عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۴۳۰۶
تاریخ انتشار : ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۵ - ۲۰:۴۴
با توجه به سوابق تاریخی و فرامین فرقه‌ای بهائیت نمی‌توان هیچ فرد بهایی را جدای از اسرائیل و صهیونیست‌ها دانست، اکنون باید پرسید دوستی با بهائیان آیا دوستی با رژیم اسرائیل و صهیونیست‌ها نیست که با جهان اسلام و ایران اسلامی اشکارا دشمنی می‌کند؟

عقیق:سعیدرضا دل شکیب:

این روز ها انتشار عکسی از فائزه هاشمی با بهایی ها در رسانه های مجازی و غیر مجازی سوالاتی را در اذهان مخاطبان موجد شده است. مثلا بهایی چیست و چرا ایرانیان و جامعه مسلمان اعم از شیعه و سنی این فرقه را بر نمی تابند؟

یادم آمد در روزگار کودکی خانواده ای در همسایگی ما مستقر شد که پدر و مادر من و سایر بچه ها ما را از مؤآنست با آنان نهی می کردند. علت را نمی دانستیم اما کنجکاوی بچگانه موجب شد که نهی والدین را نشنیده بگیریم. البته بعدها این خانواده از ایران رفتند. اکنون که فکر می کنم «چرا با آمدن این خانواده همه در همان روز فهمیدند که این ها بهایی هستند» هیچ پاسخی ندارد جز اینکه خودشان تعمدا مسلک خویش را فاش می کردند تا در حکومتی که بسیار از روسای آن بهایی بودند، مصون از هر خطری جدی، در جذب کودکان و نوجوانان و جوانان به این مسلک و دور سازی آنان از باورهای دینی شان فعال شوند.

یادم می آید گاهی دور از چشم پدر و مادر با پسرشان که همسن و سال من بود، به منزلشان می رفتم. البته این موضوع فقط دو یا سه بار اتفاق افتاد. روزی در منزلشان چشمم به قفسه ای کتاب افتاد. در میان آن قفسه، کتابی قطور با جلد مشکی بود. بنابراین برای من که قطور ترین کتاب بعد از کتاب درسی ام، قرآن بود، دیدن قطر بزرگ کتاب کنجکاوی ام را بر انگیخت. از این روی کتاب را برداشتم و تا نگاهی کنیم. روی جلدش چیزی نوشته نشده بود اما در صفحه اول آن بزرگ نوشته بود تلمود با کسره ای که در زیر حرف «ت» بود . از پدر خانواده سوال کردم این کتاب چیست؟ فورا کتاب را از دستم گرفت و مانند بوسه ای که ما بر قرآن می زنیم، آن را بوسید و با احترام خاصی سر جای خودش نهاد و گفت: این کتاب مقدس است و بهترین کتاب من است. من چیزی از حرف و رفتارش نفهمیدم و البته چیزی هم سوال نکردم. فقط در زمانی که کتاب را سر جای خودش قرار می داد در کنار آن کتاب، کتاب دیگری دیدم که قطرش کمتر بود و روی آن نوشته بود کتاب مقدس.

از آن زمان سال ها گذشت، انقلاب اسلامی پیروز شد و در چشم برهم زدنی جنگ تحمیلی آغاز گردید و موضوع دشمنی اسرائیل نمود بیشتری یافت. حساسیت من هم مانند بسیاری از همسن و سال هایم برای شناختن اسرائیل زیاد شد. فهمیدم که اسرائیل را یک سری مهاجر از اروپا در سرزمین فلسطین تشکیل داده اند. دین آنان هم یهودی است، همان که مادرم آن ها را جهود (Judah) می خواند. بعد ها فهمیدم که یهودیان دو کتاب دینی دارند یکی تورات نام دارد و دیگری تلمود. تورات را ندیده بودم اما تلمود، یادم آمد که در دوران کودکی در خانه همسایه دیده بودم. اولین چیزی که در ذهنم گذشت این بود که آنها در واقع یهودی بوده اند و به ظاهر بهایی خوانده می شدند! اما همه آن ها را بهایی می شناختند و نه یهودی! بعد ها در جلوی دانشگاه تهران کتاب کوچکی دیدم که نوشته بود کتاب مقدس، موقع مطالعه فهمیدم که تورات بخشی از این کتاب مقدس است و آن کتاب دیگر در خانه همسایه بهایی دوران کودکی نیز تورات بوده و یا دستکم مشتمل بر تورات بوده است.

باز یادم می آید که آنان در روز خاصی از سال لباس تیره می پوشیدند. بعد ها که مطالعاتم را در باره بهایی ها افزایش دادم فهمیدم که آن روز، روز اعدام علی محمد باب سرکرده فرقه ضاله بهائیت توسط امیر کبیر بوده است. همین امر باعث شد که رابطه میان اسرائیل و بهایی ها را جستجو کنم. اکنون به بهانه انتشار آن عکس کذایی فائزه هاشمی و جماعتی بهایی، بر آن شدم تا به اختصار و اشاره از این رابطه بنویسم.

استعمار از دویست سال پیش، برنامه ای را در منطقه کلید زد که می توان از آن با عنوان دین سازی یاد کرد. هدف از این برنامه هم در واقع نفوذ در ارکان جوامع و سست کردن باورهایی بود که استعمار وجود شان را برای سلطه خود در منطقه خطرناک می دید. خصوصا که در باورهای اسلامی مفاهیمی چون " نفی سبیل"- " جهاد" – حمایت از مظلوم و... غیره وجود دارد که تمسک به این مفاهیم می توانست منافع استعمار را با مخاطره جدی روبرو کند.

علی محمد باب فردی بود که در جوامع شیعه پروژه دین سازی را کلید زد.

کما اینکه وهابیون در میان اهل سنت پیشتر این پروژه را کلید زده بودند. پس ازعلی محمد باب، میرزا حسینعلی معروف به بهاء الله جانشین وی شد و دین بهایی را رسما اعلام کرد. با توجه به مخالفت هایی که با این فرقه می شد دو دولت روس و انگلیس حمایت از این فرقه را بر عهده گرفتند. اما با توجه به افزایش حساسیت ها در ایران بهاء الله به امپراطوری عثمانی رفت و از آنجا به عکا در فلسطین تبعید شد.

پدیده بهائیت و رابطه ی بهائیان با یهودیان، از مسائل مهم تحولات تاریخ معاصر ایران است که باید مورد شناسایی علمی قرار گیرد. از سال 1868 م که میرزا حسینعلی نوری (بهاءالله) و همراهانش به بندر «عکا» منتقل شدند، پیوند بهائیان با کانون های مقتدر یهودی تداوم یافت و مرکز بهائیگری در سرزمین فلسطین به ابزار مهمی برای عملیات بغرنج یهودیان و شرکایشان در دستگاه استعماری بریتانیا بدل شد. به نوشته ی فریدون آدمیت: «... عنصر بهائی، چون عنصر جهود، به عنوان یکی از عوامل پیشرفت سیاست انگلیس در ایران درآمد، طرفه این که از جهودان نیز کسانی به این فرقه پیوستند».

این پیوند در دوران ریاست عباس افندی (عبدالبهاء) بر فرقه ی بهائی تداوم یافت. در این زمان بهائیان در تحقق راهبرد تأسیس دولت یهود در فلسطین، که از دهه ی 1870 و 1880 م آغاز شده بود، با جدیت شرکت کردند، به طوری که عباس افندی در سال 1907 به حبیب مؤید که به یکی از خاندان های یهودی بهائی شده تعلق داشت، پیام پیروزی یهود را در سرزمین فلسطین نوید می دهد و می گوید: «اینجا فلسطین است، عن قریب قوم یهود به این اراضی بازگشت خواهند نمود، سلطنت داوودی و حشمت سلیمانی خواهند یافت، این از مواعید صریحه ی الهیه است و شک و تردید ندارم، قوم یهود عزیز می شود... و تمامی این اراضی مرکز صنایع و بدایع خواهد شد، آباد و پرجمعیت می شود و تردیدی در آن نیست».

به پاس این خدمات و تلاش ها، وقتی عبدالبهاء رهبر بهائیان جهان (1300 ش) مرد، مأموران انگلیسی سفارتخانه ها و کنسولگری های بریتانیا مستقر در کشورهای خاورمیانه اظهار تأسف و همدردی کردند. ضمن آن که وزیر مستعمرات حکومت انگلیس «مستر وینستون چرچیل» به مجرد انتشار این خبر، پیام تلگرافی برای کمیسر عالی انگلستان در فلسطین - سر هربرت ساموئل - صادر کرد و به او نوشت: «از معظم له تقاضا نموده مراتب همدردی و تسلیت حکومت اعلیحضرت پادشاه انگلستان را به جامعه ی بهائی ابلاغ نماید...»

در زمان جنگ اول جهانی بهایی ها در فلسطین علیه امپراطوری عثمانی با انگلیس همکاری می کنند که پس از جنگ فرمانده ارتش ترکیه قصد اعدام وی و تخریب مراکز بهایی را می کند اما با فشار دولت بریتاینا قصد خود را رها می کند. لرد بالفور که بیانیه رسمی همکاری دولت انگلیس برای تاسیس وطن یهودی به یهودیان را صادر کرده بود، طی تلگرافی فوری به ژنرال آلن بی، فرمانده ارتش اشغالگر انگلیس، به وی فرمان می دهد که " جمیع قوای بریتانیا در صیانت از عبدالبهاء، خانواده و دوستان وی بکوشند" ژنرال آلن بی هم به عبدالبهاء لقب "سر" می دهد و مدال قهرمانی " نایت هود" را نیز به وی اهدا می کند. عبدالبهاء نیز برای امپراطور جرج پنجم دعا می کند.

دولت استعماری فرانسه هم در مقطعی به کنسول خود در بغداد دستور می دهد که برای عبدالبهاء و خانواده اش و دوستانش تابعیت فرانسه صادر کند. همچنین دولت فرانسه از عباس افندی درخواست می کند که به مستعمرات افریقایی این کشور مبلغان بهایی اعزام کند تا هزینه های سلطه فرانسه بر این مستعمرات کاهش یابد. زیرا تا مفاهیم دینی مانند جهاد وجود دارد هزینه ای استعمار افزایش خواهد یافت.

در زمان قیمومیت انگلیس بر فلسطین بهایی های زیادی در دو منطقه عکا و حیفا مستقر می شوند. از این روی با کمک انگلیس بیت العدل اعظم را در حیفا تاسیس می کنند.

عبد البهاء تاکید داشت که یهود باید در ارض مقدس تجمع کرده و عزت یابد. در سال 1954 دولت صهیونیستی شعبات محافل بهایی را در انگلیس، کانادا و فلسطین اشغالی به رسمیت می شناسد و از آن زمان تاکنون این فرقه ضاله را مورد حمایت خود قرار داده است. همانطور که گزارش های ساواک تاکید می کند؛ بهایی ها در ایران همواره از اسرائیل حمایت کرده و درخدمت اسرائیل بوده اند. " اسرائیل مذهب بهایی ها را به عنوان یک مذهب رسمی شناسایی کرد و دولت این رژیم با اجرای برنامه ای به نام – تحبیبمی کوشد از اقلیت های فوق الذکر در سایر کشورهای جهان به ویژه ایران بهره برداری سیاسی، اطلاعاتی و اقتصادی کند" .

همچنین گزارش 9/9/ 1349ساواک می گوید" شنیده شده است که چندی قبل بهائیان ایران مبلغ هنگفتی که چند میلیون تومان بوده به اسرائیل کمک کرده اند." در سال 1967 که اسرائیل به چند کشور عربی حمله کرد بهائیان ایران مبلغ 120 میلیون تومان کمک مالی جمع آوری کرده و به اسرائیل فرستادند. در سال 1973 که مصر و سوریه به اسرائیل حمله کردند و در روزهای اول که پیروزی هایی بدست آوردند، محافل بهایی ایران این جنگ را مذموم اعلام کردند و نوشتند" نزاع و جدال منفور در گاه کبریاست و حتی در نشریات کودکان نیز به حمایت از اسرائیل برخاستند.

در طول دو قرن گذشته شاهد بوده‌ایم که استعمارگران برای پیشبرد اهداف ظالمانه‌ در مستعمره‌های تحت نفوذ خود با شیوه تفرقه‌افکنی در جوامع حکومت کردند و گاه با ساخت فرقه‌های انحرافی از مذاهب رسمی هر جامعه بهره‌ می‌بردند، شیوه‌ای که در ایران هم عملیاتی شد و با حمایت روسیه و انگلیس پایه‌های یک مسلک انحرافی به نام «بهائیت» در دوره قاجار و به تبع آن در دوره پهلوی شکل گرفت.

با پیروزی انقلاب اسلامی ایران و حاکمیت دینی در این کشور آن هم در قرن بیستم، دشمنان این مرز و بوم که نتوانستند این تحول بزرگ را برتابند، با استفاده از این فرقه انحرافی برای ضربه زدن بهره جستند، اکنون «بهائیت» بیش از اینکه یک فرقه انحرافی دینی باشد،‌ یک فرقه سیاسی است که با حمایت همه‌ جانبه آمریکا و رژیم صهیونیستی همچنان درصدد ضربه زدن به ایران اسلامی است.

اکنون حیفا و عکا در فلسطین اشغالی به مرکز فعالیت های بهائیان جهان معروف هستند. یکی از مکان های مقدس بهائیان در بندر حیفا در کوه کرمل همان جایی است که بهائیان ادعا می کنند استخوان های علی محمد باب  را 40 سال بعد از اینکه امیرکبیر او را اعدام کرد از ایران منتقل و در آنجا دفن کرده اند که حالا آنجا مقبره ساختگی و جعلی او است.علاوه براین حیفا یکی از مهمترین کانون های حضور شیطان پرستان و کاهنان و مرکز اصلی تولید و توزیع فیلم های مبتذل در جهان است. زنان و دختران بهایی در پیوندی با شیطان پرستان وظیفه ترویج فساد اخلاقی را در جوامع دیگر خصوصا جوامع مسلمان برعهده دارند.

شهر عکا هم از دیگر مکان های مقدس بهائیان در فلسطین اشغالی است که قبر حسینعلی نوری در آنجا واقع شده است و در واقع به نوعی قبله بهائیان هم به آن سمت است و آن نماز صغری که پیروان این فرقه عباراتی در حد سه خط دعا می شود را تحت عنوان نماز می خوانند.

بهایی ها خود را سربازان اسرائیل می دانند. خصوصا که وقتی به تاریخ مراجعه می کنیم می بینیم که اکثر کسانی که بهایی شده اند، در آغاز یهودی بوده و بعد به اسلام گرویده اند و بعد از آن بهایی شده اند. قبل از فتنه باب، جماعتی از یهود در مشهد همه با هم مسلمان شدند و بعد به باب گرویدند و پس از آن بهایی شدند. در گیلان نیز میرزا ابراهیم جدید الاسلام ساکن رشت که یک یهودی بود مروج فرقه بهایی در سیاهکل شد.

شوقی افندی رسما اعلام کرد که حمایت از اسرائیل بر همه دولت های جهان ترجیح دارد و فرمان داد که بهائیان برای تشکیل محافل روحانی و ملی بر مبنای قوانین اسرائیل اقدام کنند. وی مهمترین وظیفه شورای بین المللی بهائیان را برقراری رابطه با اسرائیل اعلام کرده است.

پیوند برنامه ریزی شده میان بهائیت و صهیونیسم، دقیقا جهت پایه و بنیاد و اساسی طراحی شده بود که شوقی افندی در رأس آن قرار گرفت. در زمان حیات شوقی افندی، حکومت اسرائیل در فلسطین به طور رسمی تشکیل شد. با توجه به اختلاف دیرین مسلمانان و یهودیان، شوقی تصمیم گرفت سرزمین اسرائیل را مرکز اصلی بهائیان قرار داده و دولت یهود را به عنوان پناهگاه و پایگاه این فرقه درآورد. این امر البته می تواند به نوعی انتقامجویی و کینه توزی تلقی شود.

با توجه به این سوابق تاریخی و فرامین فرقه ای نمی توان هیچ فرد بهایی را جدای از اسرائیل دانست. اکنون باید پرسید دوستی با بهائیان آیا دوستی با اسرائیل نیست که با جهان اسلام و ایران اسلامی اشکارا دشمنی می کند؟

منبع:فارس


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین