۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۳۹ : ۲۰
مهاجران الی الله! وقت باران است
سیه بپوش منا! روز عید قربان است
یکی یکی همه جا باز از قضا کشتند
سیه بپوش منا! اهل قبله را کشتند
چه آتشی ست! که دارد ز خون اثر جمرات
بخوان دوباره که خون ریخته ست بر جمرات
دلم گرفته، اگر زنگ و رومی است دلم
بخوان که غرق عزایی عمومی است دلم
چنان که این غم بسیار، کرده مدهوشم
ز هر طرف «لک لبیک» مانده در گوش
هر آنکه بندی دیو و دد است، میگرید
گمانم این حجرالاسود است میگرید!
که میزبان دگر این بار سخت مردود است
به خون حنجر مهمان دو دستش آلوده ست
صدای ناله ما برملاست تا صنعا
روانه لجه ی خون از مناست تا صنعا
ز جام زمزم حق زائرت اگر نوشید
سیه بپوش منا! چون نبی سیه پوشید!
ببند پوزهی قوم عنان گسیخته را
دگر نمیبری از یاد، خون ریخته را
بگو که کیفره ی این گناه را بدهند
چگونه پاسخ این افتضاح را بدهند؟
هلا که ننگ سزاوار نامتان باشد
کلید داری کعبه حرامتان باشد!
هلا که بیت خدا را محاصره کردید!
به زور، کعبه حق را مصادره کردید
بخوان! به جوش در آمد چو غیرت اسلام
بخوان! به سوگ نشسته ست امت اسلام
برادران مسلمان که بی قرار شدند
چه خانهها که در این ظلم، داغدار شدند
حدیث اشک، تمنای خون شدن کرده ست
چراغ خانه ما رخت شب به تن کرده ست
نمانده تا شب موعود، بی گمان راهی
کسی میآید از این جادهها به خونخواهی
بخوان دوباره که مردی هبوط خواهد کرد
بخوان که آل سعودی، سقوط خواهد کرد