۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۱ : ۲۲
وی ادامه داد: همه عقلا می گویند که یک جمعی بخواهد به نتیجه برسد باید در سه چیز وحدت داشته باشند: وحدت هدف، وحدت راه و وحدت راهنما. این قاعده ای عقلانی است. لذا وحدت هم حکم عقل است، هم شرع و هم تجربه. هرکس وحدت را در درجه دوم اهمیت قرار دهد، یعنی از عقل و دین بهره کافی ندارد.
وی همچنین درباره رابطه وحدت و برائت گفت: ما با چه کسانی
باید وحدت کنیم؟ آیا با دشمن هم باید وحدت کرد؟ در حالی که قرآن می فرماید:
« محمد رسول الله والذین معه أشداء على الکفار رحماء بینهم». برائت از
اصول دین ماست و ما یک سوره درباره آن داریم. مکتب ما خداوند ارحم الراحمین
است و پیامبر رحمة للعالمین است و دین ما دین رحمت است. رحمت را به طبابت
تشبیه می کنند. تا جایی که قابلیت تربیت و اصلاح باشد، با اصل وحدت همه را
به سمت اصلاح پیش می بریم. مثل طبیبی که هرچه می تواند تلاش می کند تا
عفونت را از استخوان پاک کند. ولی اگر عفونت از استخوان پاک نشد، باید
استخوان را قطع کند تا عفونت به بقیه اعضای بدن سرایت نکند. برائت در واقع
قطع عضو سیاه شده است. ما از کسانی برائت می جوییم که قابلیت اصلاح ندارند.
بنابراین با هرکسی که قابلیت اصلاح دارد وحدت داریم. قطعا فرق مختلف
اسلامی قابلیت اصلاح دارند. قطعا پیروان ادیان الهی قابلیت اصلاح دارند.
قطعا اکثریت بشر قابلیت اصلاح دارند. حتی فاسدان قابلیت اصلاح دارند. آن
کسی که قابلیت اصلاح ندارد، مفسد و فاسد است. یعنی فاسدی که تبدیل به مفسد
شده است. اینجا عقل می گوید از او باید برائت جست. او مانند استخوانی شده
که اگر قطع نشود، عفونت را به همه اعضای بدن سرایت می دهد.
پس اصل وحدت
است. با هر فردی که قابلیت اصلاح دارد باید وحدت داشته باشیم. برائت در
جایی است که طرف مقابل ما قابلیت اصلاح نداشته باشد. امام حسین «ع» تا
آخرین لحظه می خواهد دشمن خود را اصلاح کند. امیرالمومنین «ع» نیز همین
طور. برائت دو مدل دارد. یکی برائت از اشخاص و دیگری برائت از ملاک ها. اهل
بیت «ع» و قرآن فرمودند وقتی که میان وحدت و برائت تعارض ایجاد می شود،
برائت را تبدیل کنید از اشخاص به ملاک ها. به جای اینکه بگویم خدا این شخص
را چون ظلم کرده است، بگویم خدا لعنت کند ظالمین را. به جای اینکه من از
این آقا بیزارم، بگویم من از کفر و فسق بیزارم.
وی در همین راستا ادامه داد: در زمان صدام ملعون به کربلا سفر کرده بودم. من رهبر خودمان را دعا کردم و بر ظالمین لعن فرستادم. مامور بعثی گفت چرا رهبر خودتان را دعا می کنی، رهبر ما را دعا نمی کنی؟ گفتم رهبر شما را دعا کردم! گفت چطور؟ گفتم من گفتم خدایا خادمین به اسلام و مسلمین را یاری بفرما و خائنین به اسلام و مسلمین را ذلیل بفرما. اگر رهبر شما خادم به اسلام است من دعایش کردم! ما برای برائت جایگزین داریم ولی برای وحدت جایگزین نداریم. عقل می گوید وقتی دو اصل با هم تعارض پیدا کردند، آن که جایگزین ندارد در رتبه اول قرار می گیرد و آن که جایگزین دارد در رتبه بعدی قرار می گیرد. چون ما می توانیم برائت از ملاک را جایگزین برائت از اشخاص قرار دهیم. وقتی بحث وحدت اولویت دارد از مصداق به سراغ ملاک برویم.
منبع:تسنیم