۰۳ آذر ۱۴۰۳ ۲۲ جمادی الاول ۱۴۴۶ - ۴۸ : ۱۵
در عالم خواب ديدم: حوضى است آقا اميرالمؤ منان عليه السلام بر لب آن ايستاده اند. افراد مى آيند و مولا از آن حوض آب به آنها مى دهند. گفتند: اين حوض كوثر است. در اين حال آقاى امينى به نزديك حوض رسيد ظرف را گذاشتند، آستينها را بالا زده و دستان مباركشان را پر از آب كردند و به علامه آب خورانيدند و خطاب به او فرمودند: بَيّضَ اللّه وَجهك كما بَيَّضت وجهى، پروردگار رو سفيد كند تو را كما اينكه مرا رو سفيد كرد.
مولا در اين عبارت دو حقيقت را بيان كردند. علامه نسبت به حضرات معصومين عليهم السلام بسيار ادب داشت . وقتى وارد حرم مطّهر حضرت امير عليه السلام مى شد از پايين به بالاى سر نمى رفت . روبروى حضرت مى ايستاد و گريه شديدى مى نمود. خود ايشان به من فرمودند: از آن وقتى كه در نجف هستم از سمت بالاى سر حرم نرفته ام از پايين وارد شده و از همان سمت خارج مى شدند.
اِنّما يَخشى اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَماءُ ( فاطر، آيه 28)
همانا تنها مردمان عالِم خداترسند.
پی نوشت:
کتاب داستانهایی از انوار آسمانی
منبع:جام