۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۰۴
عقیق:سید مرتضی علمالهدی در کتاب «امامت و غیبت از دیدگاه علم کلام» درباره فرق بین غیبت و عدم وجود، این چنین مینویسد: اگر گفته شود چه فرقى هست بین اینکه موجود باشد لکن در پس پرده غیبت قرار گیرد، به طوری که دست هیچکس به او نرسد و هیچ انسانى از او بهرهاى نگیرد و بین اینکه اصلا موجود نباشد؟
به عبارت دیگر آیا ممکن نیست خداوند او را همچنان معدوم نگه دارد تا زمانی که دانست که رعیت توانایى پذیرش او را دارد و گردنگزار فرمانش خواهد بود، موجودش گرداند؟ همچنان که ممکن است که بنا به گفته شما او را در پس پرده غیبت نگه دارد تا وقتى که علم به تمکین و پذیرش مردم نسبت به او پیدا کرد، ظاهرش سازد.
بنابراین همانطور که پنهان بودن و غیبت مىتواند سببش، ترس ستمکاران باشد، چرا همین ترس نتواند سبب براى معدوم کردن امام باشد؟
قبل از پاسخ به این سؤال باید گفت: اینکه در زمان غیبت، هیچکس به امام(عج) دسترسى ندارد و با او ملاقات نمىکند، معلوم و قطعى نیست، زیرا خود این امر بر ما پوشیده است و مورد شک قرار دارد و جایز و ممکن به شمار مىرود.
بعد از ذکر این نکته، فرق بین وجود او در حال غیبت و معدوم ساختن او توسط خداوند تعالى واضح و روشن است، غیبتى که به خاطر تقیّه و ترس ضرر از دشمنان صورت گرفته و به گونهاى است که امام عصر(عج) در هر زمان انتظار قدرت یافتن بر ظهور و بر طرف شدن اسباب خوف و خطر از ناحیه مردم را دارد تا بتواند ظاهر شود و آنچه را که از امور آنان به او واگذار شده است انجام دهد.
روشن بودن فرق بین چنین غیبتى با عدم وجود او از این جهت است که او اگر معدوم مىبود، هر مقدار از مصلحتها را که مردم از دست مىدادند و هر چه از هدایتها و کمالات آنان که از بین مىرفت و هر اندازه از الطاف و منفعتهاى او محروم مىماندند، همگى به خداى تعالى نسبت داده مىشد و در ممنوع و محروم ماندن مردم از این همه خیرات، هیچ اعتراضى بر بندگان وارد نبود و هیچ سرزنش و نکوهشى بر آنان روا نبود.
در حالی که اگر موجود باشد و به خاطر ایجاد خوف و خطر از ناحیه مردم، به غیبت و نهان زیستى گرفتار آمده باشد، هر چه از این مصالح از بین برود و هر چه بهرهها و منافع حضور او از مردم سلب شود، همگى به خود مردم نسبت داده مىشود و هم آنان هستند که مورد ملامت و مؤاخذه قرار مىگیرند.
از طرفى ممکن نیست، ایجاد ترس و خوف از طرف ستمگران سبب و علت براى معدوم ساختن امام عصر(عج) قرار گیرد، زیرا واقعیت در بین بندگان این است که گاهى بعضى از آنان، بعضى دیگر را به کارها یا واکنشهایى وادار مىکنند و معنى ندارد براى جلوگیرى از این واقعیت، طرف دیگر معدوم شود.
علاوه بر اینکه این سؤال به خود آنان برگردانده مىشود و درباره مخفى بودن پیامبر(ص) همین سؤال از آنان مىشود که چه فرقى بین وجود داشتن پیامبر در حال غیبت و اختفاء، با معدوم بودن او وجود دارد؟
پس هر چه در جواب این سؤال گفتند، ما هم مثل همان جواب را درباره فرق غیبت و عدم وجود حضرت مهدى(عج) به آنها مىدهیم.
اما اینکه بخواهند بین دو مطلب فرق بگذارند و بگویند که پیامبر(ص) از همه افراد مخفى نشد، بلکه فقط از دشمنانش مخفى گشت، در حالی که امام زمان(عج) از همه پنهان و غایب است.
چنین فرقى درست نیست زیرا پیامبر(ص) زمانی که در غار پنهان گشت، مخفى از همه دوستان و دشمنانش بود و هیچ کس جز ابوبکر با او نبود.
و این امر هم مورد قبول ما و شماست که اگر مصلحتى اقتضا مىکرد، ممکن بود پیامبر(ص) به گونهاى مخفى شود که دیگر هیچ کس حتى یک نفر از دوست یا دشمن با او نباشد.
حال هنگامی که مخالفین به چنین فرقى بین وجود و غیبت با عدم وجود پیامبر(ص) قائل و راضى شدند، ما نیز قائل به همین فرق در رابطه با امام زمان(عج) مىشویم. زیرا بیان کردیم که ممکن است در حال غیبت امام(عج) گروهى از دوستان او مشرف به دیدار او شوند و این مطلبى نیست که بشود بر خلاف آن قطع پیدا کرد.
منبع:فارس