کد خبر : ۷۰۷۴۷
تاریخ انتشار : ۱۳ بهمن ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۲
حجت‌الاسلام قرائتی مطرح کرد

انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است

حجت‌الاسلام محسن قرائتی استاد قرآن با اشاره به حکومت طالوت و ریزش‌های پیروان در گذر بحران‌های روانی، اقتصادی و سیاسی گفت: انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است.

عقیق:محفل انس با قرآن شب گذشته، 12 بهمن‌ماه با حضور حجت‌الاسلام محسن قرائتی در آستان مقدس امامزاده حسن(ع)‌ با تلاوت علی خشنود برگزار شد.

در این مراسم که به مناسبت آغاز دهه فجر و سی و هفتمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی برگزار شده بود، حجت‌الاسلام قرائتی با بیان نکاتی قرآنی به مسأله‌ مهم انقلابی ماندن اشاره و با تشریح داستان طالوت و جالوت و ریزش‌های پیروان در گذر بحران‌های روانی، اقتصادی و سیاسی گفتند: «انقلابی بودن مهم نیست، انقلابی ماندن مهم است.» در ماجرای طالوت و جالوت گروهى رهبر را بخاطر فقر نپذیرفتند، گروهى در آزمایش اقتصادی شکست خوردند و گروهى در برخورد با دشمن خود را باختند. بنی‌اسرائیل بعد از حضرت موسى(ع)، به خاطر قانون شکنى و رفاه طلبى، مجدّداً تحت سلطه و فشار طاغوت قرار گرفته، آزادى و سرزمین خود را از دست دادند.

آنها براى نجات از آوارگى و خارج شدن از زیر یوغ طاغوت، تصمیم به مبارزه گرفتند و از پیامبر خویش خواستند براى آنها فرمانده و امیرى را انتخاب کند تا به رهبرى او با طاغوت مبارزه کنند، پیغمبر یک خورده قیافه‌ها را دید و گفت شما اهل جنگ نیستید. ولی آنها اصرار بر مبارزه کردند. با همه‌ این ادعاها وقتى دستور صادر شد، همه آنها جز اندکى به میدان نبرد پشت کرده و از آن دستور سرپیچى کردند.

در این داستان قرآنی اولین ریزش و سرپیچی زمانی اتفاق افتاد که پیامبر برای قوم بنی‌اسرائیل فرمانده‌ای تعیین کرد. «وَقَالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طَالُوتَ مَلِکاً» (بقره/247) همانا خداوند «طالوت» را براى زمامدارى شما مبعوث (وانتخاب) کرده است. ولى آنان بهانه گرفته و گفتند: طالوت را به سلطنت چه کار؟ وقتى پیامبرشان طالوت را که جوانى چوپان و فقیر و گمنام بود، به فرماندهى و زمامدارى آنان تعیین کرد، گفتند: چگونه او می‌تواند فرمانده ما باشد در حالى که شهرت و ثروتى ندارد؟ و ما به جهت ثروت و دارایى که داریم، از او لایق‏تریم!

پیامبر وقتى بهانه‏‌گیرى آنها را به خاطر فقر وندارى طالوت شنید، فرمود: بی‌گمان خدا او را بر شما برگزیده است و او توانایى علمى و قدرت بدنى و نیروى لازم براى فرماندهى جنگ را دارد. خداوند هرکس را که بخواهد بخاطر لیاقت و استعدادهاى نهفته‏‌اش فرماندهى می‌بخشد.

یکى از امتحانات الهى، نحوه برخورد ما با رهبر الهى است و میزان فرمان‌پذیری ماست. در این امتحان عده‌ زیادی مردود شدند.

در ادامه براى اینکه یهود به فرماندهى طالوت اطمینان و یقین پیدا کنند، پیامبرشان به آنها گفت: صندوق مقدّس بنی‌اسرائیل به آنها بازگردانده می‌شود، تا نشانه‏‌اى براى انتخاب طالوت از سوى خداوند باشد. مراد از تابوت همان صندوق چوبى بود که مادر موسى، نوزاد خود را در آن گذاشت و به فرمان خدا در آب نیل انداخت و مأموران فرعون صندوق را گرفته و نوزاد را با آن به نزد فرعون بردند.

قرآن می‌فرماید: «أَن یَأْتِیَکُمُ التَّابُوتُ فِیهِ سَکِینَةٌ مِّن رَّبِّکُمْ» (بقره/248) تابوت (عهد) به سوى شما خواهد آمد، (همان صندوقى که) آرامشى از پروردگارتان در آن است.

یک نکته‌ مهمی که در این آیه نهفته است، این است که یک بام و دوهوا نمی‌شود. چطور می‌شود صندوقی که یادگار موسی و هارون است، آرامش بخش پیروان موسی باشد، ولی ضریحی که بدن‌های مطهر ائمه(ع) در آن مدفون است، آرام بخش پیروان پیامبر و علی و اولادش نباشند؟

ریزش بعد زمانی اتفاق افتاد که امتحان و تحریم اقتصادی پیش آمد. به نهر آبی رسیدند. پیامبر گفت: خدا می‌خواهد شما را امتحان کند ببیند راست می‌گویید یا دروغ می‌گویید. قرآن می‌فرماید: «فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَّ اللَّـهَ مُبْتَلِیکُم بِنَهَرٍ فَمَن شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَمَن لَّمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی إِلَّا مَنِ اغْتَرَفَ غُرْفَةً بِیَدِهِ» (بقره/249) و هنگامی که طالوت (به فرماندهی لشکر بنی اسرائیل منصوب شد، و) سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت: «خداوند، شما را به وسیله یک نهر آب، آزمایش می‌کند؛ آنها (که به هنگام تشنگی،) از آن بنوشند، از من نیستند؛ و آنها که جز یک پیمانه با دست خود، بیشتر از آن نخورند، از من هستند»

اما در این امتحان نیز عده‌ بسیاری مردود شدند و نتوانستند در برابر این دستور پایدار باشند و جز اندکى همه از آن نهر آب نوشیدند و گروه زیادى از بنی‌اسرائیل از صحنه آزمایش نوشیدن آب و تحمل تشنگى، سربلند بیرون نیامدند.

امّا این گروه باقیمانده، آزمایش دیگرى داشتند که آزمایش روحى و معنوى بود. وقتى آنان با سپاه انبوه جالوت مواجه شدند، گفتند: ما توانایى مقابله با این سپاه مسلح را نداریم. یعنی در میدان کارزار از مبارزه سرباز زدند.

قرآن می‌فرماید: «فَلَمَّا جَاوَزَهُ هُوَ وَ الَّذِینَ ءَامَنُواْ مَعَهُ قَالُواْ لَا طَاقَةَ لَنَا الْیَوْمَ بِجَالُوتَ وَجُنُودِهِ» (بقره/249) سپس هنگامى که او و یاوران با ایمان او از آن نهر گذشتند، (و دشمن را دیدند) گفتند: امروز ما توانایى مقابله با جالوت و سپاهیان او را نداریم.

«قَالَ الَّذِینَ یَظُنُّونَ أَنَّهُمْ مُّلَقُواْ اللَّهَ کَمْ مِنْ فِئَةٍ قَلِیلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً کَثِیرَةً‏»

ولى آنهایى که به روز قیامت ایمان داشتند، گفتند: پیروزى به دست خداست، اى بسا گروه‏‌هاى اندک که به اذن خداوند بر سپاهیان بزرگ پیروز می‌شوند. کسانى که از میدان امتحان پیروز بیرون آیند، اندک هستند اما همین افراد اندک به لطف خدا بر عده‌ای بسیار دشمنان پیروز می‌شوند.

در ادامه داستان در صحنه جنگ داود (که جوانى کم سن و سال، ولى مؤمن، شجاع و از یاران طالوت بود،) جالوت را که فرمانده سپاه دشمن بود کشت.

«وَقَتَلَ دَاوُدُ جَالُوتَ وَءَاتَهُ اللَّهُ الْمُلْکَ وَ الْحِکْمَةَ وَعَلَّمَهُ» (بقره/251) و خداوند حکومت و حکمت و علم به او عطا نمود. بر اساس روایات، داود علیه السلام بر اثر همین شجاعت و دلاورى به مقام نبوّت رسید و فرزندش سلیمان علیه السلام نیز از انبیاى الهى شد.

حال سؤال اینجاست که چطور داود به خاطر کشتن رهبر کفر در جنگ حق و باطل مشمول دریافت حکومت و حکمت و علم از خداوند است ولی حضرت علی(ع) که در جنگ خندق فرمانده کفر را از پا درآورد، مشمول چنین عنایتی نیست؟ همانطور که در ماجرای داود و جالوت، حکومت و حکمت و علم به داود عطا شد، در جنگ خندق نیز «وَقَتَلَ علی بن ابیطالب عمر بن عبدود»

این قصه را خدا در قرآن به چه دلیل برای ما می‌گوید؟ برای اینکه بدانیم خیلی‌ها شعار می‌دهند ولی در زمان امتحان پوچند، بعضی‌ها تا یک مرحله‌ای پیش می‌آیند ولی بعد می‌ایستند و می‌گویند دیگر نیستیم. اینکه بدانیم گذر از انقلاب مهم نیست بلکه استقامت و پایداری در انقلاب مهم است. ایمان داشتن مهم نیست، مؤمن ماندن مهم است.


منبع:فارس


ارسال نظر
پربازدیدترین اخبار
مطالب مرتبط
پنجره
تازه ها
پربحث ها
پرطرفدارترین عناوین