روایت یک خواب؛
حمیدرضا عباسی در سه شنبه‌ای که محسن حاجی‌حسنی‌کارگر وعده داده بود به نزد محبوب شتافت.
عقیق:همین چند روز پیش بود در یکی از گروه‌های تلگرام مربوط به محسن
حاجی‌حسنی‌کارگر مطلبی را از برادر این قاری عروج کرده در فاجعه منا مشاهده
کردیم که در آن به یک خواب اشاره شده بود. نکته جالب توجه در این خواب، آن
بود که از زمانی برای بازگشت حمیدرضا عباسی خبر می‌داد.
در این خواب، مصطفی حاجی‌حسنی از وضعیت حمیدرضا عباسی که در کما بود از برادرش می‌پرسد و او هم در پاسخ از سه‌شنبه‌ای خبر می‌دهد که حمیدرضا عباسی باز‌می‌گردد. بعد از این سخن اعضای گروه شروع می‌کنند به محاسبه سه‌شنبه‌ای که عنوان شده بود و امید آن را داشتند که حمیدرضا عباسی در این سه‌شنبه باز می‌گردد و خوشحال بودند...
اما در سه‌شنبه وعده داده شده حمیدرضا عباسی به نزد محبوب خود شتافت و جامعه قرآنی را داغدار خود کرد، او به سوی رحمت واسعه الهی پرکشید و اینگونه محسن حاجی‌حسنی‌کارگر به بدرقه حمیدرضا عباسی آمده بود...
روایت این خواب را از زبان خود مصطفی حاجی‌حسنی‌کارگر بخوانیم:
«بعد از نماز صبح(11 دی‌ماه) بود، کمی خسته بودم، به همسرم گفتم من یک استراحت کوتاه می‌کنم بعد بریم سر مزار محسن، (آخر سعی می‌کنم همیشه صبح‌های جمعه به دیدار محسن بروم)، هوا هنوز تاریک بود، بعد از این سخن خوابم برد و محسن رو در خواب دیدم.
در خواب مشاهده کردم که محسن داشت چمدانش را می‌بست، گفتم: محسن داری چیکار می‌کنی؟، گفت می‌خوام برم سفر، گفتم: یعنی چی می‌خوای بری سفر، گفت: مصطفی جان فرصت ندارم جوابتو بدم باید برم، گفتم: وایسا کارت دارم، که دیدم به سمت آسمان پرواز کرد. یک دفعه فریاد کشیدم، وایسا کارت دارم، بعد نمی‌دونم چی شد که منم تونستم پرواز کنم و به سمت محسن رفتم.
محسن گفت که عجله دارم باید برم، گفتم: کارت دارم، پرسید: چی شده، گفتم: خبر داری حمیدرضا تو کماست؟ گفت: آره، بعد گفتم تکلیف این بنده خدا چی میشه؟، گفت: سه‌شنبه هفته بعد برمی‌گرده ...»
روحش شاد...
منبع:ایکنا
در این خواب، مصطفی حاجی‌حسنی از وضعیت حمیدرضا عباسی که در کما بود از برادرش می‌پرسد و او هم در پاسخ از سه‌شنبه‌ای خبر می‌دهد که حمیدرضا عباسی باز‌می‌گردد. بعد از این سخن اعضای گروه شروع می‌کنند به محاسبه سه‌شنبه‌ای که عنوان شده بود و امید آن را داشتند که حمیدرضا عباسی در این سه‌شنبه باز می‌گردد و خوشحال بودند...
اما در سه‌شنبه وعده داده شده حمیدرضا عباسی به نزد محبوب خود شتافت و جامعه قرآنی را داغدار خود کرد، او به سوی رحمت واسعه الهی پرکشید و اینگونه محسن حاجی‌حسنی‌کارگر به بدرقه حمیدرضا عباسی آمده بود...
روایت این خواب را از زبان خود مصطفی حاجی‌حسنی‌کارگر بخوانیم:
«بعد از نماز صبح(11 دی‌ماه) بود، کمی خسته بودم، به همسرم گفتم من یک استراحت کوتاه می‌کنم بعد بریم سر مزار محسن، (آخر سعی می‌کنم همیشه صبح‌های جمعه به دیدار محسن بروم)، هوا هنوز تاریک بود، بعد از این سخن خوابم برد و محسن رو در خواب دیدم.
در خواب مشاهده کردم که محسن داشت چمدانش را می‌بست، گفتم: محسن داری چیکار می‌کنی؟، گفت می‌خوام برم سفر، گفتم: یعنی چی می‌خوای بری سفر، گفت: مصطفی جان فرصت ندارم جوابتو بدم باید برم، گفتم: وایسا کارت دارم، که دیدم به سمت آسمان پرواز کرد. یک دفعه فریاد کشیدم، وایسا کارت دارم، بعد نمی‌دونم چی شد که منم تونستم پرواز کنم و به سمت محسن رفتم.
محسن گفت که عجله دارم باید برم، گفتم: کارت دارم، پرسید: چی شده، گفتم: خبر داری حمیدرضا تو کماست؟ گفت: آره، بعد گفتم تکلیف این بنده خدا چی میشه؟، گفت: سه‌شنبه هفته بعد برمی‌گرده ...»
روحش شاد...
منبع:ایکنا
