حجت الاسلام هاشم فروزش در دنیای امروز با حجم گسترده ای از شبهات اعتقادی و سیاسی روبهرو هستیم که به صورت گسترده در فضای رسانهای دشمن، رسانهها و گروه های مجازی در حال انتشار است. اگر کسی در معرض این شبهات و انکارها و لجن پراکنیها قرار گیرد، پس از مدتی به این نکته پی میبرد که این شبهات همه تکرار بازسازی شده و رنگ و لعاب زده شده چند شبهه قدیمی است.
عقیق:اگر کسی همت کند و این شبهات را جمع بندی و طبقه بندی کند، شاید بیشتر از
پنجاه شبهه نخواهد شد. ولی حق ستیزان با تکرار همان شبهات کهنه و قدیمی سعی
دارند این نکته را القا کنند که به دینداری اشکالات زیادی وارد است و دین
هم نتوانسته از خودش دفاع کند و پاسخ این همه شبهه را بدهد.
به این شبهه دقت کنید:
«رافضیها از ابتدا موجودات واقعیت گریز و آرزوپردازان ناشی ای بودند... و
دیگر آنکه آرزویی مثل «عدالت برای خدا» را در اصول دین خود گنجانده اند.
خدای شیعیان خدایی است که طفل معصومی را کور میآفریند و از دیدن زیبایی
های دنیا محرومش میکند و باز هم این جماعت واقعیت گریز میگویند خدا عادل
است. خدای عادل شیعیان بعضی را فقیر میآفریند و بعضی را توانمند، در حالی
که یک انسان شریف به خاطر اینکه پول ندارد، برای زن و بچه هایش مایحتاج
اولیه را تهیه کند، به نوکری اربابان ثروت میرود و در دل این نوکری هنوز
باید خدای شیعیان را عادل بداند...»
این شبهه به بخش های متعددی از اعتقادات شیعه میتازد که فقط به بخشی از آن
که مرتبط با عدل الهی است میپردازیم و پاسخ شیعه به بقیه موارد شبهه را
در شماره های بعدی خدمتتان تقدیم میکنیم.
پیش از همه باید به معنای «عدل و عدالت» بپردازیم. عدل معانی متعددی دارد.
یکی از این معانی «قرار دادن هر چیز سر جای خودش» است. لازمه معنای فوق این
است شیعیانی که متصف به صفت عدل میشوند باید «موزون و متعادل» باشند.
معنای دیگر عدل «رعایت حقوق افراد» است. این معنا در عمل خیلی بیشتر از
معنای اول در محاورات روزمره ما مورد استفاده قرار میگیرد.
نقطه مقابل «عدل»، «ظلم» است. این کلمه هم سعه معنایی متناسب با عدل را
دارد. یعنی در معنای اول میشود «خارج کردن هر چیزی از جای اصلی خودش» و در
معنای دوم میشود «دور کردن افراد از حقوق خودشان».
ریشه اصلی این شبهه و شبهاتی از این دست بر میگردد به اعتقاد به ذاتی بودن
حسن و قبح. این مطلب وجه دعوا و منازعات گسترده ای بین شیعه و دیگر
نحله های فکری درون دینی و برون دینی بوده است. جواب تخصصی به این شبهه به
مقدمات طولانی نیاز دارد و در این گفتار نمی گنجد و ناگزیریم به جواب
عمومی برای عموم مردم اکتفا کنیم. به موارد زیر دقت کنید:
1. عادل بودن خدا با اختیار ما منافاتی ندارد و گاهی ما با تشخیص خودمان
کاری را انجام میدهیم یا از انجام کاری سر باز میزنیم و نتیجه مطلوب را
که از دست دادیم فریاد خود را نثار عدل الهی میکنیم.
این است اشتباه رایج در میان ما. اغلب مسایل و مشکلاتی که نوزادان هنگام
تولد دارند به خاطر کوتاهی های پدر و مادر بوده است نه به خاطر اینکه خدا
عادل نیست. در مورد فقر و ثروت هم همین طور.
2. خیلی از این اختلافها اگر نباشد، عدالت به هم خورده است. فرض کنید یک
معلم بخواهد به همه نمره 20 بدهد. شکل بیرونی عدالت ـ به معنای غلط آن ـ در
ظاهر رعایت شده است؛ ولی در عمل حق کسی که بیشتر درس خوانده است ضایع
میشود. نمره واحد به همه دادن ظلم است. ثروت واحد به همه دادن عدالت نیست؛
ظلمی است به کسی که خودش یا پدرانش بیشتر از بقیه کار کرده اند.
3. اگر هم کسی ثروتی اندوخته، خدای متعال ده هزار تومانی او را یکشبه هزار
تومانی نخواهد کرد که عدالت را رعایت کرده باشد، بلکه با بالا بردن تکلیفی
که به عهده او میگذارد، زمینه رعایت حقوق متقابل او و دیگران را فراهم
میکند. مثلا کسی که از مکنت خاصی برخوردار است، تکلیف اجتماعی متناسب با
همان میزان بهره مندی را دارد و کسی که از توانمندی کمتری برخوردار است از
تکلیف کمتر.
4. این را هم مد نظر داشته باشید که قرار نیست همه شاعر باشند. قرار
حکیمانه خلقت اجتماعی انسان بر این است که همه با هم به سوی کمال و هدایت
الهی حرکت کنند.
این حرکت اجتماعی لازمه اش این است که تفاوت هایی وجود داشته باشد که در
نقشه کلی و بعد از اینکه در کنار هم قرار گرفتند، انسان بتواند معنای سعادت
را درک کند و آن را بچشد، والا اگر همه اجزای یک ماشین شکل هم باشند ـ
مثلا مهره باشند ـ اصولا ماشینی شکل نمی گیرد. تلقی اینکه عدالت بدان
معناست که همه اعضای جامعه انسانی شکل هم باشند مانند این است که ادعا کنیم
بهتر است همه اعضای بدن شکل هم باشند، مثلا همه اعضای بدن عضله یا همه
روده باشند!
5. نکته آخر هم اینکه چه در صورت اجتماعی و چه در صورت فردی باید عمل و
استعداد هر کسی با هم برابر باشد. اگر کسی صورت و مخرج خط کسری خودش را
عمل و استعداد ببیند، یعنی خود را یک خط کسری فرض کند که مخرج آن
استعدادها و در صورت آن عمل فرد قرار دارد، لاجرم به این نکته پی خواهد
برد که باید بین صورت و مخرج این خط کسری ارتباط این همانی پیدا شود. یعنی
اگر کسی 10 تا استعداد دارد، باید 10 عمل بیاورد و اگر کسی 100 استعداد
دارد باید 100 عمل بیاورد. اگر کمی در این تشبیه دقت کنید پاسخ خیلی از
پرسشهای اعتقادی خود را خواهید یافت. مخاطبان ارجمند میتوانند شبهات دینی خود را به شماره 300072309 پیامک کنند.