۰۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۱ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۹ : ۲۲
عقیق:تقلید در مسائل دینی در مذهب شیعه از همان عصر امامان معصوم(ع) آغاز شد. علت این امر در آن برهه، فاصله زیاد میان شهرها، فراهم نبودن امکانات ضروری برای مسافرت مردم و در نتیجه دشواری دسترسی به امام بود. امامان معصوم(ع) همانگونه که برخی از اصحاب خاص خود را به حضور در مساجد و مراکز عمومی برای فتوا دادن و ارشاد مردم تشویق میکردند،(1) سایر پیروانشان را نیز برای فراگیری مسایل شرعی به راویان حدیث(2) یا یاران نزدیک خود مانند زراره بن اعین، یونس بن عبدالرحمان، ابان بن تغلب، زکریا بن آدم، محمد بن مسلم و ابوبصیر ارجاع میدادند.(3) در عصر غیبت کبری نیز مسأله تقلید همواره در میان شیعیان مطرح بوده و در دورههای گوناگون کمتر در مورد ضرورت داشتن آن تردید شده است.(4)
با این وجود امروزه برخی افراد که خود را تحصیل کرده میدانند، مسأله تقلید و پیروی از مراجع و آیات عظام تقلید را زیر سؤال برده و میگویند در دنیای امروز که علم و دانش پیشرفت چشمگیری کرده، نیازی به تقلید کردن از دیگران احساس نمیشود. تقلید کار جاهلان و بیسوادان است؛ مگر ما بیسوادیم که از دیگری تقلید کنیم؟ امروزه همه افراد میتوانند با مراجعه به قرآن احکام دینی خودشان را به دست بیاورند و نیازی به تقلید کردن نیست.
مرکز مطالعات و پاسخگویی به شبهات حوزه علمیه قم در یادداشتی به این پرسش پاسخ میدهد:
انسان نیازهاى فراوانى در زندگى دارد و برای ارضای کامل این نیازها به کسب شناخت و آگاهی نیاز دارد؛ کسب علم و آگاهی و تخصص در همه مسایل ممکن نیست. بنابراین، انسانها و جوامع انسانى براى رفع نیازها و ادامه زندگى خویش مطابق سیره عقلا، آیات قرآن کریم، روایات امامان معصوم(ع) و حکم عقل باید به کارشناسان هر علم رجوع کرده و از آنان پیروى کنند.
*مقدمه
ذهن پرسشگر هر مسلمانی، در جست و جوی فلسفه احکام شرعی است، شاید اهمیت آگاهی از فلسفه تقلید، نسبت به دیگر احکام بیشتر باشد؛ زیرا اگر مکلف چرایی بایستگی تقلید را دریابد، باب استفاده از فتاوای مجتهد، به روی او باز میشود.
*تعریف، ضرورت و بایستگی تقلید
تقلید به معناى پیروى از دیگرى و در اصطلاح فقه، عمل به دستور مجتهد است.(5) انسان نیازهاى فراوانى در زندگى دارد؛ ارضای کامل این نیازها نیاز به کسب شناخت و آگاهی دارد؛ آگاهى به تمامى علوم و کسب تخصّص در همهی زمینهها برای وی ممکن نیست و خود انسان به تنهایی و بدون همکاری و استفاده از تجارب، علم و تخصص دیگران نمیتواند تمام این نیازها را برآورده کند. بنابراین، انسانها و جوامع انسانى براى رفع کامل نیازها و ادامه زندگى خویش در زمینههایی که آگاهی و تخصص ندارند، باید به کارشناسان هر علمى رجوع و از آنان پیروى کنند.
*دلایل و چرایی تقلید از مجتهد در احکام و مسایل شرعی
1. فطرت و سیره عقلا
مهمترین دلیل تقلید از فقها سیره و روش عقلا در طول تاریخ است، سیره و روش عقلا این است که در هر مسألهاى به اهل فن آن مراجعه مىکنند و بارزترین علامت آن، وجود صدها شغل فنى در جامعه انسانى است، کسى که دستگاه گرانقیمتى دارد، در صورت خرابى آن، هرگز خودش به تعمیر آن نمىپردازد، بلکه آن را به متخصص آن دستگاه مىسپارد. بنابراین، چگونه ممکن است در مورد دین که سرنوشت دنیا و آخرت انسان به آن بستگى دارد، بىمبالاتى صورت گرفته و به متخصص آن مراجعه نشود و عنان دین رها شود.
در واقع مسأله لزوم تقلید جاهل از عالم و رجوع غیر متخصص به متخصص از مسائل روشن و بدیهی بوده و قیاسش را به همراه خود دارد. از این رو میبینیم انسان جاهل از کسی که میداند و یا حتی احتمال دانستن در او میرود سؤال میکند، بچهها از بزرگترها، پسر از پدر، جوان از پیر، کارگر از مهندس و مریض از طبیب، میپرسد و از او پیروی میکند. این پرسش و تقلید، که به طور طبیعی و به دور از هرگونه گرایشها در درون شخص است، از جایگاه عمیق آن در وجود انسان خبر میدهد.
2. آیات قرآن
قرآن کریم میفرماید: «وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَة مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّین وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیْهِم لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ»؛[6] سزاوار نیست که همهى مؤمنان (به جهاد) رهسپار شوند، پس چرا از هر گروهى از ایشان دستهاى کوچ نمىکنند تا در دین فقیه شوند و هنگامى که به سوى قوم خویش بازگشتند، آنان را بیم دهند تا شاید آنان (از گناه و طغیان) حذر کنند.
گروهى از علماى اسلامى به آیه فوق بر مسأله جواز تقلید استدلال کردهاند؛ زیرا فراگیرى مسایل دینی و آموزههای اسلامی و رساندن آن به دیگران و لزوم پیروى شنوندگان از آنها همان تقلید است.[7]
در آیهای دیگر آمده است: «...فاسئلوا أهْلَ الذِّکْرِ إنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛[8] اگر نمىدانید از اهل ذکر بپرسید.
دلالت این آیه بر وجوب تقلید، از آیه قبلى بیشتر است؛ زیرا در این آیه وظیفه مقلد بیان شده است.
3. روایات
- احادیثی که در آنها امامان معصوم(ع) بر جواز تقلید از کسانی که بر طبق ضوابط شرعی فتوا میدهند، توصیه و سفارش کردهاند.[9]
- احادیثی که در آنها، امامان معصوم(ع)، شیعیان را به راویان حدیث ارجاع دادهاند، مانند توقیع امام دوازدهم.[10]
- احادیثی که طبق آنها، امامان معصوم(ع) به اشخاص معینی با ذکر نام، ارجاع دادهاند.[11]
این روایات بیانگر لزوم تقلید و سؤال از مسایل شرعی و انجام واجبات و تکالیف دینی با پیروی از عالمان دینی است.[12]
امام صادق(ع) میفرماید: «و امّا من کان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظاً لدینه، مخالفاً لهواه مطیعاً لامر مولاه فللعوام ان یقلدوه»؛[13] از بین فقها آنان که نگهدارنده نفس خویش و حافظ دین خود است و خود را از گناه و آلودگى حفظ مىکند و با هواهاى نفسانىاش مبارزه مىکند و مطیع اوامر الهى و جانشینان اوست، بر همه لازم است که از او تقلید کند.
4. عقل
در شریعت اسلام، واجبات و محرماتی وجود دارد که خدای حکیم، آنها را برای سعادت دنیا و آخرت انسان تشریع کرده است. اگر انسان از این دستورات اطاعت کند، به سعادت مطلوب میرسد و گرنه از عذاب سرپیچی آن در امان نیست! از سوی دیگر، هر مسلمانی نمیتواند به آسانی، احکام شرعی را از قرآن و روایات و یا از عقل خود دریابد. قرآن مانند یک مجموعه قوانین یا رساله عملیه نیست که احکام شرعی را به طور مدون و تفصیلی و با وضوح و صراحت کامل و ذکر همه خصوصیات و جزئیات، بیان کرده باشد. عقل ناورزیده و غیر متخصص، هرگز نمیتواند همه احکام مورد نیاز را با مراجعه مستقیم به قرآن و روایات دریابد؛ زیرا برای شناخت احکام شرعی، آگاهیهای فراوانی، از جمله آشنایی با منطق فهم آیات و روایات، شناخت حدیث صحیح از غیر صحیح، کیفیت ترکیب و جمع بین روایات و آیات و دهها مسأله دیگر لازم است که آموختن آنها، نیازمند سالها تلاش جدی است. در چنین حالتی، مکلف خود را در برابر سه راه میبیند:
راه تحصیل این علم را انتخاب کرده، در این زمینه به سطح اجتهاد برسد.
در هر کاری آرای فقیهان را مطالعه کرده و به گونهای عمل کند که طبق همه آنها، عمل او صحیح باشد (احتیاط کند).
از رأی کسی که این علوم را آموخته و در شناخت احکام شرعی متخصص است، بهره جوید.
بیشک، اگر شخص به اجتهاد برسد، کارشناس احکام شرعی شده و از دو راه دیگر بینیاز خواهد شد؛ اما تا رسیدن به درجه اجتهاد چارهای جز تقلید ندارد. راه دوم نیازمند اطلاعات کافی از آرای موجود در هر مسأله و روشهای احتیاط آمیز است. این رویکرد در بسیاری از موارد، به دلیل سختیهای احتیاط، زندگی عادی انسان را مختل میکند. بنابراین راه سوم، کاربرد رایج و غالب و معقول بین مردم است.[14]
پینوشتها:
[1]. نجاشی، ص10.
[2]. حرّعاملی، ج 27، ص 137ـ140، 142، 149ـ150.
[3]. همان، ج 27، ص 140، 142ـ 145، 147ـ 148.
[4]. رحمان ستایش، دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل تقلید.
[5]. روح الله موسوی خمینی(ره)، توضیح المسایل، مسئله1.
[6]. توبه، آیه 122.
[7]. ناصر مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، چ سی و چهارم، ج8، تهران، دارالکتب الإسلامیۀ، ص241.
[8]. نحل، آیه 43.
[9]. رحمان ستایش، دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل تقلید.
[10]. «... أمّا الحوادث الواقعه فارجعوا فیها إلی رواه أحادیثنا...» (حرّعاملی، ج 27، ص 137ـ140، 142، 149ـ150).
[11]. همان، ج 27، ص 140، 142ـ 145، 147ـ 148.
[12]. رحمان ستایش، دانشنامه جهان اسلام، ذیل مدخل تقلید.
[13]. محمدباقر مجلسی، بحار الانوار، ج2، ص 88 .
[14]. حمید رضا شاکرین و همکاران، پرسشها و پاسخهای برگزیده، چ هفتم، قم، دفتر نشر معارف، 1386، ص297-298.
منبع:فارس