۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۲۸ : ۱۲
*یا عالم عامل باش یا متعلم
امام صادق(ع) فرمودند: من دوست ندارم که شما جوانان را فارغالبال ببینم، شما باید به یکی از این دو صورت زندگی کنید که یا عالم باشید و یا متعلم، یعنی یا به عنوان عالم، آگاهانه اهل عمل بوده و متخلق به علمتان باشید یا متعلم باشید و علم را تحصیل کنید؛ چون علم باعث حیات قلب است و اگر یک جوان، این طور نباشد، در وظایف عالم انسانیت تقصیر کرده و خودش را ضایع کردده است.
اگر کسی هم این طور خودش را ضایع کند، گناه کرده است. پس آدم یا باید علم و عمل را آموخته و معلم باشد و در نتیجه افراد جامعه را با علم و عمل خود بسازد یا اینکه باید در حال تعلم و تحصیل بوده و متعلم باشد و در ضمن آن تلاش کند که تخلق عملی پیدا کند، در غیر این صورت یله و رها و متحیر خواهد بود که نمیداند برای چه خلق شده و زندگی برایش هیچ فایدهای ندارد!
بنده بارها این روایت که در کتاب مستطاب کافی آمده را برایتان خواندهام: « لا نَجَاةَ إِلا بِالطَّاعَةِ وَ الطَّاعَةُ بِالعِلمِ»؛ تنها راه نجات، بندگی است که آن هم به علم و دانایی نیاز دارد. من که میخواهم بندگی کنم، باید بدانم که طریق بندگی چیست؟ آیا راه ندارد، «وَ العِلمُ بِالتَّعَلُّمِ وَ التَّعَلُّمُ بِالعَقلِ یُعتَقَدُ»؛ و راه رسیدن به علم هم آموختن است که با عقل گره خورده است. حالا عقل حکم میکند که برای یاد گرفتن روش بندگی سراغ چه کسی برویم، روایت میفرماید:«وَ لا عِلمَ إِلا مِن عَالِمٍ رَبَّانِیٍّ» باید در خانه کسی برویم که اولاً خبره باشد و خود از راه و رسم بندگی خبر داشته باشد، ثانیاً خودش به آنچه میداند و آگاهی دارد، عامل باشد عالم ربانی یعنی کسی که علم را با عمل همراه کرده است، ما باید برویم و وظایف خودمان را از چنین کسی اخذ کنیم.
*طلب علم «یقین و تقوا» بر همه لازم است
اعضا و جوارح به تو التماس میکنند که ما را برای آنچه که برای آن خلق شدهایم، به کار بگمار! اول باید بروی نسبت به وظایف تک تک اعضا و جوارحت آشنا شوی، مثلاً دست چه وظیفهای دارد؟ چشم به وظیفهای دارد؟ پا چه وظیفهای دارد؟ بعد آنها را در همان مسیر به کار بگیری! بدان تمام علوم غیر دینی که تحصیل میکنی تا دم قبر همراه تو است، ولی علم جایگزین و بدل ندارد و سعادت تو در گرو آن است!
اینکه پیامبر(ص) فرمود: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة» منظورشان چیست؟ امام صادق(ع) میفرمایند: «أَیْ عِلْمِ التَّقْوَى وَ الْیَقِین»؛ آن علمی که بر همه واجب است که یاد بگیرند، یقین و تقوی است. راهی که من به مقام یقین و تقوی برسم چیست؟! باید دنبال این علم باشیم.
*راه وصول به یقین و غایت خلقت
آیا راهی برای رسیدن به یقین هست؟ باید عقل را احیا کنی و از امیال نفسانی جلوگیری کنی تا راهی برای رسیدن یقین و تقوی برایت باز شود. برای انجام این مقدمات هم باید به درگاه پروردگار التماس کنی؛
ای پروردگار عزیزم، من هیچ کسی را جز تو ندارم و با اظهار نیازمندی به تو فقرم را دوا میکنم، خدا هم بر این مطلب صراحت دارد و میفرماید: «یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء»، پس هر کاری که میکنیم به خاطر این است که ما نیازمندیم و نتیجه همه کارهایمان به کیسه خودمان میرود، « وَمَنْ جَاهَدَ فَإِنَّمَا یُجَاهِدُ لِنَفْسِهِ»، هر کس مجاهده کند برای خودش کرده و پروردگاه غنی و حمید است. برای همین است که مدام میفرماید «عَلَیْکُمْ أَنْفُسَکُمْ» یعنی نفس را رها نکنید! و باید در راه اصلاح آن استقامت کنید.
آخر غایت خلقت هم این است که شما پرواز کنید و به واسطه تخلق عملی به جایی برسید که الملائکه خدام المومنین ملائکه، خدمتگزار شما شیعیان باشند.
این شعر عمان سامانی را مکرر عرض کردهام:
در رتبه خویش را به ملایک و فوق ملایک توان رساند/گر نهی نفس کرده، پی مدعا شوی
نباید هر کس خودش را به یک سلسله عادات مشغول کند و از کار اصلی باز بماند. یک عده که میگویند ما دانشگاه میرویم و تحصیل میکنیم؛ پس داریم به این وظیفه خود عمل میکنیم؛ عدهای دیگر هم میگویند، ما هم به علوم رسمی مشغولیم، اما آیا وظیفه همگانی مسلمین، پرداختن به این علوم است؟ آیا با خواندن این درسها تکلیف تعلم از ما ساقط میشود؟ بالاخره علم اصلی کدام است؟ علم باید نهایتاً بتواند حال ما را اصلاح کند. مبادا آن علمی که تحصیلش بر شما واجب نیست شما را از علمی که تحصیلش بر شما واجب است باز دارد!
*اولین بازخواست از مؤمن چیست؟
همان وهله اول که بنده به پیشگاه خدا میآید، خطاب میرسد: «عبدی ماذا صنعت فی امانتی؟»، در امانتی که به تو دادم چه کردی؟ چه یاد گرفتی؟ برای چه یاد گرفتی؟
ملکالموت میپرسد: برای ما چشمروشنی چه آوردی؟ «و اعد القری لیومه النازل به» البته او این حرف را به همه نمیگوید؛ این مطلب را تنها به اشخاصی که در دنیا کار کردهاند و برای رفتن مجهز هستند، میفرماید: «و إن أثِمَ سَکَنَ النارَ و الذی بَعَثَ مُحمّدا بِالحَقِّ»؛ به آن کسی پیغمبر را مبعوث کرده، اگر شما به این عناوین توجه نکنید و این حقایق را نادیده بگیرید، در آتش ساکن خواهید شد واو «و الذی» واو قسم است. حضرت هم که هیچ وقت مبالغهگویی نمیکند؛ پس معلوم میشود که قضیه خیلی جدی است.
در سوره انشقاق آمده که نامه بعضی را از پشت سر به او تحویل میدهند، چرا؟ چون آنها احکام اسلامی را پشت سرشان انداخته بودند و دنیا را بر آخرت مقدم میداشتند؛ لذا اینجا هم با آنها پشت و رو برخورد میشود، امیرالمؤمنین(ع) میفرماید: شما ببینید که آیا مقبلید یا مدبر؟ خودتان را به استاد عرضه کنید، آیا اقبال دارید به عوالم اخرویت؟ یا اینکه ادبار دارید؟
«لااله الا الله» باید بنده همیشه این حدیث که در تفسیر برهان است، نصب عینم باشد، « یا بُنَیَّ ، اجعَلْ فی أیّامِکَ و لَیالِیکَ و ساعاتِکَ نَصیبا لکَ فی طَلَبِ العِلمِ»؛ مبادا از این مسائل غفلت کنی که در ساعات روز و شب خودت، دنبال علم نباشی، داداش جان! هر کس که هستی باید علم، تقوی و یقین را تحصیل کنی! چنانچه به مرتبه یقین نرسی، لحظات آخر ممکن است که خسر الدنیا و الاخره از دنیا بروی! اگر به مرتبه یقین نرسی؛ مخصوصاً شیاطین در آن وقت حضور به هم میرسانند، که در آن لحظه آخر، شما را خاسر و خائب از دنیا ببرند.
«فَإِنَّکَ لَن تَجِدَ لَهُ تَضییعا مِثلَ تَرکِهِ»، اگر این ساعت را در ایام و لیالی عمرت ترک کنی ضرر و زیانی کردهای که هیچ وقت نظیر آن ضرر و زیان نکرده باشی! اصلاً عمر، ما به ازاء ندارد آقاجان، اگر 10 تومان من گم شد، 10 تومان را دو مرتبه تحصیل میکنم، اما اگر این ساعت طلب علم، از دست تو رفت، دیگر جایگزینی برای آن نخواهی یافت.