امام حسن عسکری میراث داررویارویی خیرباشر
از امام جواد(ع) تا غیبت تنها فرزند امام زکی، جمیع اهل بیت(ع) را با نام «ابن الرضا» میشناختند، بدان سان که در عصر پس از پیشوای هفتم شیعیان و خیانت برخی از اصحاب، فرقه ای به نام «واقفیه» شکل گرفت.
عقیق:حسن بن علی العسکری(ع) ملقب به «زکی» و «ابن الرضا» در مدینه چشم به جهان گشود. از امام جواد(ع) تا غیبت تنها فرزند امام زکی، جمیع اهل بیت(ع) را با نام «ابن الرضا» میشناختند، بدان سان که در عصر پس از پیشوای هفتم شیعیان و خیانت برخی از اصحاب، فرقه ای به نام «واقفیه» شکل گرفت. اینان خراج و دیون شرعیه شیعیان را به بهانه نبودن امامی پس از حضرت کاظم(ع) در میان بلاد اسلامی چپاول کردند، بنابراین قاصبان دیونی بودند که باید بین ضعفا و فقرا تقسیم میشد. بدین جهت اصحاب خاص اهل بیت(ع) به لجاجت با این قوم گمراه، از امام جواد(ع) تا عصر ظهور به دلیل زنده نگاهداشتن نام و حقانیت امام رضا(ع)،ابن الرضا میگفتند. دژخیمان در سامرا«عسکر» چنانکه در نقلهای تاریخی درج شده است، نام دیگر شهر سامراست و نیز لقب «معتصم» خلیفه عباسی، بدان سان که او را «عسکر المعتصم» میگفتند؛ سامرا چون شهر دیگر عراق (کوفه) در ابتدا پادگانی نظامی بزرگی در نزدیکی بغداد به شمار میرفت، شهر «سامَراء» در آن سالها توسط معتصم و پس از آن به ترتیب «متوکل»، «معتز» و «معتمد» از پادگان به شهر کاخها و زندانهای سیاسی تبدیل شد. در عناد قوم عباسی با خاندان حضرت علی(ع) و پیروان ایشان همین بس که دکتر «سبیب رحیم» در کتاب «اخبار دولت عباسی و فرزندان عباس» و «جوزف مری» مؤلف کتاب «قرون وسطی تمدن اسلامی» میگویند، متوکل عباسی با ثروت هنگفت خود فتواهای گوناگونی از اهل حدیث در خصوص دشنام به علی بن ابیطالب و تبار وی و همچنین جایز بودن تخریب قبور ائمه شیعه گرفته و اعمال خود را با مهر شرعی بودن انجام میداد.در قلمرو حکومت این چهار خلیفه که سنت شکنی کرده و از بغداد همیشه آباد آن روزها به سامرا کوچ کرده بودند، حربه ای مفیدتر از حصر و بند مخالفان خود برای تداوم حکومت ریا وجود نداشت، حال از محمود بغدادی مدعی پیامبری تا ائمه هدایت بخش شیعه. دست تاریخ این بار معتمد عباسی را روی در روی امام حسن عسکری(ع) قرار داد. وی بر خلاف دودمان پیشین خود عسکر المعتصم، متوکل و معتز بالله با خشونت ظاهری کمتری با شیعیان برخورد مینمود، اما او خوب میدانست راه جایگزین چیست. امام حسن عسکری(ع) در عصر دژخیمان مستبد، ناچار از مدینه به شهر خوف، شهر وهم، شهر ظلم، سامرا تبعید شد. چنانکه نقل شده است، معتمد از ترس رویارویی حضرت با مردم، او را نه به طور انفرادی، بلکه در میان سپاهی مجهز جا به جا مینمود(1)، امام در میان سپاه و اطراف وی گرز و شمشیر و سپر، چه جامعهای میتواند به حضرت نزدیک شود؟ در این میان نیز بوده اند، افرادی چون «عثمان بن سعید» که در پوشش روغن فروشی به زندان و دربار ظلم و تزویر و دین فروشی عباسی میآمد و خطبه ها و جوابیههای حضرت را درون روغنهای خود کرده و به بیرون از تبعیدگاه حضرت منتقل مینمود (2)معتمد عباسی که خود را در پشت پشمینه خلافت پنهان میکرد، «علی بن یارمش» از سنگدل ترین سربازهای خود را زندانبان حضرت نمود، عاقبت الامر تنها از علی بن یارمش، زاهدی شب زنده دار ماند که در کمال ناباوری ِ معتمد چیزی شبیه اصحاب خاص حضرت شد. اما نقشه ترور حضرت پیش از معتمد و در زمان معتز کشیده شد، ولی به عمر معتز کفاف نداد (3)، اما معتمد اندکی خوف از خون دهمین فرزند علی(ع) داشت، به همین سبب در ابتدای حکومت خویش، به جای قتل و خونریزی، زنجیرها را بر دست و پای امام عسکری(ع) بیشتر فشرد. رد پای ابن الرضاحسن بن علی العسکری(ع) در هفت سال امامت خویش با چند دسته در گیر و دار و بحث و جدل بود:- حنبلیهای معتزلی، معتقد به خلقت قرآن- ترکان مزدور حکومت عباسی- بزرگان متعصب خاندان عباسی- فرقههای کج اندیش شیعه امام در برابر حنبلی هایی که در آن روزگار به پاس خوش خدمتیهای متوکل عباسی، قدرت سیاسی و فرهنگی بسیاری یافته بودند - حنبلی ها هم که به نشانه خدمتگزاری، لقب «محیی السنة» یعنی احیاکننده سنت را به خلیفه خونریز عباسی داده بودند- ایستاد. نقل و جدل آن حضرت با این دسته از حنبلیهای معتزلی در اغلب کتابها به صورت بسیط مندرج است. در برابر دسته دوم نیز چه میتوان کرد، وقتی ترک تازی، دینشان و شمشیر و خونریزی، عبادتشان است. در خصوص فرقههای کج اندیش شیعه همین بس که از دهها فرقه گوناگون امامیه، به جز مذهب جعفری، جز اندک جماعت اسماعیلیه و زیدیه در جنوب عربستان و یمن، گروهی باقی نمانده است. اما افسوس که دسته سوم که در یک دستشان ثروت و در دست دیگرشان شمشیر بیرون آمده از آستین دین است در آخر، امام عسکری (ع) را در حالتی چون حالت پدرانش رستگار کردند. معتمد پس از نفوذ سم در بدن حضرت، ترسان و لرزان چند حکیم زبردست را مأمور درمان امام نمود، اما این حقه یا تیرآخر تزویر نیز عاجز ماند و چنین شد که معتمد ِ صاحب زهر، مشیت حسن بن علی (ع) را رقم زد. پایان کار، آغاز راهدر روز هشتم ربیع الاول سال 260 هـ.ق جعفر بن علی برادر امام مسموم شده یازدهم با چهره ای مملو از رمز و پریشانی از خانه ای که کمتر صاحبخانه اش را دیده بود، شتابان به جمع شیعیان حضرت آمد و خبر عروج ابن الرضا را داد. جعفر امام زاده ای متظاهر به قداست نسلی بود که سلالهای از عبدالمطلب داشت.چه رازی در بازگشت عجولانه جعفر برای گزاردن نماز بر پیکر مطهر امام و مالامال از سم ِ عباسی بود؟ به نقل تاریخ، زمانی که جعفر خبر شهادت امام(ع) را به اصحاب خاص وی داد، بسرعت به اندرونی خانه ابن الرضا رفت، اما یک باره کودکی را دید که در کنار حضرت مشغول به نماز بر پیکر وی بود. (4) آن کودک حجت بن الحسن عسکری است که بارها و بارها در تواریخ بی طرف عباسی متهم ردیف دومی بود که معتمد اخبار وی را شنیده و کوی به کوی به دنبال کم و کیف حیات ایشان بود. حال جعفر که نقشههای خود را بر باد رفته میدید، به برخی یاران عام حضرت در مدینه، کوفه، قم و ری مکاتبه کرد که آری! زکی به شهادت رسیده و وی پس از خود موروثی برای هدایت امت قرار نداده و امامت از وی سلب شده است. برخی شیعیان که به «منقطیه» معروف شدند، جعفر را نایب غیر معصوم دوازدهم دانسته و بعدها امام عسکری(ع) را عقیم پنداشتند، اینان به دست الهی به زباله دان تاریخ پیوسته ، زیر خروارها خاک دفن شدند، این بار دست جعفر و اصحابش در گور و امروز دست خداوند در بالای دست منکران ماند که «ید الله فوق ایدیهم»پی نوشت ها:1- ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۴۲۵؛ شیخ طوسی، الغیبه، ص ۲۱۴ 2- ابن شهرآشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب (ع)، ج ۴ ص ۴۲۷ 3- بحار الانوار، علامه مجلسی، جلد ۵۰، صفحه ۲۵۱ 4- سبیب رحیم. اخبار الدوله العباسیه و فیه اخبار العباس و اولاده. ترجمه عبدالجبار مطلبی. قاهره: دارالطلیعه، ۱۹۷۱. ۲۶۵.منبع:قدس211008