۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۰۰ : ۰۸
من اواخر این دوره را در قم و در محضر علامه گذراندم و میدیدم که تدریس فلسفه در آن عصر چقدر با مشکلات و موانع روبهروست. مهمترین مشکلات این بود که مجموعه کسانی که پای درس علامه مینشستند، همگون و یکدست نبودند؛ از جوان 20 ساله تا پیرمرد 60 ساله پای درس ایشان مینشستند. در حالی که در همان ایام درس اصول یا فقه استادان قم نظم داشت و با حساب و کتاب برگزار میشد و هر کس نمیتوانست پای درس استادی بنشیند. ولی با وجود این شرایط سخت علامه مقاومت کرد و فلسفه را به پیش برد.
یکی از حُسنهای علامه این بود که بر عقل تاکید داشت، ایشان یک فیلسوف مشایی متکی بر عقل بود و گرچه به شدت روحیه عارفانه و زاهدانه داشت، اما آن چه را که تدریس و ترویج میکرد، فلسفه و عقلانیت بود.
علامه طباطبایی بر عقل تأکید داشت، ایشان یک فیلسوف مشایی متکی بر عقل بود و گرچه روحیه عارفانه و زاهدانه داشت اما تأکیدش بر فلسفه و عقلانیت بود
علامه تلاش میکرد در بیان و تنظیم مقدمات و مطالب نوآوری داشته باشد که نمونه بارز این نوآوریها در کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» مشاهده میشود. توجه به مکاتب و آراء غرب جدید از دیگر ویژگیهای ایشان بود که باز در همین کتاب «اصول فلسفه و روش رئالیسم» می توان آن را مشاهده کرد. هم چنین توجه به مسائل روز و شبهات معاصر نیز در افکار و آثار علامه به چشم میخورد. ایشان میکوشید حتی به آثار ملاصدرا نظم خاصی بدهد و بحثهای زائد را کنار بگذارد تا آنها قابل دسترستر شوند.
کتاب مهم «اصول فلسفه و روش رئالیسم» که توسط علامه به زبان فارسی نوشته شده و اصل آن حدود 250 صفحه است هنوز مورد نقد جدی واقع نشده است. به نظر من برازنده جامعه اسلامی نیست در حالی که نیم قرن از نگارش این کتاب میگذرد، اما هنوز روی این کتاب کار تحلیلی جدی صورت نگرفته است.
به نظر بنده دیدگاههای علامه را میتوان از چند زاویه مورد نقد و واکاوی قرار داد. به عنوان مثال، با وجود این که علامه طباطبایی متکی بر عقل بود، اما ملاصدرا را نقد نکرد و در نقد میراث گذشته ما نقش چندانی نداشت و فقط به کارهایی در حد تعلیقه و حاشیه اکتفا کرد.
علاوه بر آن، با وجود این که علامه طباطبایی به مکاتب غربی توجه داشت، اما متأسفانه منابع در دسترس ایشان در این زمینه کم بود. آن زمان فقط کتاب «سیر حکمت در اروپا» نوشته مرحوم فروغی وجود داشت که این کمبود منابع بر نقدها اثر منفی گذاشت. هم چنین علامه در نقدهایی که داشت نگاه تاریخی و تحلیلی به سیر فلسفه نداشت و به فلسفههای مضاف هم ایشان کمتر پرداخت.
در مراسمهای سالروز درگذشت علامه به تمجید و تجلیل بخشی از شخصیت وی پرداخته میشود و این اتفاق از آن جهت میافتد که ما جایگاه این مراسمها را نمیشناسیم و نمیدانیم.
زمانی برپایی همایش برای تجلیل بزرگانی مثل علامه طباطبایی مفید است که بدانیم راجع به علامه چه کارهایی انجام شده و چه کارهایی نشده است
در حالی که باید موضوعی انتخاب شود و در اختیار پژوهشگران قرار گیرد تا آنها در فرصتی که دارند بر روی آن موضوع کار کنند و در همایش این آرا و دیدگاهها مطرح و با یکدیگر مقایسه شود. ولی در همایشهای ما که مدیریت نشده است این اتفاق رخ نمیدهد، بنابراین زمانی چنین همایشهایی مفید است که ما بدانیم راجع به علامه چه کارهایی انجام شده و چه کارهایی نشده تا بر روی بخشهای انجام نشده کار کنیم.
علامه روحیهای لطیف و شخصیتی روحانی داشت که در تربیت شاگردان و افرادی که پای درس ایشان نشستند، بسیار اثر گذار بود. گفتهاند اگر رفتار و کردار یک استاد در شاگرد تاثیرگذار نباشد، گفتار او تاثیرگذار نخواهد بود. علامه طباطبایی نمونه بارز این ویژگی بود یعنی همیشه اخلاق و رفتارشان بیش از گفتارشان دیگران به ویژه شاگردانشان را تحت تاثیر قرار میداد.
به عنوان نمونه استاد زندگی بسیار سادهای داشت و غذای سادهای میخورد. یادم نمیرود که بارها استاد را هنگام ظهر بعد از نماز میدیدیم که یک کاسه ماست در یک دستش و یک نان سنگک در دست دیگرش بود و به سمت خانه میرفت تا ناهار بخورد. در عرفان گفتهاند ساقی از باده اثرگذارتر است. باده استاد همان تعالیم و گفتار ایشان و ساقی همان خلق و خو و رفتارشان بود که خودش خیلی بیشتر از بادهاش تاثیرگذار بود.
من به هنگام رحلت ایشان چند بیتی در فراق استاد گفتهام:
میهمان بزم او بودیم دوش / چشم ساقی در کمین عقل و هوش
باده در جام حریفان ریختند / فتنهها با فتنهها آمیختند
لب به لب با جام و هستی بر کفم / چشم بر چشمان مست آن صنم
از قدح تا چشم او دیدم عیان / بود فرقی از زمین تا آسمان
باده کی باشد حریف چشم وی / هر نگاهش نشئه صد جام می
در دل ما یاد او آرام جان / دولتش جاوید و نامش جاودان
پی نوشت:
www.yasrebi.org
منبع:فارس