه داشت با خود انديشيد شايد در اين مكان، مقبره يكي از امامزادگان يا اولياء الله باشد، بهتر آن است كه امير عضدالدوله را بر اين امر آگاه نمايم.

هنگام روز پيرزن به همين قصد به سراي امير عضدالدوله ديلمي رفت و كيفيت آنچه را ديده بود به عرض رسانيد. امير و حاضرين از بيانش در تعجب شدند. درباريان كه اين موضوع را باور نكرده بودند، هر كدام به سليقه خود چيزي بيان كردند. اما امير كه مردي روشن ضمير بود گفت: «اولين شب جمعه شخصاً به خانه پيرزن مي‏روم تا از موضوع آگاه شوم».

چون شب جمعه فرا رسيد شاه به خانه پيرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابيد و پيرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گرديد مرا بيدار كن. چون ثلث آخر شب شد پيرزن بر حسب معمول روشنايي پرنوري قوي‌تر از ديگر شب‌هاي جمعه مشاهده كرد و از شدت شعفي كه به وي دست داده بود بر بالين امير عضدالدوله آمده و بي‌اختيار سه مرتبه فرياد زد: « شاه! چراغ».

امير بيدار شد و ناگهاني از خواب پريده و چشمش را متوجه سمتي نمود كه پيرزن چراغ را به او نشان مي‌داد و چون علنا و آشكارا چشمش نور چراغ را ديد در شگفتي عجيب بماند و چون رو به سمت چراغ بر بالاي تل برآمد اثري از چراغ نديد و چون به پايين آمد باز نور چراغ با روشنايي زياد خود نمايي مي‌كرد، خلاصه اينكه امير شخصي را جهت كاوش در آن منطقه مامور مي‌كند و….. مقبره فرزند ارشد موسي بن جعفر(ع) حضرت شاه‌چراغ پيدا مي‌گردد و به دستور امير بر بالاي آن جايگاهي ساخته مي‏‌شود كه تا امروز زيارتگاه عاشقان اهل بيت عصمت و طهارت (ع) است.

منبع: ايسنا

ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین