عقیق | پایگاه اطلاع رسانی هیئت ها و محافل مذهبی

کد خبر : ۷۰۸۹
تاریخ انتشار : ۰۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۱۷:۰۰
عقیق: رسول خدا در آخرين خطبه‏ای كه برای مردم خواند و موعظه فرمود ، بحثی‏ راجع به توبه و بازگشت بنده از معصيت و گناه كرد ، فرمود : هر كس يك‏ سال قبل از مردنش توبه كند خداوند توبه او را می‏پذيرد . بعد خودش فرمود : يك سال زياد است و در كمتر از يك سال هم ممكن است ، اگر در يك ماه‏ قبل از مردنش توبه كند خداوند توبه او را می‏پذيرد . باز فرمود : يك ماه‏ هم زياد است و در كمتر از يك ماه هم ممكن است ، اگر كسی يك روز قبل‏ از مردنش توبه كند خداوند توبه او را می‏پذيرد . باز فرمود : يك روز هم‏ زياد است و در كمتر از يك روز هم ممكن است ، اگر كسی در يك ساعت قبل‏ از مردنش توبه كند خداوند توبه او را می‏پذيرد ، باز فرمود : يك ساعت‏ هم زياد است و در كمتر از يك ساعت هم ممكن است ، در اين وقت فرمود : اگر كسی يك لحظه قبل از مردنش توفيق توبه پيدا كند خداوند توبه او را می‏پذيرد .

توبه رجوع و بازگشت واقعی بنده به سوی خداوند است ، و البته ممكن‏ نيست كه بنده‏ای واقعا و حقيقتا راه كج را كه می‏رفته رها كند و به سوی راه راست و مستقيم باز گردد و از عمق باطن و روح خود به‏ سوی خداوند بيايد نه فقط به دليل اجبار و اضطرار – و خداوند او را در جوار رحمت خود نپذيرد .

آن چيزی كه ركن و اساس توبه را تشكيل می‏دهد ، ندامت و پشيمانی از كار بد و تصميم به ترك گناه است ، چيزی كه هست ، ندامت و پشيمانی از گناه‏ و تصميم به ترك گناه دو نوع است : يك نوع پشيمانيها و تصميمهای كاذب‏ است كه هر آدم خطا كاری هنگامی كه با كيفر و چوب قانون مواجه می‏گردد پشيمان می‏شود و آرزو می‏كند كه ای كاش آن عمل زشت را نكرده بود تا حالا اين كيفر را نمی‏چشيد . هر كسی كه كيفر را جلو چشم خود ببيند در آن حال كه‏ كيفر را می‏بيند نمی‏تواند تصميم به گناه بگيرد . خود همان شخص گناهكار در حين ارتكاب گناه اگر چشمش به كيفر می‏افتاد و آن را حاضر و آماده می‏ديد ، از همان اول مرتكب گناه نمی‏شد . ديدن كيفر در جلو چشم و آنگاه ترك‏ گناه چيزی شبيه به اجبار و اضطرار و به منزله امری خارج از حد اختيار است . ترك گناه آنوقت توبه و تصميم و اختيار محسوب می‏گردد كه آدمی‏ خود گناه را نقل و حاضر ببيند و كيفر گناه را نسيه و غايب بداند و آنگاه‏ به ملاحظه كيفر آينده و يا به خاطر اجر و ثواب آينده و يا به ملاحظه‏ احساس زشتی و پليدی كه در خود گناه می‏كند از ارتكاب آن گناه منصرف‏ گردد .

توبه حقيقی يعنی انصراف جدی و بازگشت واقعی از گناه به سوی صلاح و ارشاد ، و بديهی است كه اگر انصراف ، جدی و واقعی باشد و معلول مشاهده‏ كيفر نقد و حاضر نباشد البته خداوند متعال به رحمت واسعه خود آن را می‏پذيرد . توبه در دو موقف و دو موطن پذيرفته‏ نمی‏شود : يكی در همين دنيا آنگاه كه كيفر رسيده باشد ، و در حقيقت حالتی‏ كه انسان در اين وقت به خود می‏گيرد صورت توبه دارد ولی حقيقت توبه‏ ندارد . در سوره مباركه مؤمن آيه 85 درباره بعضی از اقوام گذشته كه دچار عقوبت الهی شدند می‏فرمايد : " همين كه عقوبت سخت ما را ديدند اظهار داشتند كه به خدای يگانه‏ ايمان آورده ايم و تمام آن چيزهايی را كه شريك خداوند ساخته بوديم به‏ دور ريختيم . ولی اينچنين توبه و ايمانی كه بعد از مشاهده عقوبت سخت‏ پيدا شود هرگز به حال آنها سود نخواهد بخشيد .

اين سنتی است از خداوند كه هميشه بوده است و كافران در اين موطن و موقف زيان كرده‏اند " . درباره فرعون نيز در قرآن كريم آمده است كه فرعون دست از سر بنی‏ اسرائيل بر نمی‏داشت . در حالی هم كه آنها به رهبری موسی از مصر خارج‏ شدند باز آنها را تعقيب كرد تا آنوقت كه در دريا آنها را تعقيب كرد و غرق شد . در آن حال فرياد بر آورد : به خدای يگانه كه قوم موسی به آن‏ ايمان آورده‏اند من هم ايمان آوردم و تسليم او هستم . به او گفته شد : حالا و در اين وقت ؟ ! و حال آنكه تا لحظه‏ای پيش آدمی فسادگر بودی .

موقف دوم كه توبه پذيرفته نمی‏شود جهان آخرت است . همينكه آدمی بدان‏ جهان رفت ديگر توبه و پشيمانی سودی ندارد ، نه تنها بدان جهت كه در آنجا آدمی كيفر را حاضر و مشهود می‏بيند بلكه بدان جهت كه در آنجا ديگر عمل و تغيير تصميم و حركت و تكامل معنا ندارد ، هر كس در آنجا به هر حالت و با هر درجه و هر مقام كه رفت‏ برای هميشه در همان حالت باقی است و نمی‏تواند در خودش تصميماتی و تغييراتی ايجاد كند . در آنجا هم توبه و انصراف واقعی پيدا نمی‏شود نه‏ اين كه انصراف واقعی پيدا می‏شود و مورد قبول واقع نمی‏گردد .

آدمی ميوه درخت طبيعت است . ميوه تا در درخت است از طريق همان‏ درخت و از راه ريشه و رگهای همان درخت تغذی می‏كند ، مواد زمين را به‏ خود می‏گيرد ، آب می‏خورد ، از نور و هوا و حرارت استفاده می‏كند ، ولی‏ همينكه به علت رسيده شدن و گذشتن اجل و مدت معلوم و يا به علت كندن آن‏ ميوه رابطه‏اش با درخت قطع شد ديگر برای اين ميوه راه تكامل و ترقی و اصلاح و مبارزه با آفت و همه چيز بسته است ، اگر كال و نارس از درخت‏ جدا شده ديگر چاره پذير نيست ، و اگر پژمردگی و افسردگی پيدا كرده ديگر از طريق آب دادن و نور و هوا به آن درخت نمی‏شود آن پژمردگی را اصلاح كرد . انسان هم در جهان طبيعت همين حال را دارد ، هر اصلاح و تكميلی كه‏ بايست بكند تا وقتی است كه روی درخت طبيعت است و جدا نشده ، و اما همينكه از اين درخت با دست مرگ جدا شد ديگر راه اصلاح به روی او بسته‏ است .

البته اين نكته را هم بايد در نظر داشت كه هر چند آدمی در آن جهان‏ دستش از اصلاح و تكميل خود كوتاه است در عين حال گاهی به واسطه سببی از اسباب از اين جهان رحمت هايی به او می‏رسد . رسول خدا فرمود : همين كه آدمی‏ می‏ميرد دفتر عمل وی بسته می‏شود ، ستون های حسنات و همچنين ستونهای سيئات‏ به كلی بسته می‏گردد

مگر از ناحيه سه چيز : يكی اين كه آدمی يك مؤسسه خير از خود باقی گذاشته‏ باشد كه بندگان خدا بعد از او از آن مؤسسه منتفع گردند ، مثل اين كه‏ بيمارستان يا مدرسه يا مسجدی تأسيس كرده باشد ، ديگر این که اثری علمی از خود به يادگار گذاشته باشد كه بعدها طالبان علم و معرفت از آن اثر علمی‏ بهره‏مند شوند ، سوم این که فرزندانی صالح و درستكار و مؤمن باقی گذاشته‏ باشد كه بعد از مردن برای وی طلب مغفرت نمايند .

پی نوشت: کتاب حکمت ها و اندرزها


منبع:شفقنا

211001


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
پربازدیدترین اخبار
پنجره
تازه ها
پرطرفدارترین عناوین