۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۴ : ۱۴
«ادیان، یک سلسله دروس، پله پله با هم هستند و جدا شدنی نیستند، علتش را هم من متوجه شدهام؛ یعنی مثل یک چیز میماند که دامنهدار است؛ ولی نویسندهها متفاوت هستند، بدون درک عهد عتیق، {فهم} عهد جدید امکان ندارد و بدون درک آن، درک این امکان ندارد، حالا إنشاءالله این را در یک جایی جداگانه مطرح میکنیم؛ اما من یک مطلبی میخواهم بگویم، من امروز به این نتیجه رسیدهام که یک عدهای به من خبر دادهاند که ما مطلب شما را با عرفان یهودی کابالا انطباق دادهایم. عجیب است! شاگردان کلیمی ما گفتهاند، به طرز عجیبی دریافتهای شما با عرفان کابالا میخواند، مسیحیها هم یک طوری همین را گفتهاند؛ شما فکر نکنید که مسلمانها فقط میخواهند با قرآن تطبیق بدهند، مسیحی میخواهد برود با انجیل تطبیق بدهد و کلیمی میخواهد با عهد عتیق انطباق بدهد، ما خودمان را نگاه نکنیم؛ ما داریم یک حرف میزنیم که از اول، این، انسانشمول است، توجه فرمودید؟! من ایمان دارم دریافتها و مطالب با کتب مقدس در تضاد نخواهد بود، حالا ما با قرآنش را انجام بدهیم، دیگران هم با کتب دیگر انجام بدهند؛ اما شما بدانید که به نظر من کتب مقدس، جلد یک، دو، سه هستند که از هم جدا نیستند».
بنابر گفتههای رهبر این فرقه آموزههای او از ادیان مختلف یهودی، مسیحی و .... برگرفته شده و از همین روی در ادامه به بررسی مبانی او که از ادیان مختلف گرفته شده است، میپردازیم:
*مراتب سپاسگزاری از شعور کیهانی!
در این دو فرقه، قدردانی از شبکه شعور کیهانی اهمیت بسزایی دارد، در آموزههای فرقه ریکی در این باره چنین آینده است:
برای هرگونه درمانی، بسیار مهم است که حس قدردانی نسبت به همه چیز وجود داشته باشد؛ چرا که شخص نیروی درمانگری را از روح کیهانی، از طبیعت و از کردار کارمیک میگیرد. فردی که درمان میکند، فقط واسطهای برای جریان یافتن انرژی کیهانی است، پس مهم است که قبل از شروع ریکی یا هر نوع درمان دیگری شکرگزار باشیم.
در عرفان حلقه هم نسبت به نقش شبکه شعور کیهانی و سپاسگزاری از آن، تأکید و عامل بازگشت بیماری به فرد ناسپاسی او دانسته شده است، طاهری در این باره میگوید:
این نوع بازگشت زمانی رخ میدهد که بیمار به صورتی اختیاری مرتکب تخلفاتی میشود که در آن به نوعی، نقش شعور کیهانی در درمان، از طرف بیمار نادیده گرفته شده و یا مورد کتمان قرار گرفته است. نمونههای بازی این تخلفات، شک و تردید، انکار و ناسپاسی، کتمان و نسبت دادن درمان به جایی غیر از شبکه شعور کیهانی است.
با توجه به این توضیحات، عرفان حلقه، هم در مباحث فرادرمانی و هم چگونگی اتصال، به طور جدی به آیینریکی وابسته است. این درحالی است که خود طاهری استفاده از روش آیین ریکی را انکار میکند. در واقع طاهری با جدا کردن مسیر خود از آیین ریکی، راه خود را مسیر تقرب الیالله و نوعی خداشناسی میداند و این خود نوعی فریب است که قرآن کریم درباره آن میفرماید: «وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرَىٰ عَلَى اللَّهِ کَذِبًا أَوْ کَذَّبَ بِآیَاتِهِ إِنَّهُ لَا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ»؛ و کیست ستمکارتر از آن کس که بر خدا دروغ بسته، یا آیات او را تکذیب کند؟ بیتردید، ستمکاران رستگار نمیشوند.
*ساینتولوژی:
فرقه «ساینتولوژی» از فرقههایی است که به مباحث ذهنی و بیماریهای آن میپردازد. طاهری در مسأله درمان، در فرقه خود به برگزاری دورهای با عنوان سایمنتولوژی میپردازد که ظاهراً نشان میدهد که او از نظر اصطلاحی و کاربردی از این فرقه اثر پذیرفته است؛ او در معرفی سایمنتولوژی میگوید:
علم سایمنتولوژی (ذهن روانشناسی) براساس دیگاه فراکلنگر، نگاهی همه جانبه به انسان دارد. هدف اصلی سایمنتولوژی، شناخت نرمافزارهای وجودی انسان و همچنین تشخیص و درمان اختلالات «ذهنی»، «ذهنی ـ تنی»، «جسمی ـ ذهنی ـ روانی» و مشکلات ناشناخته است. مباحث نظری سایمنتولوژی شامل تعاریف مربوط به انسان و جایگاه او در اکوسیستم، شناخت چیدمان وجودی و تشریح مشکلات نرمافزاری او در خصوص ادراکات ذهنی و روانی میباشد و بخش عملی آن، سایمنتوتراپی نام دارد.
ساینتولوژی، نوعی جنبش معنوی بینالمللی است که در 1950 براساس اندیشههای لافایت رونالد هابارد پدید آمده است. او نظریههای خود را درباره علم جدید بهداشت روان برای عموم مردم بیان داشته است. هدف هابارد، تجزیه و تحلیل خطاهای ذهنی انسان و بیان راهکاری برای غلبه بر آنها با رویکردی دینی نزدیک به وضعیت انسان است که نام آن را ساینتولوژی گذاشته، کلیسای ساینتولوژی را در سال 1954 تأسیس کرد.
ساینتولوژی یا علمگرایی، به معنای اعتقاد به لزوم محوریت علوم تجربی و روش تجربی در همه شئون زندگی است.
در فرقه ساینتولوژی، درمان، راهی برای خداشناسی دانسته میشود. این موضوع یکی از شباهتهای سایمنتولوژی با ساینتولوژی است؛ زیرا در هر دو روش، راهی به سوی بهداشت ذهن و پالایش افراد از بیماریهای مختلف مطرح میشود که نگاه معرفتشناسانه دارد؛ یعنی در اصل، درمان، راهی برای شناخت خداست. در این آموزهها دین و عرفان، تنها راهی در کنار راههای موجود برای رسیدن به هدف دنیوی (شفای جسم و ذهن و روان) دانسته میشود. اغلب، این شبه عرفانها به معرفی روشهای درمانی مرسوم دیگر پرداخته، در پایان روش خود را که بر مبنای عرفان و در مواردی، دین میدانند، کامل و به دور از نقص و متصل به ماوراءالطبیعه معرفی میکنند. طاهری نیز چنین است و او ضمن بیان شرح مبسوطی درباره روشهای درمانی و با الهام از درمانگریهای شرقی و غربی، فرادرمانی و سایمنتولوژی را راهی برای خداشناسی، معرفی و همواره بر این مطلب تأکید میکند که فرادرمانی و همچنین درمان، هدف نیست، بلکه وسیلهای برای خودشناسی و هدف اصلی، رسیدن به کمال و ایجاد تحولات فردی است. همچنین او برای اثبات این مطلب اذعان میدارد:
... فرد پس از انجام درمان، مطمئن باشد که به جز شعور الهی هیچ پدیده دیگری در انجام درمان نقشی نداشته است و پس از ایمان و یقین پیدا کردن نسبت به آن، به صاحب این هوشمندی که خداوند است، پی برده و به این ترتیب، به خداشناسی عملی نائل شود... پس فرادرمانی، ضمن فراهم کردن امکان درمان، ما را به خداشناسی عملی نیز رهنمون میشود و به عنوان وسیله مؤثری در این رابطه به کار میآید.
پی نوشت:
کتاب «حلقه اسارت» به قلم جمعی از استادان حوزه و دانشگاه
منبع:فارس