۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۱۸ : ۱۸
از این رو همزمان با روز زیارتی آن حضرت، خبرنگار ما در خوزستان با حجت الاسلام عباس منصوری از کارشناسان حوزوی انجام داده که در ادامه می آید.
*23 ذی القعده به روایتی شهادت امام رضا(ع) است؛ به عنوان سئوال نخست بفرمایید چرا این امام همام به عنوان رضا شناخته می شوند؟
نام اصلی امام هشتم علی بن موسی علیه السلام است، لقب یا نام مشهور آن حضرت، رضا علیه السلام می باشد؛ درباره علت نام گذاری آن حضرت به رضا(ع) گفته اند: «او را رضا ملقب گردانیده اند برای آن که پسندیده خدا بود در آسمان و پسندیده رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه علیه السلام بود در زمین برای امامت». وجه دیگری که برای آن بیان داشته اند این است که «آن حضرت به رضای پروردگار راضی بود و این خصلت ارزشمند را که مقامی بالاتر از مقام صبر است، به طور کامل داشت».
در روایات آمده شخصی از امام جواد(ع) فرزند امام رضا (ع) علت این نامگذاری پدر را جویا میشود. حضرت جواد(ع) ضمن رد هرگونه رضایت پدر بزرگوارش از پذیرش ولایتعهدی، به صراحت میفرماید: دروغ گفتند و به گناه افتادند! چنین نیست، بلکه خداوند تبارک و تعالی او را «رضا» نام داده است؛ زیرا در آسمان خدا از او راضی بود و در زمین خدا از پیامبر(ص) و امامان پس از او رضایت داشتند.
آن شخص از امام میپرسد: مگر همه نیاکان چنین نبودند که خدای عزوجل و پیامبرش از او راضی باشند، پس چرا در این میان، تنها پدر شما را رضا نامیدند؟
امام جواد(ع) در پاسخ فرمود: چون همان گونه که همسویان و دوستانش از او خرسند بودند، دشمنان و مخالفانش هم از وی رضایت داشتند؛ و این وضعیت برای هیچ یک از نیاکان ایشان رخ نداده بود؛ از همین رو تنها او را «رضا» نامیدهاند.
*دوران امامت امام رضا(ع) در عصر کدام خلفا بود و چه ویژگی هایی حائز اهمیتی داشتند؟
در سال 183 ق با شهادت امام موسی کاظم (ع) ، امامت امام رضا (ع) شروع شد. مدت امامت آن حضرت بیست سال طول کشید که هفده سال آن در مدینه و سه سال آخر آن در خراسان سپری شد.
ده سالِ اول امامت امام رضا علیه السلام مقارن با خلافت هارون عباسی بود. شهادت امام موسی کاظم علیه السلام در زندان برای هارون بسیار گران تمام شد. گرچه هارون در مورد کتمان شهادت امام کاظم (ع) بسیار کوشید ولی حقیقت برای بسیاری کشف شد. از این رو هارون از مخالفت و قیام احتمالی مردم علیه خود نگران بود. در نتیجه از تعرّض به امام رضا (ع) تا آن جا که ممکن بود، خودداری می کرد و از سخت گیری هایی که در دوره امام کاظم (ع)انجام می داد، در زمان امام رضا علیه السلام خبری نبود، در همین عصر، آن امام همام امامت خود را آشکار نمود و این کار به منزله اعلان مخالفت با حکومت غاصبانه هارون الرشید عباسی بود.
پس از هارون، پسرش امین زمام خلافت را به عهده گرفت و پنج سال از دوره امامت امام رضا (ع)در زمان خلافت امین سپری شد، امین فرزند ارشد هارون و ولیعهد او بود. پس از مرگ هارون، مردم در بغداد که مرکز خلافت عباسی بود، با امین بیعت کردند و بر این اساس در سرتاسر بلاد اسلامی امین به عنوان خلیفه معرفی شد. امین که مردی عیّاش و هوس باز بود اغلب وقتِ خود را به عیش ونوش و خوش گذرانی می گذراند و بخشی از دوره حکومتش را به جنگ و درگیری با برادر خود عبداللّه مأمون سپری کرد. به همین خاطر امام رضا علیه السلام در دوره حکومت او از آزادی نسبی برخوردار بودند و از این فرصت برای تربیت شاگرد و رسیدگی به امور دینی مردم و تهذیب و تکمیل احادیث خاندان نبوت و مناظره و مباحثه علمی با اندیشمندان کمال استفاده را کردند.
امام رضا (ع) در پنج سال آخر امامت خویش با مامون عباسی که پس از قتل برادرش، سند خلافت را به نام خود زده بود، روبرو شد. در آن ایام مأمون عباسی از چند جهت ارکان حکومت خود را در خطر می دید. نخست، از طرف علویان و طرفدارانشان که از حکومت عباسیان دل پرخونی داشتند و در هر فرصتی پرچم مخالفت برمی افراشتند؛ دوم از سوی عباسیان؛ زیرا مأمون برادر خود امین را کشته و سر بریده او را بر نیزه زده بود که این کار موجب رنجش بسیار عباسیان شده بود؛ سوم از سوی ایرانیان و خراسانیان که به صورت فطری و باور اعتقادی طرف دار و دوستدار خاندان رسالت بودند.
مأمون عباسی برای کنترل اوضاع سرزمین های پهناور اسلامی، تصمیم به آوردن امام رضا علیه السلام از مدینه به مَرْو گرفت تا با پیشنهاد خلافت یا ولایت عهدی به امام رضا علیه السلام ، مقداری از فشارها و تهدیدهای احتمالی از سوی علویان و ایرانیان را فرو نشاند و مردم با دیدن حضور امام رضا علیه السلام در دستگاه خلافت مأمون، از شورش و مخالفت منصرف شوند.
مأمون در اجرای این تصمیم، چندین نامه و پیام دعوت به امام فرستاد. امام علیه السلام این دعوت ها را رد می کرد، ولی مأمون با اصرار و پافشاری بسیار، امام علیه السلام را ناگزیر کرد که به سوی خراسان حرکت کند و علی رغم ناخشنودی ایشان، در میان گریه خانواده و دوستان عازم خراسان شد.
امام رضا علیه السلام با قبول ولایت عهدی اجباری هم چون امام حسن علیه السلام که صلح تحمیلی معاویه را پذیرفتند؛ پس از آن که ولایت عهدی امام رضا علیه السلام استقرار یافت، دست هایش را به سوی آسمان بلند کرده، به خدا چنین عرض کرد: «خدایا، تو می دانی که من در مورد قبول ولایت عهدی ناگزیر شدم. پس مرا مورد بازخواست قرار نده، چنان که بنده و پیامبرت یوسف علیه السلام را هنگامی که حکومت مصر را به دست گرفت، بازخواست نکردی
*چه شد که مامون تصمیم گرفت آن امام همام را به شهادت برساند؟
مأمون برای حفظ حکومت خود، امام رضا علیه السلام را از مدینه به مرو آورده بود و وقتی ترفندهایش در کنار هوشیاری امام(ع) رنگ باخت ، دریافت که گفتار و رفتار آن حضرت در نهایت موجب ضعف و تزلزل حکومت او می شود و از سوی دیگر عباسیّان همواره در مورد ولایت عهدی امام رضا علیه السلام مأمون را تهدید می کردند و به او هشدار می دادند.
در نتیجه وی تصمیم گرفت با مسموم کردن آن حضرت در روز آخر صفر، آن امام همام را به شهادت برساند و از ترس این که مبادا آشوبی برپا شود دستور داد جنازه آن حضرت را شبانه غسل دادند و به خاک سپردند.
*در مطالعه زندگی امام رضا(ع) و آداب رفتاری ایشان، چه نکاتی را می توان به عنوان سبک زندگی ترویج کرد؟
در برخورد امام رضا(ع) با مردم نکات بسیاری نقل شده که می توان برای ما درس چگونه زیستن باشد؛ افرادی که زندگی آن امام همام را توصیف کرده اند چنین می گویند که امام رضا(ع) بسیار خوش اخلاق بودند هیچ گاه با سخن خود، دیگران را آزار نداد، سخن هیچ کسی را قطع نکرد، به نیازمندان بسیار کمک می کرد.
در اصول کافی از ایشان نقل شده است که فرمودند: «من فرج عن مومن فرج الله عن قلبه یوم القیامة؛هر کسی که برای مومنی راه گشا باشد و دلش را به این سبب شاد کند خداوند هم در روز قیامت در کار او گشایشی خواهد کرد و دلش را خشنود می کند.»
ویژگی های اخلاقی امام رضا(ع) و برخورد ایشان با مردم الگو و اسوه آداب اجتماعی است که باید همه مردم به آن توجه کنند و اختصاصی به شیعیان ندارد؛ ایشان با خدمتگزاران خود بر سر یک سفره می نشست و غذا می خوردند، همیشه چهره ای خندان داشت، هرگز با صدای بلند و با قهقهه نمی خندید، هنگام نشستن هرگز پای خود را در حضور دیگران دراز نمی کرد، در حضور دیگران هرگز به دیوار تکیه نمی زد، به عیادت بیماران می رفت، در تشییع جنازه ها شرکت می جستند، از مهمانان خود، شخصا پذیرایی می کردند، وقتی بر سر سفره ای می رسید، اجازه نمی داد تا به احترام او از جای برخیزند، به پاکیزگی بدن، موی سر و پوشاک خود بسیار توجه داشتند، بردبار و شکیبا بودند.
اینها گوشه ای از اخلاق امام هشتم علی بن موسی الرضا (ع) بود که می توان به عنوان سبک زندگی در جامعه آنها را نشر دهد و موجب سرزندگی و رضایت بیشتر مردم از یکدیگر شد.
*همان طور که می دانیم مراتب معنوی ائمه اطهار(ع) دریای بی کرانی است، بروز این معنویت در اعمال عبادی چگونه بود؟
امام رضا(ع) از نظر توجه به مسائل معنوی و پرداختن به امور عبادی نیز برجسته بودند. روایتها و داستانهای بسیاری از این جنبه زندگی امام در کتابهای تاریخی نقل شده که شنیدن آن برای همه ما جالب است.
رجاء بن ضحاک سرپرست مأموران مأمون که مسئولیت آوردن امام رضا علیه السلام را از مدینه به خراسان برعهده داشت می گوید «امام رضا علیه السلام شب ها بسیار قرآن تلاوت می کرد. هنگامی که به آیه ای می رسید که در آن سخن از بهشت و دوزخ به میان آمده بود، گریه می کرد و از درگاه خدا تقاضای بهشت می فرمود و می گفت: «پناه می برم به خدا از آتش دوزخ».
به نماز اول وقت پایبند بودند و غیر از هنگام نماز نیز به مناجات با خدا انس داشتند؛ ما عنوان شیعیان آن حضرت وقتی می بینیم که امام ما و پیشوایی که او را به رهبری خود پذیرفته و زندگی او را الگوی خود قرار داده ایم، این چنین عبادت می کند باید با تاسی از آن حضرت، به امور عبادی خویش توجه بیشتری کنیم.
*در پایان چه توصیه ای به دوست داران امام رضا(ع) دارید؟
علی بن شعیب می گوید: روزی خدمت امام رضا علیه السلام رسیدم. امام فرمودند: «ای پسر شعیب به نظر تو زندگی چه کسی از همه مردم گواراتر است؟» گفتم: یابن رسول اللّه، شما در این باره از همه داناترید. آن گاه امام فرمودند: «کسی که مردم از زندگی او بهره مند گردند و خیرش به دیگران برسد». سپس فرمودند: «چه کسی زندگی اش از همه نکبت بارتر است؟ گفتم: باز هم در این مورد شما از همه عالم ترید. حضرت فرمودند: «کسی که مردم از زندگی او خیری نبینند».
همان طور که از این روایت بر می آید امام رضا(ع) بر زندگی اجتماعی افراد و رعایت آداب اسلامی که بر ان مترتب است نظر ویژه ای دارند از این رو ما نیز باید روابط خود را بر پایه محبت و دوستی با مردم بنا نهیم و همانگونه که آن حضرت فرموده اند «اَلتَوَدّدُ اِلَی النّاسِ نِصْفُ العَقْلِ؛ دوستی با مردم، نیمی از عقل محسوب می شود.»
با تشکر از این که وقت خود را در اختیار ما گذاشتید.
گفت و گو از: نوید نوروزی